۱۴۰۳.۰۷.۲۸

گلستان جعفریان نویسنده کتاب «پاییز آمد» می‌گوید آدم‌های جنگ در میانسالی همچنان معتقدند این انتخاب‌ها درست بوده و اگر به عقب بازگردند همچنان همین انتخاب را دارند.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نقل از مهر، گلستان جعفریان نویسنده کتاب «پاییز آمد» درباره چگونگی شکل‌گیری این کتاب گفت: یادداشت‌هایی برای حوزه هنری درباره این کتاب ارسال شده بود و از من خواستند آن یادداشت‌ها را ببینم و نظر بدهم. پس از مطالعه یادداشت‌ها با داستان کتاب که ازدواج یک دختر زیر ۱۸ سال با یک پاسدار بود، با سوژه آشنا شدم. در ابتدا ماجرای متفاوتی ندیدم اما خواستم به زنجان بروم تا از نزدیک با سوژه آشنا شوم. چون در یادداشت‌ها آمده بود فخرالسادات (شخصیت اصلی داستان) خیلی کتابخوان بوده و انگار کتاب خواندن برای او مثل غذا خوردن بوده است. به این‌ترتیب حس کردم این دختر به نیاز روحی‌اش در کنار نیازهای دیگر توجه می‌کرده و این همان نکته‌ای بود که مرا به طرف شخصیت فخرالسادات جذب کرد.

وی افزود: به زنجان رفتم و از نزدیک با سوژه آشنا شدم و کار شکل گرفت. از نظر من فخرالسادات یک تفاوت اصلی با دختران هم سال خودش از جمله خواهران خودش داشت و آن بحث ارزشی است که در زندگی‌اش خیلی پر رنگ است. یعنی آدمی است که به بلوغ ذهنی و رشد روحی‌اش اهمیت می‌داد و این مساله برایم بسیار جالب و نقطه تفاوت کار روی زندگی او، این بود.

این‌نویسنده درباره تفاوت کتاب پاییز آمد با سایر کتاب‌های حوزه ادبیات پایداری گفت: می‌توانم ادعا کنم «پاییز آمد» متفاوت است چون اگر راوی و سوژه‌ام تفاوت نداشتند، با یقین کار را انجام نمی‌دادم و ترجیح می‌دادم تکرار مکرر نکنیم. در کتاب همان زندگی معمولی را داریم اما در کنار دو شخصیت اصلی داستان شخصیت‌های دیگر را پررنگ می‌کنیم؛ تا جایی که راوی فکر می‌کرد چرا باید سراغ مامان لعیا و یا پدر ضیا و داداش اعلا برویم و به صورت گسترده به آن‌ها بپردازیم.

جعفریان گفت: نقطه تفاوت من در این کتاب این است که خواننده من مختار است که دختری را ببیند که تحصیل می‌کند و کاری به جنگ ندارد، به قول مادرش (مامان لعیا) عطر می‌زند، خوب لباس می‌پوشد، طلا می‌اندازد، با یک همسر تحصیل کرده ازدواج می‌کند و به آرامی از کنار جنگی که در کشورش است عبور می‌کند. اما فخرالسادات با وجود مخالفت پدر و مادرش که حتی در مراسم عقدش حضور ندارند و تا لحظه آخر به او هشدار می‌دهند، این کار را می‌کند؛ این خیلی عجیب است که در خانواده‌ای شما شاهد این پارادوکس باشید چراکه در داستان‌های دیگر تقریباً خانواده همراه فرد و تشویق کننده است.

وی افزود: اینجا تضاد زیادی بین دو خواهر دیگر و مادر وجود دارد و در آخر که فخرالسادات با دو بچه زیر ۵ سال تنها می‌ماند و همسرش شهید می‌شود. مادرش می‌گوید من این روز را دیده بودم که مخالف این ازدواج بودم! اما از نظر فخرالسادات این انتخاب درست بوده و من به‌عنوان نویسنده خاطرات، از نزدیک شاهد بودم که با گذشت سال‌ها همچنان با ایمان و خرسندی از این انتخاب از همسرش صحبت می‌کرد و جالب بود که آدم‌های جنگ در سنین میانسالی همچنان معتقدند این انتخاب‌ها درست بوده و اگر به عقب بازگردند همچنان همان‌انتخاب را دارند. این موضوع پیچیده‌ای است و نشان می‌دهد متأسفانه ما در ادبیات پایداری به موضوع اصلی نگاه تبلیغی داشته‌ایم نه فلسفی؛ تا ببینیم چه‌قدر پیچیده است فردی با گذشت سال‌ها همچنان به انتخاب خود افتخار کند و معتقد باشد این انتخاب درست بوده است.

نویسنده کتاب «پاییز آمد» درباره بیان دیدگاه نویسنده در مستندنگاری گفت: در خاطره نگاری سبک و سیاق خودم را دارم. به روایت راوی و مستند بودن کار پایبندم اما با این‌گزاره که نویسنده نباید نگاه خودش را داشته و فقط به چشم یک ناظر باشد، صد در صد مخالفم. به‌نظرم دلیل اینکه در حوزه ادبیات پایداری نگاه نو نداریم و حتی خوانندگان‌مان را از دست می‌دهیم همین نوع نگاه بود که نویسنده نباید دیدگاه خود را در مستند نگاری بروز دهد.

آدم‌های جنگ در میانسالی هم به درستی انتخاب‌هایشان معترف‌اند

جعفریان در ادامه گفت: این دیدگاه را رد نمی‌کنم اما پژوهشگر باید بداند از راوی چه می‌خواهد. من به راوی اجازه نمی‌دهم خودش شروع کند و به هر سمت و سویی می‌خواهد برود که اگر به این شکل بود فخرالسادات از مامان لعیا صحبت نمی‌کرد و در کتاب با یک انتخاب و تضاد روبه رو نبودیم. در کار کاملاً اعمال نفوذ می‌کنم و حتی اگر راوی نخواهد خاطراتی را تعریف کند، آن را نمی‌نویسم و به صورت مشخص می‌گویم چه می‌خواهم چون راوی هم مختار است نویسنده‌ای را انتخاب کند که به محوریت نگاهش معتقد باشد. در مجموع به محوریت راوی و نگاه متفاوت نویسنده معتقدم.

وی درباره مدت زمان نگارش این‌کتاب گفت: مصاحبه‌ها نزدیک ۳۰ ساعت و کار هم ۳ سال طول کشید. ماهی یک‌بار به زنجان می‌رفتم و گریه‌های شدید شخصیت اصلی سبب می‌شد کار با سرعت کمی پیش برود. به شکلی که زخم‌های فخرالسادات تازه بودند؛ گویی به‌تازگی همسرش احمد را از دست داده است.

نویسنده کتاب «روزهای بی‌آینه» در پاسخ به سوالی درباره بازخوردهای کتاب باتوجه به تقریظ مقام معظم رهبری گفت: من یک نگاه چالشی داشتم. شخصیت مامان لعیا در کتاب یک نگاه ضد جنگ دارد که به دخترش می‌گوید «با یک پاسدار ازدواج نکن و هنوز وقت داری برگردی!» من بارها گفتم یک فرد ارزش‌مدار هستم و به ادبیات دینی در قالب ادبیات پایداری معتقدم. همچنین به دفاع مقدس معتقدم و نگاه ضد جنگ ندارم چون جنگ ما یک جنگ ارزشی است. اما پاسخ به این‌سوال که چرا نگاه ضد جنگ را در کتاب آورده‌ام باید بگویم دنبال یک‌نگاه مطلق برای خواننده بودم که می‌تواند یک زندگی معمولی داشته باشد یا مانند فخرالسادات دنبال یک زندگی چالشی باشد که در آن رشد کند. این انتخاب‌گری در ادبیات پایداری کم دیده می‌شود و نگاه نویسندگان مطلق‌گراست. من حتی برای این کتاب نکوهش شدم، اما زمانی که تقریظ رهبر انقلاب برایش نوشته شد، مطمئن شدم چیزی که گفتم درست بوده است.

جعفریان گفت: من به ادبیات پایداری نگاه تبلیغی ندارم و معتقدم این نگاه برای زمانی است که کشور در جنگ رو در روست. زمانی که جبهه جنگ فعال نداریم باید بسترسازی کنیم. پس این نگاه درست است و تقریظ این دلگرمی را به من داد و روی نظرات دیگر خط بطلان کشید.

وی در پایان درباره نقطه اوج کتاب «پاییز آمد» گفت: نقطه اوج داستان برای من، مامان لعیا و پدر ضیا بودند که کنار ماشین می‌ایستند و اشک می‌ریزند و به دخترشان می‌گویند از این راه بازگردد. من نمی‌دانم جوانان آن زمان این یقین را چطور به دست آوردند تا علی‌رغم شماتت خانواده به تصمیم خودشان پایبند بمانند. این، همان نگاه فلسفی است که باید به ادبیات پایداری اضافه شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha