انس با تذکره الاولیا
کتاب «چهل و یکم» رمانی واقعگرا و تاریخی که با نیمنگاهی به «تذکره الاولیا» عطار نوشته شده است. این کتاب سومین رمان حمید بابایی و روایتی متفاوت از کتابهای «خاکسفید» و «پیاده» اوست که در بیست و هشت باب و با نیمنگاهی به «تذکره الاولیا» عطار نوشته شده است و رنگ و لعابی عارفانه دارد. چهل و یکم، قصه عارفان و کاتبان است، قصه ادریس و میرعماد که یکی به قصد توبه چلهنشین مسجد گوهرشاد میشود و دیگری باید برای ادای قرض پدرش، چهل روایت از تذکره الاولیا عطار را به خط خوش بنویسد. در این اثر ماجرای مسجد گوهرشاد روایت شده است. کتاب چهل ویکم در سال ۹۹، برنده جایزه دوم رمان بزرگسال در جشنواره شعر و داستان انقلاب شده است.
در ابتدای نشست« محمد علی رکنی» که به عنوان مجری و منتقد حضور داشت با توجه به آشنایی دیرینهاش با حمید بابایی از علاقه وافر و انس این نویسنده به کتاب تذکره الاولیا عطار نیشابوری گفت و اینکه به نظر میرسد رمان چهل و یکم ادای دین بابایی به تذکره الاولیا باشد. وی از نویسنده کتاب خواست چگونگی نگارش کتاب را توضیح دهد.
مهمترین متن فارسی
حمید بابایی با بیان اینکه من چندسال درگیر شخصیت عطار بودم و به شدت تحت تأثیرش هستم، گفت: «به خاطر این رمان سه بار کتاب تذکره را خواندم. به نظرم تذکره مهمترین متن ادبیات فارسی است. هربار حالم بد میشود به تذکره عطار پناه میبرم. عرفان ایرانی آدم را آرام میکند ادبیات عرفانی ایرانی مخدر نیست، وجه کاملاً اجتماعی دارد. در شرایط بد روحی متون عرفانی را میخوانم. پیش از نوشتن این کتاب داستان کوتاه نوشتم که موتور متحرک این کتاب شد.»
نگاهم سیاسی نبود
حمید بابایی در پاسخ سوال « محمد علی رکنی» که از از پژوهشهای تاریخی برای نگارش این رمان پرسید؛ توضیح داد: « کوچه پس کوچههای مشهد قدیم را از طریق پژوهش به صورت دقیق درآوردم و یکسری خاطرات قدیمیهای مشهد را در باره این حادثه خواندم و با پیرمردهای مشهدی صحبت کردم. من عکسهای قدیم حرم را دیدم. مثلاً عکس ضریح امام رضا علیه السلام را در سال۱۳۲۰ را پیدا کردم. برای خیلی از ریزه کاریها تحقیق انجام دادم. مثلاً جایی از داستان که ادریس کفشش را واکس میزند، رئیس نظمیه مشهد میپرسد چکار میکنی؟ چون میان سربازها فقط این منظم است. او میگوید من زیر نظر فلانی و فلانی دوره دیدم. اسم آن فرمانده روسی که دوره دیده بود را در آوردم و به این نکات هم دقت کردم. گرچه تاریخ بستری است که من رمانم را تعریف کنم اما قرار نیست که من رمان تاریخی بنویسم. برای من آدمها در بستر تاریخی مهم هستند. سعی کردم نگاهم به تاریخ صفر و صد و سیاسی نباشد. چون نگاه نویسنده اینطور است که نکات مثبت و منفی را میبیند.»
نویسنده کتاب درباره زبان داستان اینطور توضیح داد: « زبان وقتی از کار بیرون میزند که تو زبان را به اثر تحمیل کنید. برای رسیدن به این زبان من روزنامههای زمان مشروطه را مطالعه کردم و نوشتههای نویسندههای شاخص آن زمان را میخواندم که خیلی به دردم خورد. حتی برای رسیدن به این زبان خاطرات شخصیتهای سیاسی قدیم را خواندم تا به این زبان رسیدم. »
نماندن در تاریخ
محمد علی رکنی در ادامه نشست گفت: یکی از نکات مثبت این کتاب رد شدن از کنار تاریخ است. رمان در بستر تاریخی قرار گرفته و زمانهای را تعریف میکند اما در تاریخ نمانده است. بابایی خیلی خوب فضای تاریخی را میسازد. فضاسازی و توصیفات خوب است و مخاطب این آدمها را میبیند. این توصیفات کمک کرده که بستر تاریخی خوب در بیاید. داستان چهل و یکم خیلی بکر است و یکی از بهترین درامهایی که در سالهای اخیر خواندم. بکر بودن سوژه جذاب و خیلی ملموس و به من نزدیک بود. داستانی که ماجرا دارد در بستر تاریخ باقی نمیماند؛ گرچه در دل آن تاریخ مطرح میشود. احساس کردم ادریس من هستم. این است که میتوانی سختی و عذاب وجدان را باور کنی. اینها تلفیق تاریخ و عرفان و داستان است. کتاب از جهت دیگر هم برای من جذاب بود آن هم حوزه عرفان بود. یکی اینکه حوزه عرفان حوزه مورد علاقه من هست. در این حوزه ما خیلی حرفها برای گفتن داریم. اینها را رها کردیم خیلی جای کار دارد. انگاراین کتاب از قدمهای اول است.
ارتباط عرفان و ادبیات کهن
نویسنده کتاب چهل و یکم با گلایه از اینکه ما تابه حال در باره خیلی از بزرگان کاری نکردهایم؛ تعریف کرد: « بنده خدایی یک صفحه و نیم به من فحش داد که با چه اجازهای درباره تذکره الاولیا رمان نوشتی؟ به این فرد گفتم: تو وقتی این حرف را میزنی روح ادبیات را در حوزه دموکراسی درک نکردی؛ خوشحالم که تو این فحش را به من میدهی. ما در حوزه ادبیات دنیا بحثی داریم با عنوان رابطه گفتگویی بین کتابهای مختلف. ما گنجی مثل تذکره داریم یا منطق الطیر. چرا خجالت میکشیم درباره متون خودمان حرف بزنیم؟ مگر در حوزه روشنفکری نویسندهای بالاتر از هوشنگ گلشیری داریم؟ وی در معصوم سوم سراغ نظامی میرود. مگر خود گلشیری در بعضی مصاحبههایش به این موضوع اشاره نمیکند؟ کدام یک ازما کل داستانهای نظامی راخوانده است؟ متأسفانه در حوزه فرهنگ و هنرمان همیشه غربیها به ما نشان دادند که چه گنجی داریم. خیام را غربیها به ما شناساندند. همیشه این مشکل را داشتیم و داریم. در فیلم کمال الملک علی حاتمی آخر فیلم استاد به فرد فرشباف میگوید: هنر اینه، شاهکار را تو انجام میدهی. انگار همیشه باید کسی از بیرون بیاید و بگوید که چه گنجی داریم. به این نتیجه رسیدم اگر عرفان را از ادبیات کهن فارسی بگیری عملاً چیزی نمیماند. »
زاویه دید
در ادامه نشست نگاه محمد علی رکنی به سمت نقد کتاب چرخید و گفت: « اگر بخواهم نگاه منتقدانهای به رمان داشته باشم، داستان ۲ خط اصلی را توامان پیش میبرد؛ یک وقتهایی مخاطب در تشخیص شخصیت اصلی داستان دچار مشکل میشود. هر دوخط به تناوب در فصلهای مختلف تکرار میشود و زاویه دید عوض میشود. دو خط داستان با هم جلو میرود. من اول شخص را بیشتر دوست داشتم شاید به خاطر زبان که صمیمیتر است. نویسنده در انتهای داستان خیلی هوشمندانه سه دانه تسبیح را به عماد میدهد که بیندازد در حوض اما من دنبال چیزی بیشتر از این بودم. انگار بست محکمتری میخواست. احساس میکنم زاویه دید سوم شخص نتوانسته است با داستان اصلی هم سو باشد. نویسنده یک جاهایی فلاش بک میزند و از گذشته ادریس اطلاعاتی به خواننده میدهد در حالیکه ما کم کم تمام ماجرا را فهمیدیم. شاید این فلاش بک خیلی ضروری نباشد. »
شروع خوب
این نشست با صحبتهای کوتاه«داود خدایی» که در کارنامه خود کتاب« عمارت هیتلر» را دارد؛ ادامه پیدا کرد. خدایی گفت: « هرچه به ادبیات کهن رجوع کنیم گنجهای بیشتری را پیدا میکنیم. در کل «چهل و یکم» یک رمان خوب از نویسندهای است که داستان را خوب میشناسد. شروع زمان خوب است اما نقطه شروع خوب نیست. به نظر میرسد بابایی یک نقطه شروعی را انتخاب کرد که راحت باشد. »
تذکره الاولیا مدرن!
در ادامه نشست «تیمور آقامحمدی» با اشاره به اینکه حمید بابایی حقیقتاً یک نویسنده است، اضافه کرد: «من بین کسی که داستان مینویسد و آن که نویسنده است تفاوت قائلم. داستان را همهکس میتواند بنویسد؛ آنچه باعث میشود یک متن داستان تلقی شود، از یک نویسنده برمیآید. این کتاب دومین اثر داستانی بابایی است که من خواندم. رمان چاپ نشده «ده تن» و این رمان ویژگیهایی دارد که با کنار هم قرار دادن آن میتوان به سبک و سیاق و شیوههایی نویسندگی بابایی پی برد. برای بابایی روایت مهم است و روایتگری اهمیتی ویژه دارد. نکته دیگر اینکه نویسنده اسامی خوبی برای کتابهایش انتخاب میکند. اولین مواجهه مخاطب با اثر، عنوان آن است. اسم این کتاب ابهام دارد و کنجکاویبرانگیز است. شخصاً از خود میپرسیدم چرا اسم کتاب «چهل و یکم» است؟ وقتی به پایان میرسی تازه میفهمی آغاز چی بوده. من این اثر را یک تذکره الاولیای مدرن و امروزی دیدم. یک نگاه درست و مدرن به ادبیات سنتی خودمان و اینکه میتوانیم به این سنت چیزی بیفزاییم. ما میتوانیم خوانش انتقادی از سنت داشته باشیم؛ سنتی که تا اکنونِ ما آمده و من میخواهم چیزی به آن اضافه کنم. ادبیات خلافه ادبیاتی است که همه چیزش از آنِ مؤلف است. متن تولیدشده به تمامی در مالکیتِ نویسنده است. از این جهت یک خداقوت به نویسنده میگویم که توانسته به همکناری سنت و مدرنیته بیندیشد. نگاه تازه به وقایع تاریخی دارد. به نظرم این کتاب نکات ارزشمند زیادی دارد هرچند مثلاً قسمتهایی از آن ضعیف باشد. چیزی که یک اثر را به ادبیات میکند در این کتاب دیده میشود.»
توبه نامه
حمید بابایی در پایان از رمان چهل و یکم به عنوان « توبه نامه من» نام برد و گفت:« ادریس جایی میگوید: من جزئی از آن ماجرا هستم و باید بابت سکوت در روز قیامت پاسخ بدهیم. رمان چهل ویکم ادامه دارد و آن سی و یکم و درباره میرعماد است. جالب است که بگویم من این کتاب را با صدای میرطاهر مظلومی مینوشتم. زمانی هم که قرار شد کتاب صوتی شود پیشنهاد دادم میرطاهر مظلومی آن را بخواند و واقعاً خوب خواند.»
انتهای پیام/
نظر شما