تا به حال در جادههای مواصلاتی بین شهرهای جنوب استان آذربایجانغربی تردد کردهاید؟ به خصوص جاده منتهی به سردشت! آنقدر این جاده پیچ در پیچ است و از دل کوه میگذرد که آدم دل پیچه میگیرد. هرازگاهی در دل پیچهای این جاده وانتهایی را نیز خواهید دید که بار گردو، بلوط یا حتی انگور قرمز کوهی دارند. این تصاویر خیلی دلگرمتان میکند. خواندن ماه و بلوط برای من چنین حسی داشت؛ خوف و رجایی در دل یک ماهیت شورانگیز!
از ابتدای گشودن کتاب به دنبال کشف ارتباط بلوط با موضوع رمان بودم. میدانستم بلوط درختی محکم با عمری طولانی است و نماد پایداری و مقاومت، ولی دنبال نقطهعطفی بودم که بلوط را در آن حس کنم. آخر سر هم آن را یافتم، اما مثل ابتدا آنقدرها هم برایم حیاتی جلوه نمیکرد، نگران نباشید من آدمی نیستم که لذت کشف را از مخاطب بگیرم، اما ممکن است بپرسید چرا حیاتی جلوه نمیکرد؟ و من پاسخ میدهم که هر چه پیش رفتم متوجه شدم بلوط همان کردستان است و سراسر داستان همان نقطه عطف! در ماه و بلوط اقلیم همانند شخصیتی در داستان حضور دارد و در کنار دیگر آدمهای داستان به ایفای نقش میپردازد. کسی در کنار همین بلوط اسلحه به سوی مافوق نشانه میرود و دیگری را به تنه آن میبندند تا تیرباران شود ولی بلوط همچنان همان بلوط است.
ماه و بلوط در کنار شهدای شاخص، شمار بسیاری از اشخاص حقیقی دیگری را نیز به مخاطب نشان میدهد که به همراه شخصیتهای غیرواقعی، ماجرای این رمان تاریخی را به پیش میبرند؛ رمانی که در دوران رضاخانی و از دل یک روستا در مهاباد و با ماجرای قاضی محمد آغاز میشود. همزمان چوپان روستا دختری زیبارو به نام طاووس را از آن طرف مرز به خانه میآورد. اختلافاتی میان آنها سر حرف مردم شکل میگیرد و فرخنامی که به جای ارباب بر امور روستا نظارت دارد، به سبب این اختلافات دختر را زیر بال و پر خود میگیرد و چوپان را مجبور میکند تا او را طلاق دهد و بعدها خود با او ازدواج میکند. طولی نمیکشد که ارباب به روستا برمیگردد، خود قدرت را بهدست میگیرد و این قدرت شامل طاووس هم میشود. این بار فرخ همان جایی میایستد که چوپان ایستاده بود و حتی برای جانش به التماس میافتد. ارباب او را میکشد، اما قول میدهد تا پسر او، جاوید را همتای عطا، پسر خودش، بزرگ کند. سالها بعد در غائله کردستان عطا عضو حزب دموکرات میشود و جاوید عضو کومله، از آنجا به بعد ظاهر و باطن زندگی آنها با جنگ گره میخورد و سنت برادرکشی نیز به تدریج میان کردها شکل میگیرد تا اینکه پای جلال هم به ماجرا باز میشود؛ جلالی که از دموکراتها و زیر دستان عطا بود، حتماً برای جاوید هم طعمه جذابی خواهد شد!
راویان اصلی داستان، جلال خاوری و جاوید افشار هستند که به دلایلی از سوی افرادی تحت بازجویی قرار میگیرند. گاهی در میان اعترافات ایشان یک راوی دانای کل هم به تکمیل اطلاعات میپردازد که به علت گسترده بودن بازه زمانی داستان و تعدد شخصیتها به نظر کاری سنجیده است؛ شخصیتهایی که پردازش آنها سطحی و گذرا نیست و مخاطب تحول آنها را به روشنی حس خواهد کرد.
این اعترافات سؤالات بسیاری درباره غائلههای کردستان، درگیریهای دهههای ۳۰ و ۶۰ دموکرات و کومله با یکدیگر و حتی با پاسداران انقلاب را پاسخ میدهند. نویسنده بهصرف وقایع تاریخی اکتفا نمیکند و این غائلهها را به مثابه مسیری برای ارتقای روح انسان و رسیدن به هدف غایی زندگی میداند و با پیش کشیدن مباحث اعتقادی کمونیستها و به چالش کشیدهشدنشان از سوی رزمندهها و اسرای در چنگ حزب، شخصیتهای رمان و حتی مخاطبان را با وجدانشان روبهرو میکند. برای همین هم ما با یک رمان چند لایه روبهرو هستیم.
نویسنده از شخصیتهای زنهای داستانش هم غافل نبوده و نقش آنها در احزاب و خانهها را به نمایش گذاشته است. برای مثال میتوان به شخصیت ستاره اشاره کرد که حیا، شور و شعف دختر کرد را با کمترین حضورش در داستان به نمایش میگذارد یا شخصیت منیژه که یکی از اعضای حزب کومله بود و به تبیین مواضع حزب توده برای اسرای در چنگ حزب میپرداخت. او به رغم دل و جرئت فراوان برای به زبان آوردن حرفهایش، از تضاد با فضای خشن و بیرحم مردانه میآزرد و به روی خود نمیآورد. او مراقب کلمات خود بود تا مبادا دلی را بشکند و در برزخی که برای خود ساخته بود رنج میکشید.
موضوع دیگری که در همان ابتدای دست گرفتن کتاب توجهتان را جلب خواهد کرد، طرح جلد کمنظیر آن است که آقای حسن روحالامین هنر خود را در آن به نمایش گذاشته است. حجم ۸۷۰ صفحهای کتاب ممکن است ته دلتان را خالی کند، اما باید اذعان کنم آنقدر روان نوشته شده است که تا به خودتان بجنبید، اسیرش خواهید شد. ارزش ماه و بلوط وقتی در نظرم بالاتر رفت که دریافتم برای نوشتنش چه مقدار خاطرات شفاهی به کار گرفته شده و در دل اعترافات جلال و جاوید گنجانده شده و این اثر را به یک مرجع کمرقیب درباره کردستان تبدیل کرده است. نویسنده نیز تحریر این اثر را ادای دین در برابر این اقلیم میداند. ایشان که خود اهل بیجار بوده و با قوم کرد غریبه نیست، به بهترین شکل جزئیات را به کار گرفتهاند.
پیشترها در وصف کتاب نفوس مرده اثر نیکلای گوگول نوشته بودم که به مثابه موزه مردمشناسی سرزمین روسیه است. حالا میخواهم همین حرف را برای ماه و بلوط تکرار کنم. این کتاب چیزی کم از یک موزه مردمشناسی قوم کرد ندارد و میتوان جرعهجرعه آن را نوشید.
نظر شما