۱۳۹۹.۱۲.۲۷

زینب عرفانیان، از نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس است که با کتاب «مربع‌های قرمز» به عنوان یکی از ۱۴ نامزد چهره سال هنر انقلاب اسلامی سال ۹۹ معرفی شده است. به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری؛ معاونت هنری حوزه هنری، اسامی 14 نامزد مرحله اول چهره سال هنر انقلاب در سال 1399 را اعلام کرد. قرار است از بین این 14 نامزد اولیه، بعد از نظرسنجی از کارشناسان و با توجه به آرای مردمی، در مرحله بعد پنج نفر به عنوان نامزد نهایی و در نهایت یک نفر به عنوان «چهره سال هنر انقلاب» در فروردین‌ماه 1400 معرفی شود. زینب عرفانیان، نویسنده، از جمله نامزدهای معرفی شده هفته هنر انقلاب در بخش ادبیات است. کسب تقریظ رهبر معظم انقلاب و چاپ بیست و ششم کتاب «مکعب‌های قرمز»، برگرفته از خاطرات شفاهی حاج‌ حسین یکتا در سال 99، از جمله دلایل انتخاب او به این عنوان بوده است. زینب سادات حسینی، از فعالان حوزه نشر، در یادداشتی به معرفی کارهای این نویسنده و دغدغه‌های او در این سال‌ها پرداخته است که در ادامه می‌خوانید: «به قول خودش اگر کتاب «شوکران» را نمی‌خواند، شاید هیچ‌وقت پایش به دنیای جنگ و ژانر دفاع ‌مقدس و خاطره‌نگاری باز نمی‌شد. زینب عرفانیان را می‌گویم. نویسنده و خاطره‌نگار دفاع مقدس، متولد 14 مهرماه 1363، کارشناس ارشد تاریخ اسلام. می‌پرسید کدام کتاب شوکران؟ همان کتاب پالتویی قرمز رنگ روایت فتح از مجموعه نیمه پنهان ماه، که زندگی شهید منوچهر مدقّ و همسرش را نوشته. نوشته که نه، تعریف کرده. انگار تعریف هم نکرده، کلمه به کلمه برایش خوانده و حس‌های بافته‌شده میان خطوط کتاب را به جانش ریخته. دنیای 22 سالگی‌اش را تکان داده. دستش را گرفته و برده آن گوشه‌ها که کسی نیست و یک پنجره‌ طلایی را برایش باز کرده. پنجره‌ای رو به جنگ، رو به ژانر دفاع مقدس و رو به زندگی زنان جوانی که طلایی‌ترین روزهای عمرشان را با سربازها تقسیم کردند. با مردهایی که هیچ‌وقت نبودند. مردهایی خاکی‌پوش که رفتنشان با خودشان بود و برگشتنشان با خدا. زن‌های جوانی که همیشه دختربچه‌ای غمگین گوشه دلشان رخت می‌شست و قلبشان مدام پر و خالی می‌شد از فکر و خیال که این بار خداحافظی مرد زندگی‌ام با همیشه فرق داشت. این بار نگاهش، عطر تنش و لبخندش موقع خداحافظی طور دیگری بود. حالا سال‌هاست که از خواندن آن کتاب لاغر قرمز رنگ می‌گذرد، ولی زیاد سراغش می‌رود و جایش را میان کتابخانه پر و پیمان اتاق کارش، حفظ است. اصلاً مگر می‌شود حفظ نباشد و میان هزار کتاب پیدا نکند کتابی را که به نظرش فقط نوشته و طعم و رنگ و حس ندارد. این کتاب صدا دارد. صدای جنگ. صدای ناشنیده جنگ. صدایی که از پشت درهای جنگ به گوش می‌رسد. صدای زن‌های جوان چشم به راه. صدای قلبشان که می‌تپد و پر و خالی می‌شود از موج‌های ریز اضطراب و دلواپسی. صدای زنانه جنگ که فقط زن‌ها بلدند آن را به گوش دنیا برسانند. این روزها دیگر فقط مخاطب و علاقه‌مند و خواننده کتاب‌هایی با ژانر جنگ نیست. خودش هم می‌نویسد. از روزهای جنگ، از خاطرات مردهای خاکی پوش، از زنان جوانی که صدای قلبشان، نبض تپنده این خاطرات است و هنوز هم به گوش می‌رسد. از کارهایش بپرسی مثل بقیه نویسنده‌ها نمی‌تواند از میانشان انتخاب کند. هر کدام یک دنیایند. دنیایی مرتبط به دنیای قبل و بعدشان. دنیایی پر از آدم‌های ماجراجو و راه‌های پرماجرا. از «رسول مولتان» تا «مربع‌های قرمز» و «درگاه این خانه بوسیدنی است» و حالا «همسایه‌های خانم‌جان». از هرکدام بپرسی یک دنیا حرف پشتش است درباره روزهای نگارشش. خیلی‌هایش را گفته و خیلی‌هایش هم نه، تا درخت رازی بروید از آنچه با نگارش این کتاب‌ها به کامش ریختند. درختی که وقتی خسته می‌شود زیر سایه‌اش می‌نشیند و یادش می‌رود اصلا از چه خسته بود. از روال کارش هم بپرسی مثل کارهای دیگر. تلخی و شیرینی و ذوق و خستگی و بغض و لبخند را با هم دارد. اصلاً اینها همسایه‌های دیوار به دیوار کارش هستند. حتی بعضی وقت‌ها خستگی‌هایش بیشتر از ذوق و لبخندش است؛ ولی به نظر خودش می‌ارزد. می‌ارزد که یک نفر دیگر هم با خواندن این کتاب‌ها بیاید پشت آن پنجره طلایی رو به جنگ و صدای قلب زنان جوان دلواپس را بشنود و صورت خسته از بی‌خبری‌شان را ببیند. زنان آفریدگار آرامش، حتی در میانه‌ی جنگ. به لبخندی، به نگاهی، به صبری و به پنهان کردن دخترک غمگین گوشه دلشان که با بغض رخت‌ها را چنگ می‌زند. می‌ارزد که یک نفر دیگر هم بیاید پشت آن پنجره طلایی و از خودش بپرسد: من تا امروز با این آدم‌ها زیر یک آسمان و روی یک خاک زندگی می‌کردم؟ پس چرا تا امروز صدایشان را نشنیده بودم؟ صدای ساز زنانه‌شان از جنگ که تا امروز زیر صدای مهیب طبل جنگ و صدای خشک و خشن شنی‌های تانک‌ها و دود غلیظ انفجارها له شده بود. می‌ارزد که یک نفر دیگر هم احساس دین کند به آدم‌های آن روزها. زنان دلواپسِ آرام و مردان خاکی‌پوش. حتی آدم‌های این روزها. کدام آدم‌ها؟ آدم‌های کتاب«همسایه‌های خانم‌جان» که بدون اینکه ما بفهمیم بی سر و صدا دویدند، رفتند دوهزار کیلومتر دورتر. رفتند تا سوریه و حلب و ادلب و خان طومان تا جنگ را هل بدهند عقب. خودش را و سایه شومش را دور نگه دارند. دور از ایران و از زندگی پر سر و صدا و پر زرق و برق و پر آرزوی ما. اما «مربع‌های قرمز»: نگارشش سه سال طول کشیده است، شنیدن و نوشتنش. بیش از 120 ساعت مصاحبه و بازدیدهای مکرّر میدانی از مناطق نام برده شده در کتاب و سؤال و سؤال و سؤال. سال 99، سال توفیق و اقبال این کتاب بود و میزبان کلمات و دستخط رهبری بر صفحات آغازینش شد. نویسنده بارها این تقریظ را خوانده و هربار مثل دفعه اول برایش ناب و جدید است. ناب و جدید و تکرار نشدنی. تقریظی که به نظرش جز توفیق نیست؛ توفیقی حاصل شده از اخلاص راوی (حاج حسین یکتا) و ناشر (آقای خلیلی) و خون پاک بیش از 100شهید نام برده شده در این کتاب.» منبع: خبرگزاری تسنیم انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha