حسن محمودی نویسنده، منتقد و روزنامهنگار معتقد است: هر کسی که مینویسد، باید در هر بخش از این فرآیند به یک خلاقیت و کشف و شهود شخصی برسد. نویسنده نباید سیاهمشقهای خود را چاپ کند و حتی برخی معتقدند که نویسنده نباید از روی دست خودش هم بنویسد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، عصر چهارشنبه 26 آبانماه، نشست «عصر تجربه» با حضور حسن محمودی نویسنده، منتقد و روزنامهنگار در سالن سعدی حوزه هنری اصفهان برگزار شد.
محمودی در این نشست درباره آغاز به کار خود به عنوان یک نویسنده گفت: ابتدا با نوشتن داستان کوتاه کار خود را آغاز کردم. بستری كه این مجال را به من میداد، به من یاد داد كه برشهایی از زندگی را بنویسم. نشست ادبی جمعه در نجفآباد و داستانخوانی با علی یزدانی و یعقوب یادعلی و احمد بیگدلی، بخش مهمی از این بستر بود. مجال چاپ برای ما صفحات نشریات ادبی دهه شصت و هفتاد بود و در این نشریات داستان كوتاه ارج و قرب و منزلت فراوان داشت. آن روزگار داستاننویسان نوآمده را از داستانهایشان در نشریات ادبی میشناختند. سه كتاب نخست من همهشان مجموعه داستان بودند. «وقتی آهسته حرف میزنیم المیرا خواب است»، «یكی از زنها دارد میمیرد» و از «چهارده سالگی میترسم»، به ترتیب زمانی منتشر شدند و آن زمان داستان كوتاه محبوبتر از این روزها و سالهای اخیر بود. بعد از انتشار مجموعه اول بود كه روزنامهنگاری حرفهام شد و تا یكی دو سال پیش ادامه داشت. منتها من گزارشگر و خبرنگار نبودم و در تمام این دو دهه و اندی در صفحههای ادبی روزنامهها كار كردم كه نقد و معرفی كتاب و فیلم و تئاتر بوده است و البته بیشتر هم دبیر ادبی بودم. بنابراین نمیتوانم خودم را در شمار گزارشنویسان و خبرنگارانی بدانم كه از تجربه میدانی خود در موضوعات سیاسی و اجتماعی و حوادث برای داستان نوشتن بهره بردند و حتی نثرشان تحت تأثیر آن قرار گرفت. اما یك نكته مهم وجود دارد و این كه هر خبر و هر گزارش و هر معرفی كتاب خود یك روایت ساختارمند است و باید خوانندهاش را جذب كند. این همان كاری است كه در داستان هم باید انجام بدهیم. هر دو متن جذاب برای غافلگیری خواننده و شوك وارد كردن به او و وارد چالش كردنش نوشته میشود. از همان داستانهای كوتاهی كه ابتدای كارم برای دیگران میخواندم با این نكته مواجه بودم كه همه چیز در آنها قابل بسط و گسترش است. خودم هم همین احساس را داشتم. خیلی از داستانهای كوتاهم به هم پیوستهاند و فضا و شخصیتها و تمهای مشترك دارد. در همین فرآیند نوشتن، آهسته آهسته نوشتهها طولانیتر شد و شکل و شمایل رمان گرفت، حتی احساس میکنم که از ابتدا باید رمان مینوشتم. اگر به گذشته برمیگشتم و حوصله و تأمل و تجربه امروز با من بود، بهجای همه این داستان كوتاهها، یكی دو تا رمان مینوشتم. اگر امروز به عنوان یک محقق به کار خود نگاه کنم، داستانهای کوتاه را به عنوان تمرینی برای نوشتن رمان میبینم.
نویسنده کتاب «روضه نوح» سپس با مروری بر روند ادبیات داستانی ایرانی معاصر اظهار داشت: اگر «یکی بود یکی نبود» جمالزاده را به عنوان دروازه ورود و آشنایی با شكل نو داستان به معنای رایج امروزی در نظر بگیریم، دستمان میآید كه در صد ساله گذشته نویسندگان ما در داستان كوتاه قدرتآزمایی كردند و اغلبشان با داستانهای كوتاه خیلی خوبشان شناخته و ماندگار شدند. اگر «بوف كور» و «مدیر مدرسه» و «ملكوت» و «شازده احتجاب» را هم داستان بلند و نه رمان در نظر بگیریم، این نكته مشهودتر خواهد بود. البته رمان خواننده بیشتری داشته است و به مرور خوانندگان عام بر خوانندگان نخبه و داستان كوتاه پسند غلبه كردهاند و البته نشرها به عنوان بنگاههای اقتصادی هم نقش عمدهای در این باره داشتهاند كه رمان در حال حاضر به نوع غالب در داستاننویسی ما تبدیل شده است.
وی افزود: پیش از این عصر نوین، در ادبیات شرق هم داستان کوتاه جایگاه ویژهای دارد، حتی داستانی مثل «هزار و یک شب» حكایتهای کوتاهی است که به هم پیوسته روایت میشوند. سعدی را هم با حكایتهای كوتاهش بیشتر خواندهایم و مولوی هم حكایت كوتاه زیاد برایمان گفته است. جالب است كه شاهنامه و منظومههای بلند نظامی را الگو قرار ندادهایم كه اگر این اتفاق افتاده بود ما در رماننویسی حرف زیادتری برای گفتن داشتیم. هنوز هم بیساری از كتابها كه ادعای رمان دارند، حكایتها و روایتهایی مجزا هستند كه با ترفندهای نخنمایی به هم چسب و وصله شده است.
کوتاه یا بلندنویسی بستگی به بستر نویسنده دارد
محمودی تأکید کرد: در نویسندگان ایرانی، سنت نوشتن داستان کوتاه و رمان وجود داشته است و همواره ابتدا نویسندگان داستان کوتاه مینوشتند که امکان چاپ در نشریات را داشته باشد، سپس رمانهای بزرگ خلق میکردند. مثلاً بزرگ علوی هم داستان کوتاه دارد و هم «چشمهایش» را به عنوان یک رمان کامل خلق کرده است.
این نویسنده با اشاره به تفاوتهایی که در دهه ۱۳۹۰ رخ داد، تصریح کرد: در این دهه دیگر داستانهای کوتاه معرف یک نویسنده نیست، اما با این حال اغلب نویسندگان شاخص همچنان دغدغه داستان کوتاه را دارند. در دهه ۱۳۹۰ رمانخوانها بیشتر شدند و نویسندگان جدید ظهور که از ابتدا رماننویس بودند پدید آمدند.
وی با بیان اینکه «کوتاهنویسی و رماننویسی بستگی به بستر دارد»، خاطرنشان کرد: هر نویسنده بسته به بستری که در اختیار دارد، کوتاهنویسی یا بلندنویسی را انتخاب میکند. بسیاری از نویسندگان مطرح راه کوتاهنویسی را برگزیدند و با همان به شهرت رسیدند. اما ذهنیت من همیشه رماننویسی است.
نگاه و نگرش انسانها نثر آنها را تغییر میدهد
محمودی درباره شکلگیری نثر هر نویسنده، توضیح داد: نثری که دنبال کردم، الهامگرفته از آثاری بود که خوانده بودم. نگاه و نگرش آدمها نثر را تغییر میدهد. نثر جمالزاده یا هدایت و آلاحمد نشأت گرفته از جهانبینیشان دارد. ادبیات اعتراضی بزرگ علوی به او نثری متفاوت با جمالزاده و هدایت میبخشد. احساس میکنم مؤلفههایی که در نگارش داستانها داشتهام، نثر من را آمیخته با مفاهیم مختلف کرده است. مفاهیمی كه از زندگی رازآلود من آمده است. از سویی ذهنم همیشه درگیر اساطیر و داستانهای ازلی و ابدی بوده است و از سویی دیگر به روزگار خودم توجه داشتهام. نثر هر نویسنده یی از نگرش او به زندگی متأثر خواهد بود.
نویسنده کتاب «باد زنها را میبرد» افزود: به طور کلی تجربه زیسته انسانها کل زندگی آنها را تغییر و شکل میدهد. بخشی از تجربه زیستی هر آدمی، به مطالبی که خوانده است بر میگردد. بنابراین همانطور که صحبت کردن ما به فضای اطرافمان بستگی دارد، نثر هم از این قضیه مستثنی نیست.
هر نویسنده باید خودش به کشف و شهود برسد
وی درباره تکنیکهای داستاننویسی، تأکید کرد: هر کسی که مینویسد، باید در هر بخش از این فرآیند به یک خلاقیت و کشف و شهود شخصی برسد. نویسنده نباید سیاهمشقهای خود را چاپ کند و حتی برخی معتقدند که نویسنده نباید از روی دست خودش هم بنویسد.
مهمان این برنامه «عصر تجربه» افزود: شیوه نویسندگی هر شخص با دیگری فرق میکند، برخی یک داستان را کامل و یکجا مینویسند، برخی آرام آرام مینویسند و برخی از نویسندگان از ابتدای کار، مشغول تصحیح و خوانش نوشتههای خود هستند.
وی با اشاره به رد پای زمانه در آثار ادبی اخیر، تأکید کرد: در زمانه ما هیچ اثری شاهد آن دوره نیست، حتی به عنوان مثال درباره همین ۲۵ آبانماه ۱۳۶۱ اصفهان، اثری تأثیرگذار و ماندگار خلق نشده که بتواند این نقطه تاریخی را روایت کند. نویسنده باید ذهنش را آزاد بگذارد، مخاطب یا حالا و یا چند سال آینده، بالاخره از کار لذت خواهد برد.
محمودی افزود: روضه نوح را درباره زمانی نوشتم که دغدغه داشتم تا گزارشی از آنچه بر ما رفت را در ساحت داستانیاش برای دیگران بنویسم. میخواستم از زمانی بنویسم كه آدمها سوار بر اتوبوس برای آزادسازی مرزهای اشغال شده و مورد تجاوز قرار گرفته وطن میرفتند و چند روزی بعدش تابوت همان دوستان و آشنایان و همسایگان سر دستها بود. در «روضه نوح» میخواستم حس و حال روزگاری را مینوشتم كه پس یك عملیات برای دفاع از سرزمینمان به ناگهان جای نیمی از همكلاسیها دسته گل گذاشتیم. البته كه «روضه نوح» گزارش صرف نبود و آمیختهای از خوابها و بیداریهای من است. هر نویسندهای دخل و تصرفی در کار خودش دارد، اما درباره زمانه نوشتن مشکل شده و در پیشینان ما نیز بازتاب زمانه به دلایل مختلفی به اشکال مختلفی درآمده است.
وی با اشاره به کتاب «روضه نوح»، تأکید کرد: همیشه دوست داشتهام از بوم خود بنویسم و هیچگاه خود را سانسور نمیکنم؛ هنوز هم دوست دارم از نجفآباد بنویسم.
انتهای پیام/
نظر شما