- نام دارد
- تأثیر گذاشته و حافظهها را فتح کرده است
- دارای کثرت تولید است
- به زبانهای مختلف ترجمه میشود
سنگری: ادبیات پایداری را میتوان به عنوان سنت شناسایی کرد/ بشیری: در جنگ دوم جهانی سربازان روس شاهنامه میخواندند
در اولین نشست از سلسله نشستهای «هویت ملی، زبان و ادبیات فارسی، دفاع مقدس» اساتید دانشگاه بر لزوم تغییر نگاه تخریبی بر نمادهای هویتساز تأکید کرده و در مورد پدیده گسست نسلی به خاطر نادیده گرفتن انگارههای هویتساز هشدار دادند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، نخستین نشست «هویت ملی، زبان و ادبیات فارسی، دفاع مقدس» عصر دیروز 28 تیرماه با حضور اساتید این حوزه دکتر حسینعلی قبادی، دکتر محمود بشیری، دکتر محمدرضا سنگری، سردار عباس بایرامی و محمدقاسم فروغی در سالن دکتر صفارزاده حوزه هنری و با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شد.
دکتر محمدرضا سنگری در ابتدای این نشست با اشاره به سوره کوثر، کوتاهی آن را به راهی کوتاه برای رسیدن به خدا از طریق حضرت فاطمه (س) تعبیر کرد و تکرارنشدن واژههای آن را نوعی از یگانگی از وجود حضرت زهرا (س) دانست.
وی در ادامه با نقل قول از رهبر معظم انقلاب در باب معنی کوثر، یکی از مفاهیم این واژه را زنده، زاینده و فزاینده عنوان کرد.
ریاست اندیشکده ادبیات پایداری سپس با بیان ضرورت تشکیل این گونه نشستهای تخصصی ادبیات پایداری، ابراز امیدواری کرد، در سال جاری 12 جلسه با همین عنوان (هویت ملی، زبان و ادبیات فارسی، دفاع مقدس) در حوزه هنری برگزار شود.
وی سپس قدم نخست در نحوه مواجهه با پدیدهها را چیستی آنها عنوان کرد و گفت: این چیستی منجر به جستوجو می شود. البته عنصر سومی هم میتوان به عنوان ملکوت مطرح کرد. یعنی بعد از مواجهه با چیستی متوجه چیزی به عنوان ملکوت میشویم. بعضی این ملکوت را تعبیر به هویت میکنند.
این استاد دانشگاه در ادامه «هویت» را مجموعهای از سازههای منحصر به فرد یک ملت دانست و از زبان، جغرافیا، تاریخ، دین، مذهب، فرهنگ و ادبیات و در دوران اخیر انقلاب اسلامی به عنوان اجزای آن معرفی کرد.
دکتر محمود بشیری میهمان دیگر این نشست با اشاره به چیستی «هویت» آن را به مفهوم خود در مقابل دیگری تعبیر کرد و گفت: ممکن است دیگری دوست یا دشمن باشد. امروز سؤال میشود چرا ایران ارتباط با دیگران را همیشه کماهمیت میدانست که این سخن درست نیست. ایران در طول تاریخ همیشه ضمن حفظ ارتباط با دیگران «هویت» خود را حفظ کرده است. مثال این موضوع شاهنامه است. فردوسی یک دهقانزاده ایرانی و یک مسلمان است، ولی هرگز این دو خصوصیت (دهقانزادگی و مسلمانیاش) را به یکدیگر برتری نداده است.
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه روحیه ایرانی هرگز بر پایه ستیز و جنگ بیهوده نبوده است، گفت: در دوره پیش از اسلام، ما حمله اسکندر و پس از آن حمله اعراب را داریم. ولی ایرانیها در هیچ کدام از این وقایع هرگز تن به اسارت گرفته شدن هویت ایرانی ندادند و البته ارتباط فرهنگی را حفظ کردند. شاهنامهها و خداینامههای ایرانی نه بر پایه خصومت بلکه بر اساس سازش است. بنابراین هویت ما بر پایه جذب فرهنگی و نه ستیز است. در ادامه هم مغول، این قوم وحشی در فرهنگ ایران هضم شدند.
دکتر بشیری یکی از اِلمانهای هویت ایرانی را شعر و ادبیات دانست و گفت: مثلاً در شعر افسانه نیما یوشیج، مخاطب افسانه زبان فارسی است. نیما معتقد است بعضی از شعرا اجزای بیربط به زبان فارسی وارد کردهاند. حتی در شعر حافظ هم خاطرههای ازلی جزوی از «هویت» ایرانی ما است. از سوی دیگر تلفیق بین فرهنگها را باید در ساخت «هویت» جدی گرفت. مانند اولین بیت شاهنامه تلفیقی از دو فرهنگ است:
به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد
جان و خرد معادل فرهنگی پیشین ایران به نام مزدا را در خود دارد و مزدا به معنی جان و خرد است. جان بدون خرد یک حیات نباتی است. یک مسلمان وقتی که این بیت را میخواند، اولین تعبیر همان «بسم الله الرحمن الرحيم» است. اما یک سویه دیگر این بیت همان گذشته ایرانیان به نام اهورامزدا است. مورد قابل اشاره دیگر، یکی از اشارات دکتر فاطمه سیاح است که در مورد بیت:
چه گفت آن خردمند مرد خرد/ که دانا ز گفتار از برخورد
آن را معادل سخنی در کتاب شیخ کلینی آمده و حدیثی از پیامبر میداند.
وی ادامه داد: بنابراین هویت ما هویت تلفیقی است. حتی شاعران بعدی هم دانسته یا ندانسته این تلفیق را در اشعارشان آوردهاند. مانند این شعر از علیرضا قزوه:
نمازی خواندهام در بارش یکریز ترتیلش
فدای عطر «حول حالنا»ی سال تحویلش
کلید آسمان در دست، مردی میرسد از راه
پر است از معنی آیات ابراهیم، تنزیلش
زمین هر روز فرعونی دگر در آستین دارد
دعا کن هر سحر آبستن موسی شود نیلش
زمان اسب سپید مهدی موعود (عج) را ماند
به گردش کی رسد بهرام ورجاوند با فیلش
این ادامه همان سخن فردوسی است؛ چرا که یکی از نمادهای هویتی ایرانیان عید نوروز است که هویت اسلامی و حتی دعایی مخصوص پیدا کرده است. این مهم است که بدانیم چرا نوروز به عنوان یک رسم باستانی ایرانی باقی مانده است و هر سال باشکوهتر میشود، ولی جشنهای دیگر مانند «سده» خیلی محدود برگزار میشوند. راز ماندگاری نوروز در «عدالت» است. طبق تعالیم ایران باستان و زرتشت، منجی اول فروردین خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. همانطور که ناصرخسرو از عدل فروردین نام میبرد. تلفیق هویتها «هویت» ما ایرانیها است و هرگز نباید هویتی بر دیگری جبهه بگیرد یا دچار خصومت شود.
این استاد دانشگاه اشاره فردوسی به ناهید و مهر در بیت:
خداوند کیوان و گردان سپهر/ فروزنده ماه و ناهید و مهر
را اشاره به آیات قرآنی حضرت ابراهیم (ع) عنوان کرد و گفت: فردوسی میخواسته قوم عجم را زنده کند. بحث این جا است که عجم به چه معنی است. عجم به معنی ناتوانی در سخن است، در حالیکه این تعبیر در مورد اشاره فردوسی غلط است. ایرانیان به خاک و عربها به زبان حساس هستند. فردوسی در شاهنامه در حقیقت تأکید بر این مسئله میکند که ما ایرانیها غیر از «هویت» جغرافیایی، «هویت» زبانی هم داریم.
دکتر بشیری با نام بردن از یعقوب لیث صفاری به عنوان اولین چهرههای پایداری به خاطر آغاز ترجمه کتابها به فارسی عنوان کرد: دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب «دیدار با اهل قلم» نام کلیله و دمنه را «داروی جان» گذاشته است. فردوسی هم با عنوان «درخت زندگی» و مولوی از «آب حیات» از این کتاب یاد میکنند. کلیله یک نماد فرهنگی ایرانی است که ما را یاد انوشیروان و بزرگمهر حکیم میاندازد. ولی متأسفانه امروز بیاهمیت جلوه میکند. فردوسی برای فرهنگ این کشور تلاش بسیار کرد و مسلمان هم باقی ماند. ولی او هم امروز بسیار مهجور است. متأسفانه شنیدم که در زمان جنگ حتی یک بیت از شاهنامه در رادیو و تلویزیون خوانده نشده است. در حالی که دولت روسیه در زمان جنگ دوم جهانی لاهوتی را موظف کرده بود شاهنامه را ترجمه کند تا برای سربازان روسی خصوصاً برای دختران بخوانند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه وقتی به نمادها توجهی نداشته باشیم از فرهنگ ایرانی دور میشویم، گفت: وجه دیگر فرهنگ ایرانی توجه به عدالت است. همانطور که در شاهنامه هم آمده است، این عدالت را در فرهنگ شیعه هم میبینیم. این که نوروز مورد توجه ماست یکی از مهمترین مؤلفههایش همین عدالتخواهی است. جای تأسف است که با نام نبردن از نمادهای ملی گذشته «هویت» ایرانی را تضعیف میکنیم. یکی دیگر از چهرههای پایداری نصربن احمد سامانی است که دستور ترجمه کلیله را میدهد. چهره دیگر نماد هویتی ما امیر نوح بن منصور است که دستور داد تاریخ ایران را به نظم درآورند. منصور بن نوح چهره دیگر پایداری است. این پادشاه سامانی دستور ترجمه قرآن، تاریخ طبری و ... داد، ولی متأسفانه با رویکرد تخریبی با او برخورد میکنیم.
وی نماد دیگر ایرانیان را خرد و خردمندی دانست و عنوان کرد: در بررسیهای تاریخی «اشاعره» ارزشی برای خرد قائل نیستند و «معتزله» هم همه چیز را بر پایه عقل میسنجند که هر دو روش غلط است. میتوانیم بگوییم فردوسی در بین این تو نگاه «معتدلی» است. من شنیدم که برخی بر اشاعره بودن سنایی تأکید میکنند در حالی که خودش میگوید:
از نگارستان نقاش طبیعی برتر آی/ تا رهی از ننگ جبر و طمطراق اختیار
بنابراین این آدم یقیناً هیچکدام از این دو گروه نیست. از سوی دیگر فردوسی معتقد است مهمترین وجه فرهنگی ایرانیان سخن نیک است.
دکتر بشیری در ادامه، ادبیات دفاع مقدس را به دو دسته ادبیات جنگ و ادبیات پایداری تقسیم و بیان کرد: پایداری یک وجه نظامی با یک مقطع تاریخی دارد. ادبیاتی را که در این دوره بهوجود میآید میتوان ادبیات جنگ نامید. وجه دیگری هم دفاع مقدس دارد که منحصر به تاریخ جنگ نیست و بر همین اساس میتوان آن را ادبیات پایداری نامید. مثل این شعر اخوان که میگوید:
پايتخت اين دژ آيين قرن پرآشوب.
قرن شكلك چهر.
بر گذشته از مدار ماه، ليك بس دور از قرار مهر.
قرن خونآشام، قرن وحشتناك تر پيغام،
كاندران با فضلهی موهوم مرغ دور پروازی
چار ركن هفت اقليم خدا را در زمانی برمیآشوبند.
این ابیات بیانکننده مقاومت فرهنگی است؛ چرا که چهره غرب با صنعتی شدن از مهر فاصله گرفته است. در پایان این شعر، اخوان تأکید میکند که ایرانیان همیشه باید در حالت دفاعی باشند حتی در موضوع فرهنگی. دهخدا هم دیگر نماد هویتی است که با لغتنامهاش در زمان تهاجم زبان غرب از فرهنگ ایرانی پاسداری کرد.
در ادامه این نشست دکتر حسینعلی قبادی با اشاره به اینکه باید دید مدیریت فرهنگی به ادبیات پایداری داشت، از محمدرضا سنگری خواست این اندیشکده را نقطهای برای پیوند و ارتباط اساتید با هم قرار دهد تا از کارهای مشابه و موازی جلوگیری شود.
وی سپس یکی از ضعفهای ادبیات پایداری را نداشتن پرسش عنوان کرد و گفت: تا سؤال نپرسیم مسئله طرح نمیشود و در نتیجه مخاطبان ما کم میشوند. مگر غیر از این است که بزرگترین نشانه اثربخشی فرهنگی افزایش مخاطب است. شهید آوینی یا شهید سلیمانی نمونههای این افزایش مخاطب هستند. ما از تعریف و کارکرد «هویت» سخن میگوییم ولی نمیپرسیم چگونه یک «هویت» زنده بماند. یا اینکه «هویت» باید ثابت باشد یا سیال؟
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه با لزوم طرح پرسش برای برداشتن گام نخست در بررسی «هویت ملی، زبان و ادبیات فارسی، دفاع مقدس» شماری از این پرسشها را برشمرد:
پرسشهای آغازین،
آیا هویت امر پیشینی است یا امر پسینی؟
هویت از جایی سیراب میشود یا خودش چشمه است؟
هویت یگانه است یا ترکیبی؟
میتوان هویت را از سرچشمه جدا کرد؟
زایندگی و بالندگی هویت کجاست؟
هویت بدون تاریخ ادبیات، جغرافیا و معرفت میتواند کارآمد باشد؟
پرسشهای خاص،
آیا نسبت هویت در تاریخ دفاع مقدس از هویت از انقلاب اسلامی جدا است؟
نسبت فرهنگ تاریخ معرفتی ما با دفاع مقدس کدام است؟
دفاع مقدس را از منظر معرفت و هویت ایرانی اسلامی چگونه می توان تحلیل کرد؟
ضرورت بروز شاهکارهای ادبی هنری و معرفتی پیش از آنکه ما مؤلفههای هویتی خود را جمعبندی کنیم بر چه اساس است؟
این استاد دانشگاه با عنوان اینکه گفتمان از انباشت علم درست میشود و «هویت» از انباشت شاهکار متولد میشود، شاهنامه را اثری دینی و قرآنی معرفی کرد که یکی از ارکان هویت ایرانیان را ساخته است و گفت: «هویت» در ذات خود معرفت بنیاد است. این آگاهی است که تعلق میآورد. و این تعلق و آگاهی هستند که اقدام و کارکرد میآورند. اگر چنین است این هویت در کوهی از میراث خوابیده و بر آنها استوار است. وقتی میخواهیم در حوزه «هویت» برنامهریزی کنیم، باید با احتیاط و جامعنگر باشیم. همچنین از شتابناکی و دستکاری در «هویت» بپرهیزیم و بین «هویت» و انسانیت فاصلهگذاری نکنیم.
وی ادامه داد: پدیده گسست نسلی ما را به شدت تهدید میکند. ما باید جنبههای خیر و نیکی را در هویت خودمان برجسته کنیم و بدانیم ایرانی با تکیه بر فرهنگ و هنر ماندگارتر میماند.
دکتر قبادی موضوع دیگر در هویتشناسی دفاع مقدس را «نهاد مردم» معرفی و عنوان کرد: موضوع دیگر ذات مردمی جنگ و پیوند با مردم است. به نهاد مردم باید در هویتشناسی جنگ توجه ویژه کنیم. در دفاع مقدس ایران فراتر از یک وطن و به منزله ناموس طبیعی و قدسی شد. این که نباید حتی یک وجب ایران دست بیگانه بیفتد یک امر ناموسی شد. نکته دیگر بازآفرینی و بازتولید اسطورههای ایرانی اسلامی در دفاع مقدس بود. این هم در هنر و هم در ادبیات و هم در آیینهایی مثل نوروز قابل مشاهده بود. جنگ عمیقاً به یک عنصر فرهنگی آیینی تبدیل شده بود.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نکته مهم بعدی را نگاه از منظر خردهفرهنگها دانست و گفت: حتی مادران این سرزمین هم در جنگ کنشگر بودند. مادرانی که وضعیت مالی ضعیفی داشتند، ولی برای رزمندهها جوراب میبافتند. در حقیقت جنگ عین زندگی بود. تا جایی که میتوان ادعا کرد عنصر زنان یکی از مهمترین عناصر در دفاع مقدس است. زنانی که نوشتند، شعر گفتند و تا امروز که در سینما هستند. هویت پایداری با تاریخ و فرهنگ میتواند فربه شود و ما در حوزه روش، نیازمند فعالیت بیشتری هستیم و باید برای یافتن پرسشها تلاش کنیم.
در پایان این جلسه دکتر محمود بشیری در پاسخ به سؤال خبرنگار حوزه هنری مبنی بر اینکه آیا ادبیات پایداری توانسته است خود را به صورت یک سنت بروز دهد، گفت: ادبیات پایداری همواره به صورت یک سنت در بین ایرانیان بوده است. مثلاً در زمان مغول، جهانگشای جوینی در کتابش نقاط ضعف مغول را گزارش میکند و همین بیان نقاط ضعف باعث میشود یک سلسله قیام مانند قیام سربداران اتفاق بیفتد و البته پس از آنکه مغولان به اهمیت کار جوینی پیبردند او را به قتل رساندند. حتی در دوران قاجار هم سبکی به نام بازگشت داریم و شاعری مثل قاآنی شیرازی که زبان فرانسوی هم به خوبی میدانسته، سبک بازگشت را گسترش میدهد تا از غرب پیروی نکند.
دکتر محمد رضا سنگری نیز در پاسخ به همین سؤال با تأکید بر اینکه امروزه ادبیات پایداری دارای هویت شده است عنوان کرد: به 4 دلیل میتوان ادبیات پایداری را به عنوان سنت شناسایی کرد:
نظر شما