«مرگ بر مدرسه» یکی از کتابهای نشر کودک و نوجوان «مهرک» هست که خانوم کبری التج اون رو نوشته. وقتی که جلدش رو نگاه میکنین خیلی چیزها دستگیرتون میشه؛ پسری که توپ فوتبال دستشه و دستکش دروازهبانی داره و در دلش، یه مدرسه که به آتیش کشیده شده. انگار که جلد کتاب گویای همه چیز هست و قراره دل همه اونایی که از مدرسه خوشمون نمیآد خنک بشه. یا حداقل حال اونایی رو که از مدرسه خوششون نمیآد درک کنیم و ببینیم واقعاً چرا یه سریا اینقدر از مدرسه رفتن ناراحتن.
کتاب «مرگ بر مدرسه» داستان پسری به اسم «راپا» است که تازه ششم ابتدایی رو تموم کرده و میخواد وارد پایه هفتم بشه. بله! همونطور که شما هم حدس زدین، راپا باید مدرسهاش رو عوض کنه و سعی کنه توی مدرسه جدید هم مثل مدرسه قبلیش دوستهای جدیدی پیدا کنه و توی درسهاش موفق باشه. تازه! سن راپا سن حساسیه و ممکنه خیلی از رفتارها تاثیر مثبت و منفی روش داشته باشن.
نکته داستان هم اینجاست که راپا اصلا مدرسه جدیدش رو دوست نداره. چرا؟ چون دلش برای دوستای قدیمیش تنگ شده و مدرسه رو دشمنی میبینه که میخواد به همه بچهها مخصوصا راپا آسیب بزنه. از طرف دیگه، راپا فکر میکنه به جای مدرسه میتونه کارهای بهتری انجام بده. کسی این فکر راپا رو خیلی جدی نمیگیره. همه معتقدن که این پسر توی مدرسه جدید هم میتونه موفق باشه و پدر و مادرش رو سربلند کنه.
اینجاست که نویسنده کتاب «مرگ بر مدرسه» چالش بینِ نرفتن به مدرسه و گوش دادن به حرف بزرگترها رو بهخوبی برای خواننده کتاب تصویرسازی میکنه. خصوصا رفتارهایی که آدمها اول دوره نوجوانی انجام میدن و حساسیتهایی که روی اونها وجود داره، خیلی خوب درک میشه.
اما چه چیزهایی به کمک راپا میاد که بتونه این چالش رو پشت سر بذاره و یکم از مدرسه خوشش بیاد؟
خیلی چیزها برای این کار وجود دارن. از رفتار پدر و مادر و ناظم مدرسه یعنی آقای نجاتی تا دخترخالهاش که یک سال ازش کوچیکتره و از همه مهمتر یاد و خاطره باباجی که همیشه توی ذهن راپا است و ازش کمک میگیره.
اینا چیزهایی هستن که یه نوجوان میتونه بهشون تکیه کنه، بهموقع ازشون کمک میگیره و میتونه از بحرانها بیاد بیرون.
چون کارهایی که راپا برای مبارزه با مدرسه انجام میده، اینقدر هیجانانگیزه که بهسادگی قابل کنترل نیست و اگه این آدمهایی که گفتم نبودن، دعوای مدرسه و راپا به این سادگیها تموم نمیشد.
کافیه که کتاب رو بخونین تا با اتفاقات هیجانانگیزی که برای راپا میافته همراه بشید. یکی از خوبیهای «مرگ بر مدرسه» اینه که نویسنده از قرار دادن شخصیت اصلی در دردسرهای کوچیک و بزرگ نمیترسه و از طرف دیگه، شخصیت اصلی رو هم مثل یک قهرمان، بدون اشتباه نمیبینه.
همین هم باعث میشه که همراهی شما با «راپا» بیشتر از قبل باشه و با خوندن کتاب انگار شما هم دنیای این پسر نوجوان رو بهتر درک میکنید.
اصلا وقتی این کتاب رو خوندید خیلی دقیقتر از قبل به اطرافتون نگاه میکنید و متوجه میشید که در هرجای خوبی مثل خانواده و هر جایی که دوستش ندارید مثل مدرسه، آدمهای مختلف و متفاوتی وجود دارن که هر کدوم برای رفتارشون دلیلی دارن. امیدوارم با خوندن این کتاب، این نکته رو هم به خودتون یادآوری کنید که مدرسه بخشی از زندگی ماست. بخشی که ما نمیتونیم از زندگیمون حذفش کنیم، ولی میتونیم کاری کنیم که برامون دوره خاص و متفاوتی باشه و هر وقت که یادش میافتیم لبخند بزرگی به لبمون بشینه.
نظر شما