به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، طبق رسم هرساله، به همت دفتر طنز حوزه هنری، محفل شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» برگزار شد. این محفل که هر ماه با عنوان «در حلقه رندان» میزبان علاقهمندان به شعر و طنز است، به مناسبت ایام عزاداری محرم با عنوان «رندان تشنه لب» و با حال و هوای عاشورایی برگزار میشود. در این محفل، شاعران آیینی و طنزپرداز، ارادتشان را به اباعبدالله در قالب شعربیان میکنند.
اجرای این برنامه را سعید بیابانکی برعهده داشت و شاعران جوان و پیشکسوت، تازهترین یا شناختهشدهترین سرودههای عاشورایی خود را قرائت کردند.
حاجعلی انسانی، احمد بابایی، علیرضا قزوه، ناصر فیض، امید مهدی نژاد، سید عبدالجواد موسوی، عباس صادقی زرینی، محمدرضا طهماسبی، اسماعیلامینی، حامد حجتی، سید محمدحسین حسینی، میثم یوسفی، سید حسن صفاری، حامد شیخ پور از جمله شاعرانی بودند که در این برنامه برای حاضران شعرخوانی کردند.
تحسین چندباره
احمد بابایی از نخستین شاعرانی بود که در این محفل شعرخوانی کرد و شعر «تماشا میکنم از بین انگشتان بهشتش را» خواند و مورد تحسین چندباره استاد علی انسانی قرار گرفت.
اذان سرمه میگویند در چشم شبستانش
صدای صبح میپیچید به صحن شبنمستانش
ز فرط تازگی زخم خدا را بیکفن دیدم
شنیدم با حصیر کهنه نتوان کرد پنهانش
تماشا میکنم از بین انگشتان بهشتش را
مباد انگشتری را ساربان دزدد ز رضوانش
غرورش یک سروگردن ز شام و کوفه برتر بود
نخواهد دید چشم تیغ هم سر در گریبانش
نه تنها خون عشاقش به امر او چکد بر خاک
خبر دارم که بوده دشمنش هم تحت فرمانش
دلی که بشکند جای حسین است و به این معنا
خدا شبهای جمعه میشود انگار مهمانش
عقیق از خون و دُر از اشک، مقتل جمعهبازار است
دم اصلی هیاهو بود و غارت گشت دکانش
ز بس در دستودلبازی قیامت کرده در مقتل
برای غارت غفران طمع کرده است شیطانش
به کوفه حرف آخر را به دست حرمله دادند
که روشن کرده تکلیف گلو را تیر و پیکانش
چه حالی یابد آن بانوی سینهچاک، یا حیدر
اگر مثله ببیند جسم صد چاک شهیدانش
سر هر کوچهای نام شهیدی روضه میخواند
به لطف شاه ری کربوبلا گردیده تهرانش
اگر با کدخدای جاهلیّت تیغ در تیغیم
اگر هرگز نمیترسیم از کابوس و هذیانش
خدا مستغنی از هر کدخدایی کرده آقا را
نبیند نیزۀ تهدید غربیها هراسانش
بگو با کدخدا فرماندۀ ما اهل عاشوراست
بگو هرگز نخواهد رفت ایران تحت فرمانش
بگو فرماندۀ ما رنگی از خون خدا دارد
نخواهد داد دست بیعتی بر آل مروانش
چه باک از کدخدا وقتی خدا با کربلاییهاست
نشد روح خدا محبوس در بند جمارانش
رها از قید و بند مرزها پیچیده در عالم
اگر باور نداری از یمن بین تا به لبنانش
حرم کی بیمدافع مانده یارب غیر عاشورا
خدا برکت دهد بر غیرت مردان افغانش
به یاد استاد
بخش دیگری از محفل رندان تشنه لب که مورد استقبال حضار قرار گرفت، کلیپ شعرخوانی استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد در مهرماه ۹۷ و آخرین حضور در محفل رندان تشنه لب بود.
در این کلیپ، استاد زرویی که عصا به دست روی سن آمد، قصیدۀ «دست» را قرائت کرد. با پخش شعرخوانی استاد زرویی، صدای گریه حضار بلند شد.
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آن که بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چهاندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
معجزه شعر
بعد از پخش کلیپ شعر خوانی استاد زرویی نصرآباد، سعید بیابانکی، به بیان خاطرهای از شعر دست پرداخت و گفت: دوستی تعریف میکرد که همان روز که استاد زرویی نصرآباد در بیمارستان فوت میکنند، در کهف الشهداء در جمع کثیری از حاضران، جوانی این شعر را با صدای بلند میخواند. شعر که تمام میشود، دوست ما نزد مرد جوان میرود و کمی درباره شعر صحبت میکند و میگوید: همزمان که شما این شعر را میخوانید شاعر این شعر، از دنیا رفت و این معجزۀ شعر است.
قصیده فیالبداهه
دکتر علیرضا قزوه، نیز به خاطرهای از مرحوم رزویی نصرآباد میپردازد و میگوید: یک روز مرحوم زرویی نصرآباد در دفتر طنز، این قصیده را خواند. به آقای زرویی گفتم: یک ربع دیگر برمیگردم. یک ربع بعد با این قصیده برگشتم و بیاغراق تنها قصیده فی البداهه من است.
محرم آمده از شهر غم، علم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر، دست
محرم آمد و خمخانۀ ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر، دست
حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که هان حسینم و تنهاترین علم بر دست
حسین آمده تا شرح شقشقیه کند
حسین آمده با خطبۀ پدر در دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار، مگر برده است حیدر، دست؟
چو ذوالفقار علی چرخ میزند، بیتاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر، دست؟!
ز خیمه گاه میآید چو گردباد عطش
حسین را بنگر پاره جگر در دست
چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا
چه حال بود به ما داد روز محشر، دست
بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خوابگر دهدم دیدن پیمبر، دست
نشستهام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظهای که بَرَد شمر، سوی خنجر، دست
به خویش مینگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست
به رود علقمه بنگر که میزند بر سر
به دستگیریمان موج شد سراسر، دست
نمیتوانم بر روی عشق بندم چشم
نمیتوانم بر دارم از برادر، دست
تو هر دو چشم من، از هر دو چشم، چشم بپوش
ز هر دو دست، برادر بشوی دیگر، دست
به پای دست تو سر میدهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست
به یاد دست تو ای روشنای چشم حسین(ع)
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست
تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت
نمیرسید و گرنه به آن صنوبر، دست
قنوت، پر زدن دستهای مشتاق است
به احترام ابوالفضل میکشد پر، دست
مگر تو دست بگیری که دستگیر تویی
به آستان شفاعت نمیرسد هر دست
اگر چه پیش قدت شد قصیدهام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست
حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت
مگر به روز قیامت رود به منبر، دست
شعر شاعران آئینی در ضریح
حامد حجتی ، شاعری از شهر مقدس قم که در تعویض ضریح امام حسین(ع) حضور داشته است از دیگر شاعرانی است که بعد از بیان خاطرهای به شعرخوانی پرداخت، او گفت: از توفیقات من این بود که ۵۱ روز در محل نصب ضریح مبارک حضور داشتم که کتاب ششگوشه حاصل این حضور است. در آن دوران یکی از کارهایی که انجام دادم این بود که بیش از ۲۰۰ تک بیت از شاعران آئینی نوشتم و در چارچوب چوبی ضریح سیدالشهداء قرار دادم. در روزهایی که آنجا بودم جز با خواندن شعرهای آئینی نمیتوانستم خودم را آرام کنم. گاهی این شعرها را برای بچههایی که آنجا کار میکردند نیز میخواندم.
ناصرفیض، از دیگر شاعرانی بود که در این محفل به شعرخوانی پرداخت و ابتدا دو دوبیتی در رثای سیدالشهدا به زبان ترکی خواندند که استاد علی انسانی از ایشان خواست ترجمه فارسی آن را هم برای حاضران بگویند که ترجمه فارسی شعر تحسین حاضران را به دنبال داشت.
در محفل شعر «رندان تشنه لب»، همۀ حاضران از اشعاری عاشورایی سیراب شدند.
انتهای پیام/
نظر شما