به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، دکتر مریم جلالی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: مخاطبشناسی مسئله امروز است و کسی نمیتواند ادبیات کودک و آنچه برای کودک و نوجوان تولید میشود را با مسئله مخاطب شناسی نادیده بگیرد. مخاطب یک شرکت کننده فعال در آفرینش متن است یعنی اگر کسی فیلمی میسازد نباید مخاطب را به عنوان فرد منفعل و مصرف کننده ببیند چراکه تا زمانیکه مخاطب خلق معنا کند شریک ساخت و تکمیل این ماجراست.
جلالی افزود: دوره نوجوانی دوره گذر است و در این دوره قطعا مخاطبان علیرغم اینکه میتوانند خوانش متنوعی از متن و محتوای تولید شده داشته باشند یکسری نیازها و خواستها و ویژگی مشترک دارند.
مریم جلالی با بیان اینکه زمانیکه کتاب را خوانده و فیلم را دیده ترجیح داده که اتفاق کتاب «باغ کیانوش» به صفحه اقتباس کشیده میشد، درباره شخصیتپردازی گفت: داستان کودک و نوجوان وقتی تعدد شخصیت داشته باشد و برای هر شخصیت کنش و حواشی تعریف شود ممکن است قلاب نوجوان از داستان قطع شود و او نتواند در جایی از داستان، تسلسل داستانی را دنبال کند. همچنین در کتاب ما بیشتر فضای مردانه را شاهد هستیم
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با طرح سوال که چرا باید این همه شخصیت وارد فضای داستانی میشد گفت: برای هر شخصیت کنش و واکنشی تعریف شده بود که تا میآمدیم یک شخصیت را در بیاوریم داستان دیگر را از دست میدادیم و اینکه آیا چنین ویژگی باعث کم شدن کشش اثر نمیشود؟ البته در خود شخصیتها پردازش خوبی انجام شده و یک شخصیت عبانی متعهد به خانواده متوجه نسبت به ارزش ها معرفی شده و شخصیت دیگر درونگرا، اهل پس زدن، سردرگم را میبینیم و اینها همان جذابیتی است که مخاطب را جذب میکند. همچنین در میانه کار نمیدانیم که با طنز مواجهیم یا ژانر وحشت چراکه اول ژانر وحشت به نظر میآید که نوجوان را میترساند و بعد تغییر میکند. ما نباید لیستی جلوی دست قرار دهیم تا ببینیم مخاطب چه نیاز دارد و بعد آنها را انتخاب و در بخشهایی از اثر اقتباسی بگنجانیم. به نظرم اقتباس باید از جان و دل بجوشد و لازمه آن هم رابطه نزدیک با مخاطبان نوجوان است.
جلالی درباره طرح بیان کرد: تامل و نسبی بودن را ما در کتاب میبینیم و من نسبت به دشمن موضع نمیگیریم. در جهان وقتی اثری برای کودک و نوجوان تولید میشود سه مدل کار داشتیم یک مدل از کار این است که در فضای جنگ نوشته میشود و واکنشها و مبارزهها را میبینیم. یک مدل از کار بعد از جنگ نوشته میشود که به دو شاخه تقسیم میشود اول آنکه نگاه صلحآمیز به دشمن قبل دارد دوم آنکه مرور میکند حمله دشمن و اتفاقات را تا کینه و نفرت فضای جنگ را به نسل بعد منتقل کند ولی کتاب مغایر با فیلمی که میبینیم است چراکه کتاب «باغ کیانوش» ما را به سمت صلح میبرد و دشمن را چندان دشمن نشان نمیدهد و بر همین اساس من فکر میکنم، شما یا میخواستید بگویید دشمن حتی اگر الان دوست ما شده اما چندان قابل اعتماد نیست یا اینکه میخواستید آن فضا را با کینه و نفرت به نسل جوان نشان دهید. فیلم «باغ کیانوش» یک اقتباس باز است و قطعا فضای رئالی که در آن دیده میشود با مخاطب فاصله دارد.
دکتر زهرا حیاتی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در بخش دیگری از این نشست اظهار کرد: ما در شرایطی نقد فیلم را با رویکرد اقتباسی انجام میدهیم که دو جریان مطالعات سنتی نقد و اقتباس را در جهان پشت سرگذاشتهایم یعنی در مطالعات سنتی نقد هدف ارزیابی بوده است و حداقل ۱۰ تعریف برای نقد ادبی داریم که ارزیابی نیست بلکه خوانش، تفسیر دوباره و دوبارهخوانی است. رویکرد جدید نقد میگوید اگر ابزاری داشته باشیم که از دیدگاه خاص وارد متن شویم این شما نیستید که متن را میخوانید بلکه متن است که شما را میخواند. در مطالعات سنتی اقتباس، گفته میشود اقتباس سینمایی موفق است که وفادارتر به اثر باشد یعنی میزان وفاداری به کتاب منبع ملاک است. دریافتهای جدید به ما میگوید اثر اقتباسی اثر دوم نیست یعنی اصالت به کتاب نیست چون اثر تولید شده اثری منحصر به فرد با خلاقیتهای ویژه خود است و آنچه که در قالب کتاب وجود دارد بر دستمایهای سوار شده است اما جامعه اقتباسگران از سوی مخاطبان کتاب قضاوت میشوند، آنها به سینما میآیند تا ببیند تولیدکننده فیلم چه تفسیر جذاب و جدیدتری را بر متن سوار کرده است و من میخواهم کتابی که خواندهام را با تفسیر سینمایی ببینم.
علیاصغر عزتیپاک پژوهشگر و نویسنده رمان «باغ کیانوش» نیز عنوان کرد:درباره اقتباس از «باغ کیانوش» نگاهم خیلی باز است و گاه میبینیم که اقتباس راه خود را میرود و همدوش منبع میایستد. فکر میکنم آثار ادبی مثل جوامع هستند، گسترش پیدا میکنند و دگرگون میشوند اما به حیات خود ادامه میدهند.
عزتی پاک افزود: اتفاقی که رخ داده خوشایند است و فکر میکنم «باغ کیانوش» با این نگاه ساخته نشد که چون کتاب در ۳۹ هزار نسخه چاپ شد و ۷۰ هزار نوجوان آن را خواندهاند یا اینکه کار معروف و همهگیری است ما از فرصت استفاده کنیم تا داستان را فراگیرتر کنیم و به افراد بیشتری آن را برسانیم لذا به مخاطبان کتاب نظر ندارد و آمده حرف خود را بزند.فیلم «باغ کیانوش» در جایی کاملا منطبق با کتاب و در برخی لحظات کاملا فراروی دارد که طبیعت کار سینمایی است.
محمدجواد موحد تهیهکننده فیلم «باغ کیانوش» در بخش دیگری از این نشست عنوان کرد: ما مجموعهای به نام باشگاه فیلم سوره داریم که هنرمند محور است و شبیه مراکز شتابدهی است و ما آنجا کسانی که استعداد فیلمسازی دارند و آموزش دیدهاند را جذب میکنیم و با پیدا کردن جهان هم، ساخت فیلم کوتاه، لحن و دغدغه آنها شناسایی میکنیم و بعد مدتی به سینمای حرفهای معرفی میکنیم.
وی عنوان کرد: اولین اتفاقی که در این فیلم سینمایی افتاد این بود که ما با رضا کشاورز مواجهه شدیم که در فیلم کوتاههایش قابلیت ساخت اثر برای نوجوانان را دارد و در کنار آن ارتباط خوبی آثارش با نوجوانان گرفت بنابراین تصمیم گرفتیم که فیلمی برای نوجوان بسازیم و از آنجا که ساخت اثر برای نوجوان در باشگاه فیلم سوره اهمیت داشت فکر کردم «باغ کیانوش» را تولید کنیم.
تهیهکننده فیلم «باغ کیانوش» افزود: اقتباس از نظر ما یک طیف است و نقطه نیست و شما میتوانیم انتخاب کنید که کجای آن طیف بایستید میتوانید در نزدیکترین نقطه نسبت به منبع یا دورترین بخش آن باشید. به همین دلیل وقتی نزدیک به کتاب اقتباس شده است ممکن است به اثر نقد زیادی وارد شود که کدام بخش از فیلم بهتر و کدام بخش از کتاب بهتر بوده است ولی وقتی از کتاب کمی فاصله گرفته شود پیرنگ اصلی از کتاب گرفته شده بود ولی همچنان اقتباس نامیده میشود.
وی درباره زیاد بودن کارکترها در فیلم «باغ کیانوش» تشریح کرد: در سینما به نظر میرسد بر عکس ادبیات که شما به کاراکتر اصلی و به زیست شخصی کاراکتر بیشتر نزدیک میشوید در سینما چون با چشم طرف هستیم و تخیل وجود ندارد تعدد کاراکتر باعث بهتر شدن ریتم و انتقال مفاهیم میشود. ما در «باغ کیانوش» دوست داشتیم به خیرگزینی نزدیک شویم و بچهها بین موقعیتهای بد و بدتر بتوانند انتخاب کنند. در این موقعیت ما باید کاراکترهایی داشته باشیم که خوبیها و ضعفهایی دارند تا بچه با آن همزاد پنداری کنند بنابراین ما کاراکتر علی را تبدیل به سه کاراکتر کردیم که هریک سه نقطه قوت و یک ضعف دارند و این باعث شد در اکران جشنواره کودک و نوجوان اصفهان هر یک از مخاطبان دوست داشتند شبیه یکی از کاراکترها شوند. تعدد کاراکتر به ما کمک کرد تا بچهها به کاراکترهای ما بیشتر نزدیک شوند.
نمیخواستیم صرفا فیلم ضدجنگ بسازیم
موحد گفت: در طراحی پروژه یکی از محتواهایی که میخواستیم به مخاطب منتقل کنیم فعالیت گروهی و قهرمان گروهی بود و همین هم با تعدد کاراکتر محقق میشد. عمل قهرمانانه و قهرمان در فیلم وقتی متولد میشود که ضدقهرمان عجیبتری داشته باشیم پس ما باید کاراکترهایی که در کتاب چندان دشمن نبودند را دشمنتر میکردیم تا کار قهرمانانه بچهها بیشتر به چشم آید. ضمن اینکه نمیخواستیم صرفا فیلم ضدجنگ بسازیم مسئله ما این بود که آن ایام را دقیقتر نشان دهیم و این تفکر ما بود. ما میخواستیم کاراکترها با جنگ ارتباط فعالانه داشته باشند. ما به عمد تخیل را به فیلم اضافه کردیم چون معتقدیم در ایران فیلمها تهی از تخیل است در حالیکه در دنیا گاه تخیل همه فیلم است. ما سعی کردیم با ایجاد محیط تخیلی و فضای رویاگونه مخاطب را همراه کنیم و شبیه قهرمان واقعی ما شود.
امیر کوچک زاده بازنویس فیلمنامه فیلم به تفاوت فضای آکادمیک و سینما اشاره کرد و ضمن ابراز خوشحالی از اقتباس این فیلم سینمایی، یادآور شد که این کتاب در دهه ۹۰ نوشته شده در حالیکه فیلم برای مخاطبان امروزی ساخته شده که با سینما هم قهر هستند.
دکترمریم جلالی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: اگر ما گروه سنی کودک و نوجوان را از بدو تولد تا سن ۱۸ سالگی در نظر بگیریم، کودکان و نوجوانان دو برخورد با مقوله تخیل دارند. خردسالان در تخیل غرق میشوند تا آنجایی که نمیتوانند تمایزی بین تخیل و واقعیت قائل شوند. ما میدانیم که تا ۵ سالگی وقتی بچهها میخوابند و خواب میبینند ؛ فکر میکنند بعد از خواب به دنیای دیگری سفر می کنند. تقریبا بچه ها در سن ۷ - ۸ سالگی از تخیل فاصله میگیرند. وقتی آنها بچگانه صحبت می کنید، می گویند:«با من اینطوری صحبت نکن. با من درست حرف بزن.» توی سن دارد خودش را در جامعه به رسمیت می شناسد در جامعه و این ماجرا تا ۱۰ -۱۲ سالگی ادامه دارد. از ۱۲ سال به بالا خیال بخشی از زندگی بعضی از نوجوانان میشود. الان بسیاری از نوجوانان هستند که میگویند اصلا علاقهای به فیلم تخیلی ندارم و از فانتزی لذت نمیبرم. من گاهی با آقای مرادی کرمانی صحبت میکنم و میگویم مخاطب شما چند ساله هستند؟ میگویند ۹ تا ۹۹ ساله. اما من مخاطب گروه سنی که برای این فیلم به نظرم میشود تعریف کرد؛ نوجوانان تا ۱۶ ساله است.
نقد به تخیل به کار گرفته شده در فیلم
وی ادامه داد: تخیلی که ساخته شده به نظرمن به گروه سنی ۱۵- ۱۶ سال نزدیک تراست تا سنین پایین تر.البته من نظر خودم را درباره این مساله می گویم ودلیل آن اینست که تخیل مهم است، نوعیت تخیل از آن مهم تر. نقد من در واقع به نوعیت تخیل به کار گرفته شده در فیلم شماست. شما اسب رو در فیلم میاورید؛ به عنوان نماد جنگ و شخصیت فیلم به وسیله آن پدرش را به یاد می ورد و من به طور ضمنی متوجه شدم که پدر آن بچه شهید شده است. اما آیا مخاطب شما که اینجا نشسته است و از دهه ۵۰- ۶۰ فاصله گرفته است، مفهوم شهادت را از این نمادها درمییابد؟ نکته آخر من این است که در این کار واقعا زمینهسازی برای جنگ ایجاد نشده است و ای کاش ایجاد میشد. ما این زمینهسازی را به شکل بینامتنیت می توانیم ایجاد کنیم. جنگ تاریخ دارد. جنگ بلای آسمانی نیست ناگهان نازل شود. این زمینه تاریخی در کتاب ایجاد شده اما در فیلم مشهود نیست.
ما با یک برهم سنجی مواجه هستیم
دکترزهرا حیاتی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: هر ۵ نفر ما اینجا با هم بر سر این موضوع توافق کردیم که اقتباس یک طیف است.می توانیم بخشی از داستان، یک ایده، خطوط داستانی، یک شخصیت و .... را بگیریم. همه اینها اقتباس است اما وقتی داریم از «نقد اقتباس» حرف میزنیم. در تعابیر و اصطلاحات دانشگاهی این عنوان ثبت شده است. پس این به چه معناست؟ به هرحال ما با یک برهم سنجی مواجه هستیم و کتاب و فیلم را با هم مقایسه میکنیم یعنی در جامعهای این نقد رو انجام میدهیم که فرضمان بر این است که جامعه کتاب را مطالعه کرده و تصویر خودش را از کتاب دارد و با جهان سینمایی همین محتوای داستانی کتاب مواجه میشود.
وی خاطرنشان کرد: شما فکر کنید که محتوای داستانی و رویدادهای اصلی، یک آدمی است که در اتاق ادبیات زندگی میکند. شما این آدم را در اتاق سینما با چیدمان دیگری میبرید. باید این اتفاق بیفتد و حرفی در این نیست اما باید دید این آدمی که در اتاق ادبیات با چیدمان زیبا و منحصر دنیای خودش زندگی کرده است، در اتاق سینما همین سرنوشت را خواهد داشت؟ زیست قشنگی خواهد داشت؟ نه. وحدت ارگانیکی که در کتاب وجود دارد و نوع معنایی که خلق میکند، در فیلم وجود ندارد و حیات ادبی این محتوای داستانی از حیات سینمایی آن قویتر است. اولین تفسیری که از یک اثر بدست میآورید چارچوب و استخوانبندی اثر است. من سراغ کتاب میروم میبینم یک خط اصلی دارد که مربوط به سال ۶۵ است و چند سال بعد از جنگ. خط اصلیام را در یک گزاره میآورم. در این کتاب خط اصلی داستان این است که چند نوجوان به نام حمزه و عباس که اینها قصد میوه چینی از باغ کیانوش که خیلی خسیس است، را دارند ولی خیلی زود مواجه میشوند با خلبانی که هواپیمایش در این باغ افتاده است. بقیه قصه موانعی است که جلوی پای این دوتا بچه پیش میآید و اینها در کنار کیانوش قرار میگیرند در نهایت اینها به کمک هم خلبان را مهار میکنند.
وی افزود: روایت آقای عزتیپاک یک داستان درونهای دارد، ما با یک خط داستانی دیگر هم مواجهایم که از زبان یک نفر دیگر بازگو میشود که آن هم قصه تپههای اسب است و قصه تقابل مردم با روسها در سالیان دور. این دو خط قصه همدیگر را پشتیبانی معنایی میکنند و مسئله فردی تبدیل به مسئله ملی میشود بچهها میخواهند میوه بچینند و با کیانوش مشکل دارند اما وقتی با دشمن بیرونی مواجه میشوند با کیانوش دست به یکی میشوند. در اینجا هویت فردی در برابر هویت ملی رنگ باخت. قصه تپههای اسب این موضوع را در تاریخ نگاه میکند که این قضیه قبلا هم وجود داشته است. من وقتی داستان میخواستم مسائل را رمزگشایی میکنم چون داستان کانونیسازی دارد. اینکه فیلم داستان درونهای را کنار گذاشته اشکال ندارد اما این غلط است که تعدد مسئله کرده است. وقتی مسئله زیاد میشود و شما به جای خط مسئله اصلی مسئلههای فرعی را میآوردید. اینها وحدت ارگانیک را از بین میبرد و شما خوش شانسی که دارید این است که اغلب کسانی که فیلم را میبینند کتاب را نخواندهاند .
محمدجواد موحد تهیهکننده فیلم «باغ کیانوش» در بخش دیگر این نشست گفت:
بخشی به ذائقه شخصی بر میگردد. به نظرم نکتهای که درباره تعدد قصهها گفتید بعضیهایش مسئله نیست. پیرنگ اصلی چند بچه هستند که میخواهند از باغ کیانوش موز بدزدند اما مسئلهای پیش میآید که بچهها و کیانوش کنار هم در مقابل دشمن واحد قرار میگیرند.
وی ادامه داد: در سینما اگر فیلمی با تک پیرنگ داشته باشیم میگوییم از ریتم افتاده و خسته کننده است ما پیرنگ و خرده پیرنگ داریم و این خرده پیرنگها دو کارایی دارند اول جذبیات قصه هر کدام از این آدمها زیستی دارند و دوم کاراکترها را نشان میدهد مثلا این علی که ترسهایی دارد، بک گراندی دارد. یک پدر و خانوادهای دارد ترسهایی داشته است.
زیاد کردن قصه جذابیت داشت
موحد عنوان کرد: ما مطالعهای انجام دادیم. به یک گروه صد نفره نوجوان تا ۲۰ سال کتاب را دادیم مطالعه کردند و بعد فیلم را دیدند. نظر مخاطب تقریبا برعکس چیزی بود که شما گفتید ۹۲ نفر فیلم را جذابتر از کتاب میدانستند میگفتند ماجرا زیاد داشت و از ریتم هم نمیافتاد.
وی ادامه داد: یکسری بچه که میخواهند موز بچینند و با یک عراقی درگیر میشوند آنقدر چگال دارد که خودش را به عنوان قصه اصلی نگه دارد و شما درگیر آن همچنان باشید. در قشر مخاطب به نظر میرسید که زیاد کردن قصه جذابیت داشت.
خانم دارابی که از نویسندگان کودک و نوجوان و حاضران در این نشست بود گفت:انگار فیلم بعد از دستگیری خلبان عراقی شروع میشود و آن هم بمباران عروسی و روستا است. انگار این اضافه شده بود که فیلم ادامه پیدا کند. زمانی که انتظار داشتیم فیلم تمام میشود تازه شروع میشود.
علیاصغر عزتیپاک در ادامه این نشست عنوان کرد: من در مصاحبهای که با روزنامه جام جم داشتم نکتهای را گفتم و فکر میکنم با خودم در جنگم. من یک سال و نیم با این درگیر بودم و به ابعاد متفاوتش فکر کردم و گاهی ظرایفی را توی کار گنجاندم کاش تهیه کننده و کارگردان میآمدند و میگفتند چرا این باغ چرا کوه نه چرا باغ پرمیوه انتخاب میکنید؟ اینها در تضاد است قرار بود باغ دلگشا باشد. باغی که من میسازم باغ مثمر است. باغ موز میآوردید. در داستانم تلاش کردم قهرمانان داستان نوجوان باشند و آنها در نقش نجات دهنده وارد شوند و مردم باور کنند نه اینکه مردم باور نکنند تو ذوقم خورد.
وی ادامه داد: مردم در پایان داستان باید نوجوانها را باور میکردند و این در تضاد است. میگوییم داستان نوجوان نه داستان برای نوجوان اینها در داستان بود. این کار در پروژه رمان نوجوان امروز کار شد فصل درخشانی که فرصت ایجاد شد که در کانون همه نویسندگان آمدند و کلی کار خوب نوشته شد. یکسری استاندارد از آن گرفت. با یک مشورت و کمک گرفتن از نویسنده خیلی راه گشا است. این داستان فقط افتادن هواپیما واقعی است و عروسی و بقیهاش خیال نویسنده است. در اذهان مردم منطقه این داستان است وهواپیما در موزه جنگ همدان است چند سال قبل اولین بار دیدم . این خلبان دوم آنقدر داستانهای جذاب دربارهاش است و یکی از جذابیتهایش این است که میگویند یکی از اهالی که برادرش اسیر بود آمده بود این را برده بود در انبار کاه قایم کرده بود. مردم میفهمند خبر میدهند و او میبرد سمت مرز فراری بدهد که برادرش را به جای آن مبادله کند.
نویسنده کتاب «باغ کیانوش» افزود: بهتر است با نویسنده هم مشورت شود تا ظرافت کار از دست نرود. بسیار ممنونم از کسانی که برای این کار زحمت کشیدند فیلم سخت بود. در یک صحنه وقتی بچه احساس میکند کیانوش با سرعت دنبالش است و بعد کیانوش از کنارش رد میشود و به سمت خلبان میرود من همه فیلم را با این صحنه هضم کردم این شاهکار بود و لذت بردم.
«باغ کیانوش» به درک جهان ایرانی اضافه کرده
دکترزهرا حیاتی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در بخش دوم این نشست تاکید کرد: بهترین اقتباسهای در سینما آنهایی بوده که کارگردان و نویسنده باهم همکاری و مشورت داشتند. هرچند ملزم نیستیم در فیلمهای اقتباسی اما در همین فیلم نقاط قوتش جاهایی هست چیزی که خیلی بود و «باشو غریبه کوچک» را تداعی میکرد این بود رنگ باختن هویت فردی در مقابل هویت ملی است.
وی افزود: نزدیک شدن بچهها به کیانوش و دیالوگها این را نشان میدهد. جاهایی که کتاب را پرورش داده بود از نقاط مثبت است. همین که این کتاب نوشته شده و این فیلم ساخته شده درکی به درک جهان ایرانی اضافه شده است.
محمدجواد موحد تهیهکننده فیلم «باغ کیانوش» هر ۷-۸سال یکبار یک فیلم برای کودک و نوجوان ساخته میشود و چنان بلایی سرش میآوردند که رها میکند و سراغ ژانرهای دیگر فیلم میرود. برای نوجوان کار کردن سخت است. خیلی زمان می برد در این فیلم ما ۱۲۰ بار برداشت داشتیم و این رکورد سینمای ایران بود.
نظر شما