بیایید به «ناتور دشت» نگاهی بیاندازیم. «ناتوردشت»، نه آن رمان معروف جناب سلینجر بلکه فیلمی همنامش به کارگردانی سیدمحمدرضا خردمندان است.
فیلمی از تازهترین محصولات سازمان سینمایی سوره که این روزها در جشنواره فیلم فجر ۴۳ در حال نمایش و نگاهها و توجهات متفاوتی را به خود جلب کرده است.
اما نقطه وصل همه این توجهات از نظر نگارنده به فیلمنامه آن ختم میشود، یک فیلمنامه محکم و درست درمان که از حادثه محرک تا رو متن و زیر متن نکاتی مهم در آن رعایت شده است و به صورت مشترک توسط سیدمحمدرضا خردمندان و حمید اکبری خامنه نوشته شده است.
ماجرا با گم شدن دختری به اسم یسنا کلید میخورد -بر اساس اتفاقی واقعی که در اردیبهشت ماه امسال رخ داد- اما حادثه محرک با نشان دادن چهره رباینده اوست که رقم میخورد و ما در تمام سیر داستان با کشمکشهای درونی احمد پیران؛ یک محیط بان بازنشسته و آیهان؛ یک معتاد در حال ترک دست به گریبانیم، تعلق در این روایت که از خطی به لایهای تغییر جهت میدهد بسیار نقش پررنگی ایفا میکند.
نورپردازی، قابهای زیبا و کاربردی، بازیهای قابل قبول حجازی فر در نقش احمد و میرسعید مولویان در نقش آیهان، موسیقی متن و استفاده از صداهای محیطی برای قویتر شدن نمایش تعلیقها همگی عواملی است که در «ناتوردشت» قابل اعتنا و خوشایند است.
اما چیزی که داستان فیلم را از یک عملیات نجات صرف برای پیدا کردن یک دختر بچه به عملیاتی برای نجات انسانیت تغییر میدهد وجه خاکستری شخصیتهای فیلم است که هر یک به نحوی سعی در جبران اشتباهات خود دارند، جبرانهایی که در حفاظت از زیست جانوری منطقه، محیط بانی، نادیده گرفتن فرزند در وقت مسابقهایی مهم و اهمیت بی حد به دختر گمشده نمود پیدا میکند ولی مهمتر از همه این است که تاوان در این روایت فراموش نمیشود و در هر صورت هر کدام از شخصیتها تاوانی که لایق آن هستند را دریافت میکنند.
گرچه سکانس پایانی فیلم و آن هیجانی که با تزریق ترس از جهان داستان، به مخاطب میرسد، تیغی دو لبه است که هم میتواند به صحت روایت صحه بگذارد هم میتواند لنگ زدن آن به جهت عدم دقت کافی به جزییات را نمایان کند.
یادداشت از سمیه دهقان زاده- خبرنگار
نظر شما