تغییر نام مرکز سرود ارشاد به مرکز موسیقی در دهه هفتاد
محمدمهدی سیار از عدم اقبال شعرا به سرود و مسیری که از دهه هفتاد طی کرده است گفت: در دهه هفتاد که ما شروع کردیم، شعر محاوره و ترانه خیلی باب نبود و شعر درجه دوم و سوم حساب میشد. قالبهای رسمی و زبان رسمی شعر که منتهی میشد به یک کتاب بیشتر در زندگی یک شاعر نقش داشت. آن اوایل ترانه را توی شعرها و غزلهایشان دست میانداختند. مثلا مهدی عابدی یک غزلی داشت که در آن میگفت تو شایسته معشوقۀ من بودن نیستی و من غزلسرا هستم، تو معشوقه ترانهسرایان باش! یعنی اینقدر سطح ترانه را در فضاهای ادبی پایین میدیدند.
سیار اهمیت یافتن دوباره سرود در دهه هشتاد را یادآور شد و اضافه کرد: برخلاف دهه شصت که بزرگانی امثال حمید سبزواری و راغب سرود میگفتند، از اواسط دهه هفتاد به بعد سرود خاموش شد و اغلب شعرا رفتند سراغ نوحهسرایی. درجه اهمیت سرود در آن زمان به قدری بالا بود که ما مرکز موسیقی نداشتیم. مرکز سرود و آواهای انقلابی وزارت ارشاد بود که بعدها به مرکز موسیقی تغییر نام یافت. در اواخر دهه هشتاد و بحبوحه سال ۸۸ بود که با جنگ غزه هم همزمان شده بود، ما میدیدیم آنها از زبان سرود بهره میبردند، ولی ما کمتر از این امکان استفاده میکردیم. در همان زمان من و آقای میلاد عرفان پور برای هیئتهای انقلابی در این باب کارهایی سرودیم که خیلی شنیده شد.
تفاوتهای شعر با ترانه و تصنیف
میلاد عرفان پور از لزوم تمایز بین ترانه و شعر گفت و در تعریف ترانه افزود: در گذشته به قالب گوشواره و دوبیتی ترانه میگفتند. زیرا دوبیتی یکی از موسیقاییترین و روانترین قالب است برای آواز خواندن. در روستاها، در ایلات و میان مردم و کوچه و بازار اگر مردم بخواهند شعری را زمزمه کنند، دوبیتی روانترین قالب است. مثلا یکی از آوازهای عمومی که حتی مادربزرگها هم زمزمه میکردند و بهخاطر وزن دوبیتی که مفاعیلٌ مفاعیلٌ مفاعیل و بسیار روان است، این دوبیتی بود:
تفنگ دسته نقرهم رو فروختم / برای وی قبای ترمه دوختم
فرستادم برایش پس فرستاد / تفنگ دسته نقرهم داد و بیداد
این شاعر سپس در تعریف ترانه گفت: شعری است که زبان محاوره دارد و با موسیقی همراه میشود. بعد از آن سراغ تعریف سوم برویم، شعرا هر شعر محاوره را ترانه میگفتند. مثلا در انجمنها که شرکت میکنید، ممکن است شعری به زبان محاوره خوانده شود و هیچ مناسبتی هم برای همراه شدن با موسیقی نداشته باشد، ولی به آن ترانه میگویند. چهارمین تعریف، یک شعر محاوره است که سروده شده برای یک قطعه موسیقی. البته هر شعر محاورهای به درد موسیقی نمیخورد، مثلا شعر «مرگ بر آمریکا»ی حامد زمانی به زبان معیار است نه محاوره.
عرفان پور سپس تفاوت ترانه و تصنیف که هر دو در موسیقی به کار میروند را در چند قسمت شرح و بسط داد و مثالهایی از تصنیفهایی که روی آنها موسیقی ساخته شده و ملودیهایی که بر وزن آن، ترانه سروده شده ارائه داد.
عطرآلود، فیلمی آغشته به خیال، عطر و رؤیا
در نشست بعدی رویداد تماشا، نوبت به پخش عطرآلود، فیلم تحسین شدۀ چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رسید. پس از اکران فیلم، محمدرضا وحیدزاده پژوهشگر هنر در تالار اوستا میزبان هادی مقدم دوست کارگردان عطرآلود شد. ابتدا مروری داشتند بر سابقه مقدم دوست در نگارش فیلمنامه و کارگردانی از سریالهای وضعیت سفید و سرباز تا یکی از اپیزودهای فیلم هیهات، فیلم سربه مهر که اثری درخشان و شاعرانه بود، نویسندگی شعله ور و بیپولی، دو فیلمی که با اقبال روبرو شد.
وحیدزاده عنوان کرد: این آثار را که میبینم همه نشان از ذوق شاعرانه هادی مقدم دوست در قصهگویی دارد. عطرآلود هم با شعر گره خورده و دارای بیان شاعرانهای است. یکی از مسئلههایی که همیشه به آن توجه میکنم بحث نسبت هنرهای مختلف با همدیگر است. اینکه ما به شعر به عنوان یک رسانه قابل اعتنا توجه میکنیم یک بحث است، ارتباط شعر و قالبهای دیگر و انواع هنرهای دیگر یک بحث است که باید به آن فکر کرد.
این پژوهشگر هنر درباره هنر عطرسازی گفت: در این تجربه ما پیوند شعر و سینما و عطرسازی را میبینیم. عطرسازی میتواند به تنهایی یک هنر ناب باشد، فارغ از جنبه تجاری آن. این هنر سرشار از نبوغ و هنر و خلاقیت است. بدون داشتن شوریدگی و جنون که خاص هر هنرمندی است، شاید ما هیچ عطرساز موفقی را نتوانیم داشته باشیم. سوال اینجاست که چطور میتوانیم حس بویایی را تبدیل به تصویر کنیم.
عطری که ما را مست کرد
وحیدزاده توجه به هنری که بین هنرها کمتر به آن پرداخته شده را برای انتخاب به عنوان سوژه فیلم کار مهمی دانسته و گفت: هادی مقدم دوست در هنرها، دست گذاشته روی هنری که کمتر شناخته شده است. او، آنِ هنری و لحظههای الهام را به خوبی توانست منتقل کند.
کارگردان اثر درباره استفاده از ایده عطر در این فیلم صحبت خود را شروع کرد و از سختی کار با توجه به مرئی و محسوس نبودن آن گفت: درست است که عطر مرئی و قابل تماشا نیست، اما موضوعی حسکردنی است. وقتی با عطر مواجهیم، درواقع با احساس و ادراک سروکار داریم. اینکه چطور این ادراک را توی فیلم بیاوریم با توجه به اینکه ملموس نیست و چطور مخاطب را درگیر کنیم، کار سختی بود.
مقدم دوست افزود: به این خاطر ما سراغ ویژگیهای عطر رفتیم تا با تصویری کردنش، آن رویداد ادراکی و احساسی اتفاق بیفتد. ویژگیهای عطر مثل فرّار بودن، حرکت داشتن، گرم و سرد بودن و خاطرهانگیز بودن را سعی کردیم با شخصیت اصلی داستان به تصویر بکشیم. علی در این فیلم روزهای پر تنش و به تبع آن پرتحرکی را سپری میکند و این جزو ذات عطر هم هست. در بسیاری از سکانسها بسته به حسی که میخواستیم منتقل کنیم، تصاویر تم سرد یا گرم داشت. علی وقتی بهخاطر مشکلی که برایش پیش میآید مجبور میشود مدتی به کاری جز عطرسازی فکر کند، همسرش با بازیابی خاطرات کودکیاش او را دوباره به این مسیر برمیگرداند. خب همه اینها، ویژگیهای ذاتی خود عطر است که در فیلم پدیدار شده.
در دقایق پایانی این نشست، هنرآموزان به گپ و گفت با کارگردان پیرامون این اثر پرداختند و بیان کردند جزو معدود کارهایی است در حوزه سینما که برای قصهگویی سراغ هنر عطرسازی رفته و شبیه عطری بوده که ما را مست کرده باشد، چراکه نمایش این هنر در قالب سینما دست کارگردان را برای نمایش و به تصویر کشیدن می بندد ولی کار به خوبی درآمده است.
نظر شما