۱۴۰۴.۰۲.۱۰

صد و نهمین جلسه «مثنوی‌خوانی»، با ارائه محمدرضا سنگری صبح چهارشنبه دهم اردیبهشت در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری با حضور علاقه‌مندان به مثنوی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، صدونهمین کلاس مثنوی‌خوانی، صبح چهارشنبه دهم اردیبهشت۱۴۰۴ در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری برگزار شد. جلسه مثنوی‌خوانی این هفته نیز به روال همیشگی با آواز حشمت‌الله نوروزی هنرمند نگارگر آغاز شد.

حشمت‌الله ‌نوروزی غزلی از سعدی شیرازی  با مطلع «همه عمر برندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی/ تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد/ دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی» خواند که مورد پسند و تشویق حاضران در جلسه قرار گرفت.

اگر سعدی نبود، حافظ متولد نمی‌شد!

محمدرضا سنگری با بیان اینکه این غزل یکی از زیباترین غزل‌های سعدی است و در کل  اگر سعدی نبود هرگز حافظ متولد نمی‌شد، افزود: این عظمت و شگفتی سعدی و غزل‌های نابش را نشان می‌دهد.

سرود هستی برای معلمان

وی با تبریک دهه کرامت و روز معلم و گرامیداشت یاد استاد شهید مرتضی مطهری به یادآوری دروس گذشته پرداخت و گفت: در جلسات قبل گفتیم که هفت نوع صدای پنهان در هستی وجود دارد صدای درون انسان، صدای بلاها، حتی خواب هم یک صدا است، حالا که صحبت از صداهای پنهان شد روایتی داریم که شان و جایگاه معلم را مشخص می‌کند . پیامبر(ص) می‌فرماید: برای معلم خوب همه پدیده‌های هستی دعا می‌کنند. سرود ستایش معلمان در هستی است. حتی ماهی‌ها و مورچگان برای معلم دعا می‌کنند. این جزو صداهای پنهان است که همه پدیده‌های عالم برای معلم دعا می‌کنند و سرود می‌خوانند، صداهای پنهانی که ما نمی‌شنویم.

وی ادامه داد: هیچ پدیده‌ای در هستی نیست که از معلم بهره‌ای نگیرد. نفع و سود معلم تنها به مخاطب‌های کلاسش نمی‌رسد، همه پدیده‌های هستی مدیون معلم هستند. همه پدیده‌های عالم سر سفره معلم نشسته‌اند و از معلم سود می‌برند.

هیبت خلیفه

ادامه این جلسه به مثنوی‌خوانی اختصاص داشت.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: قصه ما قصه دولت روم است که به مدینه آمده ‌است و می‌خواهد خلیفه را ببیند و جستجوگرانه در پی اوست. تعجب می‌کند که خلیفه قصر ندارد و قصر خلیفه جانِ آباد اوست. پیرزنی سفیر روم را هدایت می کند که خلیفه زیرِ درخت خوابیده است. اینجا مولانا درباره هیبت می‌گوید. ما در مواجه با دیگران ۷ قلمرو عاطفی برایمان اتفاق می‌افتد. مثلا تعجب می‌کنیم یا می‌ترسیم ...اما اگر در مواجهه، یک چهره به دلمان بنشیند، شگفتی ایجاد کند، ترس شفاف، ربایش ما به موضوعی به نام هیبت رسیدیم.

همه پدیده‌های هستی مدیون معلم هستند

سنگری تاکید کرد: مولانا وقتی از زبان آدم‌ها صحبت می‌کند سعی می‌کند زبانش را رعایت  کند و این هنر بزرگی است. در حالیکه در «کلیه و دمنه» و «مرزبان‌نامه» حتی شاهنامه این موضوع را نمی‌بینیم. این ویژگی مولانا است. وقتی از زبان سفیر صحبت می‌کند، زبان او با خودش زبان فرق می‌کند.

آمد او آنجا و از دور ایستاد

مر عمر را دید و در لرز اوفتاد

هیبتی زان خفته آمد بر رسول

حالتی خوش کرد بر جانش نزول

مهر و هیبت هست ضد همدگر

این دو ضد را دید جمع اندر جگر

گفت با خود من شهان را دیده‌ام

پیش سلطانان مه و بگزیده‌ام

از شهانم هیبت و ترسی نبود

هیبت این مرد هوشم را ربود

رفته‌ام در بیشهٔ شیر و پلنگ

روی من زیشان نگردانید رنگ

بس شد ستم در مصاف و کارزار

همچو شیر آن دم که باشد کارزار

بس که خوردم بس زدم زخم گران

دل قوی‌تر بوده‌ام از دیگران

بی‌سلاح این مرد خفته بر زمین

من به هفت اندام لرزان چیست این

هیبت حقست این از خلق نیست

هیبت این مرد صاحب دلق نیست

بهلول و کاسه ماست

سنگری در این جلسه همچنین قصه «هارون و بهلول» را تعریف کرد و گفت: هارون، بهلول را فراخواند. زمان نهار بود و سفره رنگین و پر از غذاهای مختلف گسترده بود. هارون از بهلول پرسید: بهلول تو می‌روی بهشت یا من؟. بهلول گفت: بعد از غذا جوابش را می‌دهم. غذای اشرافی و سفره رنگین بود. همه شروع به خوردن کردند و بهلول فقط یک کاسه ماست خورد. بعد از غذا هارون سوالش را تکرار کرد. بهلول گفت: حالا من می‌پرسم من می‌روم جهنم یا تو؟. بهلول درخواست کرد تابه‌ای را روی آتش بگذارید تا هرکس بیاید و هرچه غذا خورده را بگوید. خودش رفت گفت: نان و ماست و پایین پرید. بعد رو به هارون کرد و گفت: حالا نوبت هارون است.! هارون به محض اینکه خواست از غذاهایی که خورده بگوید، نتوانست و پایش سوخت و به پایین افتاد. بهلول گفت: ای هارون سوال و جواب قیامت همبه همین صورت است. آنها که درویش بوده و از تجملات دنیایی بهره‌ای ندارند آسوده بگذرند و آنها که پای‌بند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند.

در پایان صد و نهمین جلسه «مثنوی‌خوانی» که در آستانه روز معلم برگزار شده بود، از محمدرضا سنگری و اساتید حاضر در این نشست تقدیر شد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha