۱۴۰۴.۰۹.۲۲

سید علی میرفتاح در نهمین جلسه از سلسله نشست‌های «بازار شکرفروشان» به دفتر دوم مثنوی معنوی مولوی و «فیه ما فیه» پرداخت و گفت: باید دانست که این قصه‌ها ظرفی سرشار از معناست؛ پیمانه‌ای که لایه‌های متعدد در دل آن تعبیه شده است. به همین دلیل، باید در نکاتی که مولوی چه در مثنوی و چه در فیه ما فیه درباره این داستان‌ها گفته است، توقف و تأمل کرد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نهمین جلسه از سلسله‌نشست‌های «بازار شکرفروشان» با موضوع بازخوانی قصه‌های پیامبران در متون کهن فارسی، عصر چهارشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۴ با حضور سیدعلی میرفتاح در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.

میرفتاح در ابتدای این جلسه با اشاره به هوای پاک و بارش نعمت الهی، این نشست را «بهترین جلسه» توصیف کرد و ابراز امیدواری کرد که خشکسالی‌ها به پایان برسد. 

وی در ادامه گفت: ما در این جلسات در بحث شیرینِ داستان حضرت آدم و حوا قرار داریم. این قصه‌ها دلنشین‌اند و شایسته است در آن‌ها درنگ کنیم، چراکه آموزه‌های فراوانی در خود نهفته دارند. گاهی انسان داستان را ساده روایت می‌کند، اما گاهی باید دانست که این قصه ظرفی سرشار از معناست؛ پیمانه‌ای که لایه‌های متعدد در دل آن تعبیه شده است. به همین دلیل، باید در نکاتی که مولوی چه در «مثنوی» و چه در «فیه ما فیه» درباره این داستان‌ها گفته است، توقف و تأمل کرد.

سید علی میر فتاح، با اشاره به نگاه مولوی به مفهوم «پیر» در مثنوی، توضیح داد: در عرفان، پیر، کسی است که مراتب سلوک را پیموده و سالکان به او دست ارادت می‌دهند. مولوی اهمیت بسیاری برای پیر قائل است و برخی همین موضوع را نشانه گرایش‌های شیعی او دانسته‌اند. مولوی در خلال داستانی دیگر، هنگام اشاره به آدم و حوا، به این راز اشاره می‌کند که پیرانِ پیش از خلقت آدم، غایت انسان را می‌دیدند.

باید در مثنوی و فیه ما فیه مولوی، توقف و تأمل کرد

میرفتاح با اشاره به دفتر دوم «مثنوی معنوی» درباره مشورت فرشتگان هنگام آفرینش انسان، این ابیات را خواند: «مشورت می‌رفت در ایجاد خلق/ جانشان در بحر قدرت تا به حلق/ چون ملایک مانع آن می‌شدند/ بر ملایک خفیه خنبک می‌زدند»

وی در توضیح این ابیات گفت: مولوی این مخالفت فرشتگان را با تعبیر «خنبک زدن» به معنای مسخره کردن بیان می‌کند و  به عبارتی دیگر در اینجا شاعر از ملائکه و ارتباط آن‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که فهم عمیق از وجود و فطرت انسان به شناخت گذشته و آینده وابسته است.

وی سپس افزود: زمانی که خداوند می‌خواست آدم را بیافریند، پیران حضور داشتند؛ مشابه اعتقاد ما که باور داریم ائمه(ع) در آن مرتبه از وجود حاضر بوده‌اند.

این پژوهشگر ادبیات، در ادامه به حدیث «لولاک» اشاره کرد که بنابر آن، اگر حضرت زهرا (س) نبود، خداوند پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین(ع) را نیز خلق نمی‌کرد. به تعبیر میرفتاح، این حدیث، استعاره نیست بلکه بیانگر حقیقت نظام وجود است.

وی در ادامه به نقل روایتی پرداخت که بر اساس آن امیرالمؤمنین(ع)، هنگام نبرد تا «هفت نسل» فرد مقابل را می‌دید و اگر در نسل او انسان شایسته‌ای بود، او را به قتل نمی‌رساند.

میرفتاح در ادامه با اشاره به این بیت مولوی «فکرت از ماضی و مستقبل بود/ چون ازین دو رست مشکل حل شود» درباره رهایی از گذشته و آینده سخن گفت و اظهار کرد: گرفتاری انسان این است که یا در ماضی می‌ماند یا در خیال آینده گم می‌شود و اگر از این دو رها شود مشکل حل می‌شود.

وی در ادامه داستانی از بودا نقل کرد و گفت: در داستانی آمده است که گروهی نزد بودا رفتند و هر کدام کرامتی را از خود بازگو کردند. اما بودا گفت: کرامت و معجزه من این است که وقتی زندگی می‌کنم، فقط در همان لحظه زندگی می‌کنم؛ وقتی غذا می‌خورم، فقط غذا می‌خورم و وقتی نگاه می‌کنم، فقط نگاه می‌کنم. برخی انسان‌ها این هنرِ زیستن در لحظه را بلد بودند و آنان که توانستند، خوشا به سعادتشان.

باید در مثنوی و فیه ما فیه مولوی، توقف و تأمل کرد

وی با شرح ابیاتی از مثنوی درباره «بی‌کیفی» و «کیفیت‌پذیری»، توضیح داد که ذهن عادی تصور می‌کند مستی پس از انگور و فرایند تبدیل شدن به شراب پدید می‌آید، اما مولوی می‌گوید مستی از آغاز، وجود داشته است. میرفتاح این نگاه را به دعا نیز تعمیم داد و گفت: ذهن ما دعا را عِلی و معلولی می‌بیند، در حالی که خدا نیازی به واسطه‌ها ندارد و باید اصل حاجت را خواست.

این استاد ادبیات، بیت «چون ازیشان مجتمع بینی دو یار/ هم یکی باشند و هم ششصد هزار» را از شاه‌بیت‌های مثنوی خواند و توضیح داد: در نگاه مولوی، کمیت، در مراتب بالای وجود معنا ندارد و همه‌چیز در وحدت است؛ چنان‌که قطره‌های آب یکی می‌شوند و هوا برای همه یکسان است. 

وی در ادامه با اشاره به مثال آب در حالت‌های یخ، مایع و بخار، گفت :همه این‌ها یک حقیقت‌اند؛ چنان‌که در نقاشی هم اشکال متعدد، چیزی جز رنگ نیستند.

میرفتاح همچنین با قرائت بیت «مفترق شد آفتاب جان‌ها / در درون روزن ابدان ما» گفت: اقتضائات بدن مادی سبب می‌شود که انسان در عالم ماده گرفتار کمیت شود.

وی با اشاره به روند شکل‌گیری «مثنوی»، توضیح داد و گفت: مولوی هنگام جلسات سخن می‌گفت و مریدان می‌نوشتند، اما «فیه ما فیه» مجموعه مقالات نثر اوست که به دلیل ایجاز و اختصار، بسیار قابل توجه است.

وی توصیه کرد که این کتاب مطالعه شود.

باید در مثنوی و فیه ما فیه مولوی، توقف و تأمل کرد

میرفتاح در ادامه با طرح دیدگاه‌ها درباره ماهیت انسان، گفت: بدن را چنین توصیف می‌کردند که هم بُعد حیوانی دارد و هم بُعد انسانی. ما نیز غالباً چنین می‌پنداریم که برای این جهان نیستیم؛ گویی مهمانیم، چند روزی زندگی می‌کنیم و سپس به جایی دیگر بازمی‌گردیم. این باور بسیار جدی است و حتی خداناباوران نیز کم‌وبیش همین تصور را دارند؛ آن‌ها هم احساس می‌کنند انسان برای این دنیا ساخته نشده است.

وی افزود: اریش آنتون پاول فون دنیکن - نویسنده آلمانی زبان اهل کشور سوئیس- رمانی دارد به نام «ارابه خدایان». او در این کتاب داستان انبیا را با نگاهی ماتریالیستی و فضایی بازخوانی کرده و ادعا می‌کند که در واقع زوجی به نام آدم و حوا از کره‌ای دیگر به زمین آمده‌اند و با سفینه فرود آمده‌اند و انسان‌های نخستین، این سفینه‌ها را فرشتگان بال‌دار پنداشته‌اند. او همچنین درباره «تابوت عهد» می‌نویسد که در روزگار حضرت داوود، اگر این تابوت در جنگ‌ها همراه سپاه بود پیروز می‌شدند و اگر نبود شکست می‌خوردند.

وی همچنین عنوان کرد: تصور برتری ذاتی انسان بر دیگر مخلوقات، گرچه در ذهن ما جدی است، اما در قرآن اشاره‌ای به اشرف مخلوقات بودن انسان نشده و تنها به کرامت ذاتی انسان پرداخته شده است.

در پایان جلسه، میرفتاح بخش‌هایی از متن «فیه ما فیه» را برای حاضران خواند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha