به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، شهرام شفیعی که سالها در حوزه کودک و نوجوان به نگارش کتاب مشغول بوده درباره مجموعه کتاب «قصههای من و بچههام» گفت: برای این کتاب ۱۰۰ تکنیک اختراع کردم تا بتوانم هر یک از این قصهها را بنویسم. در این راستا هرچه درباره دنیای داستان کنجکاوی کردم متوجه شدم صرفا از طریق شرکت در کلاسها نمیتوانم مهارت لازم را پیدا کنم یعنی اگر دانش اولیه وجود داشته باشد، کلاسهای آموزشی فرمولی که بتواند من را در داستاننویس کند، وجود ندارد.
وی ادامه داد: به نظرم توجه به ادبیات تعلیمی و نبودن آن مشکلی ایجاد نمیکند و مهم این است که تعلیم در کدام بخش کار قرار گیرد. اگر ما بتوانیم با ادبیات زندگی را تجربه کنیم و مشابهسازی تجربه زندگی داشته باشیم، این کتاب خواندن شیرینتر از زندگی میشود که ما آن را اجرا میکنیم و این خاصیت هنر است.
تاکید کرد: اگر ما در آثاری بتوانیم زندگی را در چارچوب فرم تجربه کنیم و نام آن را هنر بگذاریم مهم نیست تعلیمی در آن نهفته باشد یا نباشد. گاه یک نویسنده به قدری قلدر است که میتواند اثری بنویسد که سرپا باشد و تاکید تعلیمی جدی هم داشته باشد. او به واسطه حضور اجتماعیاش ضرورت حس کرده ولی تعلیمی دیدن ادبیات از نگاه مدیران و تصمیمگیران مخل تعلیم است و باید با آن ادبیات تعلیمی جنگید.
از توانایی ادبیات میتوان در سفارشها با ملاحظات فنی استفاده کرد و به نظرم نمیشود به هیچ کاری لیبل زد و باید دید نویسنده چطور از پس کار برآمده است. اگر سفارشدهنده اثر بگوید درباره فلان موضوع داستان بنویسید و بعد کنار رود تا نویسنده کار خود را انجام دهد، میتوان درست کار کرد ولی مشکل برداشتی است که دوستان دارند و میخواهند نتیجهگرا باشند تا نحوه استفاده یا میزان فروش یا کمیت را تفکیک کنند.
وی در ادامه این نشست به همکاری مستمر با تصویرگران آثارش اشاره کرد و در ادامه افزود: برای کتابم با ناشر که صحبت کردم به این نکات اشاره کردم که ما برنامههایی در تاریخ تلویزیون دنیا داریم که ۲۰ سال ادامه پیدا کرده و نمایشهایی در برادوی داریم که ۴۰ سال روی صحنه میرود و صفحات طنزی که در ۲۰۰ روزنامه چاپ شده است و همین باعث شد تا تصمیم بگیرم کار اپیزودیک طولانی بنویسم. تاکنون که نزدیک به ۴۰ سال است که کار میکنم کسی به من نگفته خسته نباشد، من همیشه به دعوت مخاطبان یا هنرجوها به این سمت و آن سمت رفتهام و کسی به عنوان متولی مهندسی فرهنگی مملکت این کار را در جایی ندیده که بگوید شما هم گوشهای از کار را گرفتید چون به این موضوعات چندان فکر نمیشود. این تیپ کارها که کتاب را مادر، پدر و نوه خوانده باشند عمدی اینگونه نوشته شده چون کتاب خانوادگی است همانطور که داستانهایش هم خانوادگی است و راوی قصهها پدر خانواده است. این نوع کتابها به نوعی کمیکاستریپ حساب میشود و من بابت هر داستان کلی چیز دور میریزیم که میشود جای دیگر استفاده کرد. اینکه کتابی باشد که همه اعضای خانواده آن را بخوانند و بعد نسلهای پی در پی آن را مطالعه کنند. اینکه مادر در دوازدهسالگی کتابم را بخواند و فرزند او هم در دوازدهسالگی آن کتاب را خوانده باشد، ارزشمند است و ما فقط در ادبیات کلاسیک چنین چیزی را میبینیم. اینکه بعد مدتی از چاپ کتاب، ناشر هر جلد جدید که منتشر میشود را میآورد و میگوید این کتاب را برای خودم امضا کن یعنی او جزو خوانندگان کتاب است.
یادآور شد: من کار جشنوارهپسند زیاد دارم و از ۱۰ سال اول کارم از جشنوارههای متعددی جایزه دریافت کردهام و با وجه اینکه افههای هنری را بلد بودم گفتم وظیفه دارم که کاری بنویسم که برای مخاطب شیرین باشد و آن را بخواند و سراغ آن را بگیرد. هرکجا مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یا کارمندان آن را میبینم میگویند که بچهها «جزیره بیتربیتها» را میخوانند و این ارزشمند است که توانستهایم قدمی برداریم تا بچهها لذت خواندن را تجربه کنند.
شفیعی جذابیت داستان را مهمترین اصل ماندگاری آثار ادبی دانست و در ادامه به فرم داستان پرداخت و گفت: کتاب «قصههای من و بچههام» محصول ارتباط زیادم با بچهها است. من تدریس هم کردهام و در جمع بچهها بودهام. همیشه به این فکر کردهام که بچهها تیزتر از بزرگترها هستند و این نکتهای است که گاه آن را قبول نمیکنیم و حس میکنیم ما باشعورتر از آنها هستیم. خیلی از لحظات و ظرایف را بچههای ۷ یا ۸ ساله راحتتر میخوانند. بچه سه ساله دایره لغاتش بسیار محدود است و اما چطور است که بسیاری از ماجراهای کتاب را میفهمد و کتاب را میخواند و نگه میدارد. شاید بچهها خیلی از چیزها را به شکلی که ما میتوانیم تحلیل کنیم و با اطلاعات بزرگسالانه نتوانند تحلیل کنند اما بچهها شهود دارند. جایی که فکر میکنیم بچهها شاید متوجه نشوند میبینیم که آنها همه چیز را متوجه میشوند و این برای من کافی است.
وی افزود: ساموئل بکت در «در انتظار گودو» خود را در حد کودکی پایین کشیده و همچون پیکاسو هرچه اوج میگیرد هنرش کودکانهتر میشود و به فهمی میرسد که دفورمه کردن کودکانه است که اتفاقا معلوم نیست از کجا میآید و چطور بدست آمده است.
شفیعی در ادامه به شهود کودکان پرداخت و افزود: شما باید در کنار بچهها باشید و به آنها عشق بورزید تا بعد شهود او را حس کنید. با شهود نزد بچهها میتوانید حقایق چیزها را در زندگی ببینید و اینکه در زندگی روایت به معنای خیلی ساده شده است.
وی با نشان دادن یکی از کتابهایش بیان کرد: سردبیر مجلهای به نام «قلک» که ماهانه منتشر میشد،داستان طنزی سفارش داد و من آن روز مشغول این بودم که کاری بنویسم که همه اعضای یک خانواده آن را بخوانند. بر همین اساس فکر کردم کار چه باشد که یک پاداش برای مخاطب داشته باشد و همان لحظه که کتاب خوانده میشود مخاطب جایزه خود را از کتاب بگیرد. همان لحظه یاد درسهای کلاس اول افتادم که متن نداشت و بسیار جذاب بود اگرچه من عاشق متن هم بودم و گفتم کتاب باید طوری باشد که بچهها در یک صفحه متن را بخوانند و در صفحه وربرو دنبال تصویرش بگردند که از جذابیت کتاب هم همین است.
نویسنده کتاب «قصههای من و بچههام» تاکید کرد: اگر بخواهیم به حقیقت زندگی برسیم از طریق طنز میتوانیم یا صحبت رسمی؟ پس ارزش طنز همینجا مشخص میشود. از جایی کار را نویسنده شروع میکند و وقتی شما مینویسید کار شما را پیش میبرد و کمکم فرمان شما را از دستتان میگیرد. در کتاب من هم خیلی از چیزها که در کار است چیزی نبود که من بخواهم بنویسم بلکه مصالحی است که من دیدم برای کار لازم است و خود را به من تحمیل کرده است وگرنه نویسندهای که بخواهد اختیار رمان را به دست بگیرد در کارش شکست میخورد.
وی در تکمیل صحبتهای خود گفت: اقتضائات کار ادبیات و رمان و کارهای کوتاه من از طریق ساختار زندگی و روایت به آدمها تحمیل میشود و به همین دلیل است که شما کشف میکنید و جلو میروید. بعضی وقتها در شرایطی که به اشکال مختلف پیش میآید توسط نویسنده از ادبیات جادوزدایی میشود.
شفیعی با اشاره به اینکه هیچ وقت کتابهایی که المان دارند و قراردادهایشان از پیش لو رفته باشد را دوست ندارد بیان کرد: وقتی برای کودک مینویسیم باید مسائل خود را پیدا کنیم چون در غیر اینصورت کار هنری تقلبی میشود.
یکی از حاضران در این نشست به روحیه نویسنده و ارتباط او با بچهها اشاره کرد که با ترکیب محیط اثری لذتبخش شده است. ضمن اینکه بخشهایی از کتاب به نظرم نمادین بود و همین باعث جذابیت کتاب شده است.
نظر شما