۱۴۰۳.۰۲.۰۱

ناهید منصوری- خبرنگار، موسیقی بعد از انقلاب اسلامی با ممنوعیت چند ساله روزگار سختی را طی کرد که هدف از آن تعیین و کاربرد ارزش‌های اسلامی بود و مؤمنانه‌ترین احساسات اعتراضی در تقابل با موسیقی‌های کافه وکاباره‌ای و فیلم فارسی و پاپ را بر می‌تاباند. موسیقی ایران که با برخورداری از روح حماسی ایرانیان، شنونده را به تفکر، تالش و دست یافتن به دنیای غیرمادی فرا می‌خواند، طی چهاردهه در بزنگاه‌های تاریخی زبان گویای جامعه بوده و توانسته خواسته‌های ملت را با زبان موسیقیایی مطرح کند. به همین بهانه، روزنامه جوان  گفت‎وگویی با «منصوره ثابت‌زاده» پژوهشگر حوزه موسیقی و حرکات بومی اقوام ایرانی انجام دادیم تا روند موسیقی ایران را در دوره بعد از انقلاب اسلامی بررسی کرده و از نگاه یکی از فعالان در حوزه اجرا و پژوهش به مرور تحولات موسیقی طی دهه‌های اخیر بپردازیم. مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

لطفا برایمان از موسیقی بعد از انقلاب اسلامی و دیدگاههای آن در سال‌های اخیر بگویید.

موسیقی بعد از انقلاب اسلامی با ممنوعیت چند ساله روزگار سختی را طی کرد که هدف از آن تعیین و کاربرد ارزش‌های اسلامی بود و مؤمنانه‌ترین احساسات اعتراضی در تقابل با موسیقی‌های کافه و کاباره‌ای و فیلم فارسی و پاپ را بر می‌تاباند. این موسیقی‌های تفننی، از دهه ۴۰ در بین‌ لایه‌های پایین و متوسط اجتماع، مخاطبان مخصوص خود را داشت، به موازات این ماجرا، سایر سطوح موسیقی اعم از سنتی، کلاسیک جهانی و به طورکلی موسیقی‌های فاخر که از سرمایه‌های فرهنگی‌اند نیز شامل محرومیت چند ساله ابتدای انقلاب شدند و این موضوع تر و خشک را در برگرفت. در شرایط جنگی و نابسامان بسیاری از حوزه‌های فرهنگی و هنری که ساختارهای جدید آن با تعاریف اسلامی در حال تشکیل بود، آزادی مشروط و نسبی موسیقی که نخست با کارکردهای حماسی و برانگیزنده در دفاع مقدس شروع شد، موج جدیدی از فعالیت‌های موسیقی سنتی را ایجاد کرد که از دهه۶۰ در خانه استادان و محافل زیرزمینی موسیقی شکل گرفته بود و شخص من یکی از پرورش‌یافتگان استادان قدیمی در محافل آن دوران هستم.

 کمی بیشتر از سیر آزادی مشروط موسیقی برایمان بگویید.

حمایت نهادهای فرهنگی و دولتی با تلاش هنرمندان حوزه موسیقی و فعالان هنری، در برگزاری جشن‌های دهه فجر و سایر مناسبت‌های مذهبی و ملی، علاوه بر موسیقی سنتی ایران، پای موسیقی نواحی را هم به جشنواره‌ها بازکرد و با بازگشایی گروه‌های موسیقی دانشگاه‌ها و سپس مؤسسات آزاد موسیقی، جوششی جدید در جامعه موسیقی به وجود آمد. یکی از نخستین جشنواره‌های مستقل موسیقی نواحی را حوزه هنری با نام موسیقی حماسی ایران برپا کرد. برگزاری این جشنواره به دبیری «محمدرضا درویشی» و مدیریت اجرایی «جهانگیر نصراشرفی» در سال ،۱۳۷۶ نقطه عطفی بود که جامعه را با هنر استادترین استادان و اصیلترین و هنری‌ترین موسیقی‌های نواحی ایران آشنا کرد، در ضمن در آن دوره، مدیر موسیقی حوزه هنری «رضا مهدوی»، در برگزاری این نوع جشنواره‌ها و حمایت از آثار فاخر نقش بسزایی داشت.

 علاوه بر اینها، بحث حمایت و ترغیب پژوهش‌های موسیقی بود و من در آن دوره توانستم به ثبت و گردآوری موسیقی ایل بختیاری بپردازم که حوزه هنری آن را منتشرکرد. همچنین با تلاش «هوشنگ جاوید« این پژوهشگر و گردآورنده ارزنده، جشنواره‌های بسیاری حتی تا برگزاری موسیقی نواحی بانوان پیش رفت و بهترین و اصیل‌ترین نواهای فاخر سرزمین ایران طنین‌انداز شد.

علی مرادخانی، از تأثیرگذارترین مدیران دولتی بود که با برگزاری جشنواره‌های تکرارنشدنی در آن دوران، راه را برای تشویق هنرمندان شهری و روستایی هموار کرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسیقی بانوان را در جنب روزهای فجر برگزار کرد که بعدها به طور مستقل نیز اجرا شد و دبیری نخستین جشنواره سراسری بانوان را از طرف شهرداری و فرهنگسرای ارسباران به عهده گرفتم. ما در بخش سنتی با برگزاری کنسرت‌های نخبگان یا شرکت در جشنواره‌های مختلف ایرانی و خارجی شاهد اجراهای به یاد ماندنی بودیم و در زمینه موسیقی کلاسیک و ارکسترال نیز که به مرور سر و سامانی گرفته و گسترش یافته بود و کنسرت‌های ارزنده‌ای حتی با شرکت نوازندگان اروپایی برگزار شد.

اما در سال‌های اخیر موسیقی پاپ باری به هر جهت شده و از ارکان اساسی و اصیل خود دور شده و گویا از سالیان قبل که مطرود مانده بود به نوعی انتقام می‌گیرد و ما کمتر شاهد اجراهای اصیل گذشته در بسیاری از انواع موسیقی هستیم.

پژوهش موسیقی در آن سالها چه شرایطی داشت و وضعیت پژوهشگران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یاران پژوهش به خوبی می‌دانستند که وظیفه ما پژوهشگران نخست ثبت نغمات و فرهنگ موسیقایی نواحی بود، بنابراین، قبل از اینکه بزرگترین و اصیل‌ترین استادان و اجراها را از دست بدهیم و با بضاعت اندکی که داشتیم به طور شخصی یا با حمایت‌های گاهگاهی در سطح معرفی‌نامه یا طرح‌هایی با بودجه‌های ناچیز، مجدانه به سفر و ثبت موسیقی‌ها پرداختیم و هر یک در یکی از شاخه‌های پژوهش موسیقی نواحی متمرکز شدیم آن هم بدون اینکه آنها را از قبل تعیین کرده باشیم.

ما پژوهش‌های گسترده و ارزنده خود را با دست خالی شروع کردیم و وقتی امروز به نتایج کار می‌نگریم از خود می‌پرسیم در کجای عالم، دایره‌المعارف را یک نفر می‌نویسد؟ مگر باورکردنی است که یک پژوهشگر هم سفر میدانی، گردآوری، بررسی و طبقه‌بندی، هم تحلیل و آنالیز و نتیجه‌گیری افراد با ایثار زندگی شخصی و محنت زمانه را به انجام برساند. درحالی که باید سازمان یا گروهی از متخصصان با حمایت‌های مالی و دولتی به تهیه و تدوین آثار فرهنگی در سطح ملی بپردازند.

شما به عنوان مدرس موسیقی در دانشگاه‌ها مشغول بودید، وضعیت آکادمیک و غیرآکادمیک موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وضعیت دانشکده‌های موسیقی پس از بازگشایی مجدد دانشگاه‌ها چندان مساعد نبود. واحدهای موسیقی که از قبل از انقلاب تصویب شده بود و ادامه یافت شامل بخش‌های نظری موسیقی اعم از ایرانی و موسیقی غربی و ریتم‌شناسی و آشنایی با موسیقی نواحی یا بومی ایران و موسیقی‌های ملل شرق بود که دانشجویان به همراه دروس سازسنتی خود می‌آموختند.

 من که از اواسط دهه۷۰ دروس آشنایی با موسیقی قدیم ایران و موسیقی بومی و شرق و رسالات کهن موسیقی را تدریس می‌کردم از همان ابتدا برای بازگشایی بخش‌های موسیقی کلاسیک که از سرمایه‌های ملی ما به شمار می‌آید، تلاش می‌کردم چراکه بر این باور بودم که انواع موسیقی وقتی سر جای خود تعریف شود و ارزش‌های اصیل خود را حفظ کند باید باشد و حمایت شود.

البته یک اشکال بزرگ در واحدهای درسی پیش آمد و آن حذف بسیاری از واحدهایی بود که دانشجویان را با موسیقی و فرهنگ موسیقیایی گذشته ما آشنا می‌کرد مثل رسالات کهن و آشنایی با موسیقی‌های قدیم ایران که در دانشگاه تهران توسط استاد بینش تدریس می‌شد. پس از دهه۹۰ رشته اتنوموزیکولوژی یا موسیقی تطبیقی اقوام یا موسیقی قومی با تلاش برخی از استادان نظیر «دکتر محسن حجاریان» تأسیس شد و مقاطع ارشد و دکتری نیز در این رشته و پژوهش موسیقی پدید آمد که دانشجویان را به سوی پژوهش‌های نواحی و سایر موسیقی‌های مختلف ایران سوق داد و پژوهش‌های دانشگاهی هم در حد رسالات و مقالات بیشتر کتابخوان‌های خلاصه شد هرچند در سال‌های اخیر شاهد کارهای میدانی نیز هستیم.

امروزه که به خیل نوازندگان موسیقی سنتی و نیز جوانانی که موسیقی کلاسیک را آموخته‌اند، می‌نگرم خرسندم که دارای این نوازندگان و موسیقیدانان برجسته و ارکسترهای جوان و ورزیده هستیم که در بسیاری از همین دانشکده‌های موسیقی تربیت شده‌اند.

موسیقیهای ملل مسلمان و همسایه ایران را چگونه بررسی می‌کنید؟

 آشنایی نظری ما با موسیقی ملل به آثار پژوهشگران اندک قبل از انقلاب نظیر تحقیقات مسعودیه خلاصه می‌شود. بعد از انقلاب، من نخستین پژوهش میدانی از موسیقی مقامات همسایگان مسلمان دور و نزدیک ایران را در سال‌های ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ انجام دادم. در این امر با سفر به تاجیکستان و ازبکستان و سایر کشورهای آسیای میانه، پژوهش موسیقی مقامات و نواحی و پیدا کردن وجوه مشترک موسیقی جشنی در ایران فرهنگی را آغاز کردم و در نهایت، نتیجه پژوهش برتر سال ۱۳۷۸ برای شناساندن موسیقی شش مقام و سایر موسیقی‌های ماوراءالنهر نصیبم شد. بماند که جایزه من را هم کسی دزدید و فقط یک لوح، برایم به یادگار ماند، اما من برای پاسخ دادن به بسیاری از سؤالات خود درباره وضعیت موسیقی ایران فرهنگی راهی آن سفر مخاطره‌آمیز شدم و اگر حمایتی داشتم، الان پژوهشی از موسیقی کشورهای ترکیه، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان و اویغورهای مقام‌خوان شمال چین را نیز به انجام می‌رساندم.

آیا تحقق این راهکارها منوط به هم‌افزایی نهادها و ارگانهای متولی فرهنگ و هنر است؟

وظیفه نهادهای فرهنگی فقط صدور مجوز نیست آن هم برای آثاری خاص، بلکه حمایت از آثار ارزشمند و دارای اصالت‌های هنری در همه شاخه‌های هنری است. تعیین ارزش‌ها را باید به متخصصان موسیقی سنتی، نواحی، کلاسیک، تلفیقی و آمیخته، مدرن، پاپ، رپ و مذهبی بسپاریم تا به نقد و بررسی انواع موسیقی بپردازند و آثار هنری را از غیر آن تشخیص دهند.

 برای برآوردن تمامی این انتظارات باید مدیران فرهنگی به ویژه در بخش موسیقی، با دقت انتخاب شوند تا برای هدایت فرهنگ و هنر، درایت لازم را داشته باشند. از این رو تمام نهادهای فرهنگی اعم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری و دیگر نهادهای موسیقی باید با همدلی و همراهی و محبت و توجه به همگان، راه رشد و تعالی موسیقی را هموار کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha