۱۴۰۳.۰۲.۲۶

سمیه دهقان زاده- خبرنگار، خانم و آقایی جوان روی صندلی منتظرند. می‌پرسم شما هم برای بازی به اینجا آمده‌اید، مرد جواب می دهد: نه خانوم، پسرمون داره بازی می‌کنه، گفته اینجا بشینید تا من برم ماموریت و برگردم. ما هم منتظریم که آقا برگرده. 

 «حضور شما در غرفه «کتاب بازی» اتفاقی نیست، بلکه همای سعادت روی شانه‌هایتان نشسته و شما را به این غرفه رسانده»، این‌ها را مردی جوان با آب و تاب بلند بلند در میانه راهروی شماره پنج بخش کودک و نوجوان سی‌وپنجمین نمایشگاه کتاب تهران می‌گوید و هر بار جمله‌هایی خلاقانه به آن اضافه و چیزهایی کم می‌کند ولی همه جمله‌ها عبارت «کتاب بازی» را به همراه دارند آن هم با مکث و ساکنی روی حرف «ب».

« هاجر عروسی داره، دم خروسی داره»

بیشتر که دقت می‌کنم می‌ببینم کلی آدم از بزرگ و کوچک دور تا دور میزهای گرد و صندلی‌های راحت دور هم نشسته‌اند و با گوشی‌هایشان روی برگه‌ای سرخم کرده و با دقت مشغول خواندن هستند. 

دور تا دور غرفه اسامی و بارکدهایی قرار دارد، از «نجات الماس» و «سفر قهرمان»، «اژدها وارد می‌شود» گرفته تا «ماموریت هیسطوری» و «عروس تعریفی». پیشوند همه شان هم کلمه بازی و اسم غرفه هم کتاب بازی است. روی یکی از دیوارها نیز با فونت بزرگ نوشته شده، «این ماجراجویی تمومی نداره».انگار همه چیز، آدم‌ها را به داخل دعوت می‌کند. 

من هم وارد می‌شوم. کنار میزی، خانمی از کارشناسان غرفه ایستاده. پسری نوجوان وارد می‌شود و رمز را می‌خواهد و جواب می‌شنود، اول اسم رمز، بعد خود رمز.

پسر کمی این پا و آن پا می‌کند و می‌گوید: «هاجر عروسی داره، دم خروسی داره»، یکدفعه مرد جوان شعارگو به او نزدیک می‌شود و می‌گوید: ببین دوست من اینجوری نمی‌شه قشنگ با ریتم و بشکن باید بگی. خودش هم با او همراهی می‌کند و با شوخی و خنده این مرحله را رد می‌کنند.

 بعد ازاینکه ردیفی از پسران نوجوان که آمده‌اند ماموریت‌شان به پایان می‌رسد، به سراغش می‌روم تا از بازی و «کتاب بازی» بیشتر بدانم.

او امیرحسین علینا فرد، یکی از کارشناسان غرفه است، می‌گوید از سال قبل که غرفه «کتاب بازی» کارش را شروع کرد، کلی مخاطب جذب کردیم، مخاطب‌هایی وفادار که امسال هم با وجود اینکه تبلیغات محیطی نداشتیم، دنبالمان گشتند و بالاخره پیدایمان کردند.

وی ادامه می‌دهد: درست است که اینجا برای کودک و نوجوان است، اما باور کنید که به اسم بچه‌ها و به کام بزرگترهاست. شعارمن این است اینجا از ۳ تا ۹۹ سال می‌توانید بیایید، بازی کنید، فقط دو ساله و صدساله‌ها می‌توانند از کنار غرفه‌مان رد شوند و دلشان نخواهد که یک بازی و یک کتاب را امتحان کنند.

یکدفعه چشم‌هایش از هیجان برق می‌زند و می‌گوید: اتفاقا یک آقای بزرگسالی هستند سال قبل همه بازی‌هایمان را شرکت کردند، امسال هم هر روز می‌آیند و بازی می‌کنند، الان هم احتمالا در ماموریت یکی از بازی‌ها هستند که  در غرفه نیستند.

چند روز پیش هم مادربزرگی آمد که عاشق داستان‌های شاهنامه بود، بازی «اژدها وارد می‌شود» را شروع کرد، خودش تنهایی همه ش را انجام می‌داد و همه دورش جمع شده بودند و برایشان بازی کردن این مادربزرگ خیلی حذاب بود. ما هم کمکشان کردیم که برای بازی محیطی به بیرون غرفه نروند، همین جا باشند و با موفقیت هم بازی را تمام کردند و هیاهو و خوشحالی جمعی  بعد از این بازی پیش آمد که به یادماندنی شد.

منتظریم پسرمان از ماموریت برگردد!

این حرف‌ها، برایم جالب است و مشاهده و رصد میدانی البته جالب‌تر، پس دوباره به سراغ مخاطب‌ها می‌روم.

منصوره ریاحی عالم و امین سلیمی زن و شوهر بسیار جوانی هستند که از سال گذشته پایشان به غرفه «کتاب بازی» باز شده و نمک بازی‌ها به جانشان نشسته و دوباره آمده‌اند آن هم نه یک روز بلکه در طی دو روز متوالی.

وقتی می‌پرسم فرزندی هم دارید که اینقدر به این غرفه میل دارید جواب می‌دهند، فرزندمان در راه است و ان شالله تا چند ماه دیگر می‌آید، اما این بازی‌ها برای خودمان جذابیت دارد و یک نوع ماجراجویی است. علاوه بر این از متن تاریخی بعضی از کتاب‌ها چیزهایی یاد می‌گیریم که دیگر فراموش نمی کنیم آن هم با بازی نه تکرار و تمرین و سختی.

خانم و آقایی جوان آن طرف تر روی صندلی نشسته‌اند. مرد دست زیر چانه دارد و زن در آرامش لبخند می‌زند. وقتی می‌پرسم شما هم برای بازی اینجا آمده‌اید مرد جواب می دهد: نه خانوم، پسرمون داره بازی می‌کنه، گفته اینجا بشینید تا من برم ماموریت و برگردم. ما هم منتظریم که آقا برگرده. خانم رو به من خطاب به آقا می‌گوید: خوبه دیگه، چی بهتر از این هم بچه مون هم کتابخونه هم تر و فرز و اهل بازی و ماجراجویی.

با لبخند حرفش را تایید می‌کنم. آن طرف تر دو دختر نشسته‌اند و بحث سر انتخاب بازی است، دختر قد بلند تر و نوجوان رو به دختر جوان می‌کند  و می‌گوید: خاله، بیا دیگه. «عروسی تعریفی» باحال تره، بیا اونو بازی کنیم و جواب می‌شنود: من خسته شدم آخه. بذار بشینیم این سومین بازیه که داری انجام می‌دی. خواهرزاده ش با شیطنت می‌گوید: خاله جان، تو هنوز خیلی جوان هستی برای خسته شدن‌ها. بیا بریم دنبال رمز و ماموریت. دختر جوان که معلوم است خودش هم از بازی بدش نمی‌آید موافقت می‌کند و می‌روند دنبال ماموریت جدید.

بیایید «کتاب بازی»!

دلتان از این همه توصیف و فراز و فرود رفته و این بار می‌خواهید بدانید وقتی به غرفه «کتاب بازی» آمدید چطور بازی کنید؟ نگران نباشید. نه دور است و نه دیر.

 اول ببنید دلتان با کدام بازی است اگر اهل تاریخ و کند و کاو در گذشته هستید، «ماموریت هیسطوری» بهترین گزینه است. عشق شاهنامه‌اید؟ شک به دلتان راه ندهید و«اژدها وارد می‌شود» را انتخاب کنید، قهرمان‌ها برایتان طور دیگری هستند؟ چه عالی چون اینجا «سفر قهرمان» چشم انتظارتان هست برای انتخاب شدن و بازی کردن. خودتان دوست دارید قهرمان شوید؟ بازی «من قهرمانم» راست کارتان است و در آخر چه کسی است که دلش نخواهد از کار بازی «عروس تعریفی» سر دربیاورد!

شروع بازی هم به راحتی آب خوردن است کافی است رمزینه (همان کیو آر کد خودمان) را با تلفن همراهتان اسکن کنید و وارد بازی شوید. اول داستان بازی می‌آید که باید بخوانید ولی با دقت. بعد یکی یکی مرحله‌ها باز می‌شود و شما برای هر کدام از مراحل در نمایشگاه کتاب به ماموریت می‌روید و رمزها را کشف می‌کنید و آخر هم گردونه شانس است که می‌توانید بچرخانید از کتاب و بن کتاب صد هزار تومانی یا جوایز دیگر را برای خود کنید.

این‌ها که خواندید درباره نحوه بازی بود، اما بد نیست بدانید فکر پشت این بازی‌ها چیست، سوالی که ما از مسعود مهراد مسئول واحد جریان سازی مرکز رشد حوزه هنری کودک و نوجوان پرسیدیم و او نیز این طور پاسخ داد: ما امسال هم برای دومین سال متوالی با برند کتاب بازی از طریق حوزه هنری کودک و نوجوان به نمایشگاه کتاب وارد شدیم و ساختارمان هم همان معرفی کتاب از طریق بازی و بازی وار سازی است. در حقیقت این همان رویکرد ترویجی است که رسالت سازمانی ماست.

اما اینکه ما چرا به این شیوه برای معرفی کتاب رو آوردیم این است که مخاطب در نمایشگاه کتاب عموما دلیل گستردگی و شلوغی فضا و پراکندگی انتشارات‌ها معمولا لیست خرید مشخص ندارد یا لیست خریدش تکمیل نشده است، فعالیت‌های این چنینی (نه تنها ما که آنچه در سایر بخش های فرهنگی در نمایشگاه انجام می‌دهند) کارکردش این است که به مخاطب کمک می‌کند که یک سری کتاب‌ها و انتشارات را در حوزه کودک و نوجوان بشناسد.

این مخاطبان هم کودکان و نوجوانان هستند و هم والدین یا هر کسی که دغدغه‌ای از این جنس داشته به بخش کودک ونوجوان نمایشگاه آمده و مدت زیادی در آنجا وقت صرف کرده.

ما سال گذشته در«کتاب بازی» با ۱۰ کتاب از ۹ انتشارات وارد شدیم امسال به دلیل کوچکتر شدن غرفه و فضایی که در اختیارمان گذاشتند محدودیت‌هایی داشتیم و تعداد مسابقه‌ها و بازی‌ها را کمتر، اما تخصصی‌تر کردیم.

 امسال در «کتاب بازی»، هفت بازی محیطی و دو بازی حضوری کامپیوتری مبتنی بر هوش مصنوعی با محوریت تحلیل حرکت برای مخاطبان کودک داریم و با این بازی ها، مجموعا ۲۰ کتاب را معرفی می‌کنیم.

«مهراد» در مورد بازی‌ها توضیح می‌دهد و می‌گوید: «ماموریت هیسطوری» طراحی و برگرفته شده از مجموعه کتاب‌های سرگذشت استعمار از انتشارات مهرک و «سفر قهرمان» از کتاب هومان نشر مهرک بازی‌های جدید محیطی است که اضافه شده و بازی های «نجات قهرمان» از کتاب سفر الماس از انتشارات مهرک، «اژدها وارد می‌شود» طراحی شده از  از کتاب فردوسی از مشاهیر خندان انتشارات میچکا، «من قهرمانم» از کتاب جام جهانی در جوادیه انتشارات قدیانی و «عروس تعریفی» برگرفته از  کتاب عروسی شاهانه، جشن بزرگانه از انتشارات نیستان از سال قبل بازآفرینی شدند.

رویکرد ما در اینجا این است وقتی این کتاب ها را معرفی کردیم، در مرحله بعد می‌خواهیم زمینه تسهیل گری تهیه آن کتاب‌ها را برای مخاطب فراهم کنیم که جوایز ما در راستای همین هدف است. جوایزی چون بن صد هزار تومانی کتاب، بن تخفیف ۲۵ تا ۵۰ درصد کتاب، کتاب ها و اکسسوری‌های  کتابها که  بر اساس گروه سنی، قابل تغییرند.

 بازی‌های کامپیوتری مان هم شامل بازی کتابخانه و کتابخور است. ما دو مانیتور داریم بچه ها جلوی دوربین قرار می‌گیرند با حرکات دست و دهان باید یک سری کتاب را جمع‌آوری کنند این بازی معمولا برای گروه سنی منفی ۱۳ سال است.

به اسم بچه ها به کام بزرگترها

وی از بازخورد مخاطبان هم صحبت می‌کند و می‌گوید: روز اول نمایشگاه، با وجود اینکه روز کاری بود، در غرفه ما جا برای سوزن انداختن نبود. ما مخاطبانی داریم که از سال قبل که با «کتاب بازی» همراه شدند همچنان پیگیر ما هستند. دیروز خانمی با همسرشان به غرفه مان آمدند گفتند ما این چند روز سالن را گشتیم دنبال غرفه کتاب بازی تا بالاخره پیدایتان کردیم.

یکی از مخاطبانمان همراه خانواده و با گل و شیرینی آمد وبسیار مشتاق بودن در این غرفه بود. ما این مدل بازخوردها را که می‌بینیم متوجه می‌شویم از نظر تعامل با مخاطب موفق بودیم و خستگی از تنمان درمی آید.

معمولا هر مخاطبی که بازی‌ای را انجام می‌دهد دلش می‌خواهد بازی دیگری هم انجام دهد، و بعضی از مخاطبانمان هم دو سه روز پشت سر هم می‌آیند.

بچه ها معمولا با پدر و مادرها می‌آیند و خود بزرگترها درگیر بازی می‌شوند. بعضی وقت‌ها بازی به اسم بچه شروع و به کام بزرگترها می‌شود و خود پدر و مادر پیگیر ادامه بازی می شوند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha