به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، سومین نشست «به وقت روایت» به همت دفتر هنر و ادبیات اسارت حوزه هنری، با موضوع نقد و بررسی کتاب «آذرخش و رقص فانتومها» با حضور حسینعلی ذوالفقاری راوی کتاب، صادق وفایی مولف و مصاحبهگر، مرتضی سرهنگی، میثم رشیدی مهرآبادی مجری کارشناس و محمد قاسمیپور، منتقد و کارشناس تاریخ شفاهی برگزار شد.
حسینعلی ذوالفقاری راوی کتاب «آذرخش و رقص فانتومها» در این نشست گفت: جزو ۸ خلبانی بودم که وقتی آزاد شدم به درخواست نیروی هوایی به ایران ایر معرفی شدم و در آنجا شروع به پرواز با هواپیمای تجاری کردم. درباره خاطرات خلبانی در دوره جنگ باید یادآوری کنم که اگر خلبانان نبودند ما با مصیبت بزرگی مواجه بودیم و اگر به ما اجازه داده میشد، نیروی هوایی ۶ ماهه جنگ را تمام میکرد.
وی با اشاره به سابقه مذهبی و اعتقادی خانوادهاش، خاطراتی از مأنوس شدنش با نماز و قرآن در دوران اسارت بیان کرد و ادامه داد در دوران اسارت فردی فعال و پرانرژی بوده و سعی در روحیهدهی به دیگران داشته است.
محمد قاسمیپور منتقد نشست «به وقت روایت» به دو ویژگی کتاب «آذرخش و رقص فانتومها» که باعث جذابیت آن شده اشاره کرد و گفت: رده خاطرات خلبانان به عنوان رسته تاثیرگذار و پرطرفدار، مخاطبان خاص خود را دارد. مقوله پرواز هم علاوه بر زیبا بودنش با خاطرات اسارت گرهخوردگی دارد و از این جهت طیف وسیعی از خوانندگان را به خود جذب کرده است و به اندازه کافی هیجان و درونمایه لازم را برای یک کار خواندنی داراست، لذا من ذوالفقاری را که در میدان نبرد با هدف میجنگد و محکم میایستد؛ تحسین میکنم. من او را به این خاطر که وقتی اسارت برایش رخ میدهد ، سریع خود را پیدا میکند و ضعف و ترسی به خود راه نمیدهد، تحسین میکنم.
وی ادامه داد: او با محکم ایستادنش و بازیابی خود که به سرعت رخ میدهد، اسارت را خرد و حقیر و کوچک کرده است.
این منتقد عنوان کرد: ما در خاطرات شفاهی قالب پرسش و پاسخ را کم داریم و از این جهت کتاب برایم جالب بود و من را سر ذوق آورد تا با جدیت آن را بخوانم. رسانهای بودن صادق وفایی مولف اثر در کتاب خود را نشان میدهد و آنچه در ثبت و ضبط خاطرات شفاهی باید اتفاق بیفتد و توقعی که داریم این است که باید مرزبندی دقیق با کار رسانهای مشخص شود. در بخشی از کار ما شاهد اختلاط این دو هستیم و به نظرم میتوانست با قالب تاریخ شفاهی پیش رود. ما در تاریخ شفاهی محقق با سواد میخواهیم که اینجا محقق دانش دارد و آگاه و مسلط است. او همه اصطلاحات را در گفتگو و دیالوگ با صاحب گفتگو که خلبان است میشناسد اما گاه باید در عین دانایی خود را به نادانی بزنیم چون توقع روایت و تعریف پرسش شونده را داریم. در روند گفتگو سوالات بر اساس دانش و دانایی نسبت به پرواز و روایت رزم است در حالیکه پرسشگری در کار ثبت و ضبط باید آمیخته با طلب و تمنا و ابراز نادانی باشد.
وی ادامه داد: در کتاب گاه مولف به یاد راوی میآورد که فلان ماجرا را هم تعریف کند و این یعنی من میدانم و این باعث شده ما به لایههای زیرین و عمیق خیلی نزدیک نشویم.
قاسمیپور در ادامه تاکید کرد: ما در دو حوزه رسته و شغل و اسارت و زیست در اسارت با بیپاسخی مواجه هستیم. یکی از موارد سوال برانگیز و بیپاسخ مانده این است که در زیست شهری و خانوادگی حسینعلی ذوالفقاری، او را حسین صدا میکنند و کمتر خانواده و پدر و مادر، او را حسینعلی صدا میکنند. یا در دوران آموزش در آمریکا مربیان نام او را مختصر کرده و ذُل صدایش می کردهاند. برای من این پرسش مطرح است که او را در مدرسه یا دوران دبیرستان چگونه صدا می کردهاند؟ در فضای اردوگاه نام مورد خطاب وی چه بوده؟ این نامها در همراه شدن ما به عنوان مخاطب مهم است. یکی از سوالهایم این است که در هفت سال و نیم در جمع ۲۵ نفره اردوگاه آقای ذوالفقاری چه صدا میشدند؟
این منتقد بیان کرد: شروع کار با حسن درایت و تامل مرتضی سرهنگی با جملهای کلیدی از مصاحبه در باره نان خامهای آغاز میشود. اما ما در سراسر کتاب یک وعده غذایی اسمدار نداریم. نکته عجیب دیگر این است که وی اغلب روزهدار بوده و بخشی زیادی از اسارت را به روزهداری گذرانده ولی ما یک سحری یا افطاری در کتاب نداریم و نمیدانیم سحری و افطاری وی چه بوده است.
وی ادامه داد: بخش دیگر که از این کتاب مهم است و عنوان از آن گرفته شده رقص فانتومها است که به ما تصویر ذهنی میدهد. حسینعلی ذوالفقاری که از نوجوانی عاشق پرواز و خلبانی بوده وقتی به خلبانی میرسد مُصر بر خلبانی با جنگنده است. این آدم عاشق پرواز است ولی ما در کتاب توصیفی از آسمان نداریم. نکته دیگر صداقت مثالزدنی ذوالفقاری است و ابایی ندارد که بگوید در جوانی گاه نماز نمیخوانده است. آدمی که چندان نمازخوان نبوده یک شبه به ۶۰۰ تا ۷۰۰ رکعت نماز خواندن میرسد و این بنا و بزنگاه و نقطه تحولی دارد. ما در اینجا نیاز به سیر و مراحل رسیدن به خلوت درون داریم تا مخاطب نگوید چنین تحولی اغراق و شعار است.
صادق وفایی مولف و مصاحبهگر «آذرخش و رقص فانتومها» گفت: من برای این کتاب مصاحبه کردم و بحث رسانهای برایم مطرح نبود. من سعی میکنم از لغات انگلیسی و عربی استفاده نکنم و امانتدار باشم. بحث تاریخ شفاهی برایم حالت حیثیتی دارد و درباره پرواز فانتوم تحقیق کردم و همیشه سعی کردهام طوری رفتار کنم که مصاحبه شونده را سر ذوق بیاورم. گاه شروع صحبت و گرم شدن آن نیاز به حرف جذاب دارد تا راوی بتواند وقایع را بگوید و از همین حیث هم برخی اطلاعات را در میانه صحبت به حسینعلی ذوالفقاری یادآوری میکردم. من سعی کردم حرفهایی را بزنم که مطرح نشده یا زوایی از آن دیده نشده است و چون آثاری مثل «شوق پرواز»، «سیمرغ» و «آسمان غرب» به لذت و احساس پرواز اشاره داشت به ویژگیهای پرواز نپرداختم. من سعی کردم سراغ مباحث بیتعارف و عریان جنگ بروم. برای این امر به حسینعلی ذوالفقاری گفتم شما با این مهربانی که دارید چطور توانستید آدمها را در جنگ بکشید؟ ایشان در جواب گفت «شما نبودی در صحنه و من چون آن صحنهها را دیدم به راحتی عراقیها را میکشتم» این همان چیزی بود که من دنبالش بودم.
قاسمی پور منتقد این نشست در بخش دیگری از سخنانش گفت: کتاب به اعتبار عنوان و فیپا خاطره شفاهی تعریف میشود و شیوه تحقیق و دل مشغولیها مختص تاریخ شفاهی است در حالیکه استاندارهای تاریخ شفاهی رعایت نشده است. ضمن اینکه این کتاب برای مخاطب عام نوشته شده ولی در شروع تنها برای دقایقی جذاب است و در فصل بعد اطلاعات اندکی از ذوالفقاری داریم که در حال بازجویی در دست استخبارات است. در تاریخ شفاهی محقق حق اظهار نظر ندارد ولی مولف در این کتاب ۱۰ تا ۱۵ جمله دارد که بولد و برجسته شده و علامت سوال هم ندارد و این یعنی اظهارنظر کرده است و چنین موردی در تاریخ شفاهی نیست. ضمن اینکه دو یا سه جمله مولف با بیاعتنایی صاحب خاطره مواجه شده است.
وی با تاکید بر اینکه باید مخاطب عمومی تربیت شود چرا که هیجان انگیزی دانش رزم هوایی که محرمانه است و البته مکتوب شده، مبحثی جذبکننده است بیان کرد: به تعداد خلبانان، منظرها درباره پرواز متفاوت است و نمیتوان نوع نگاه حسینعلی ذوالفقاری را با هر خلبان دیگری یکی دانست.
محمد قبادی، نویسنده و محقق که یکی از حاضران در این نشست بود گفت: از نگاه من تعارض منافعی بین وفایی و مخاطبانش شکل گرفته است.
وفایی به واسطه اینکه مصاحبه زیادی با خلبانان کرده تسلط خوب و آگاهی زیادی نسبت به موضوع کتاب دارد و در «رقص فانتومها» در پی پرکردن خلاهای نادانسته خود است تا اینکه امانتدارانه نسبت به تاریخ رفتار کند. جایی در متن با سوالش داستان حسینعلی ذوالفقاری را میشکند و نشان میدهد چون خودش یک موضوع را میداند ضرورتی به ادامه و توضیح درباره آن نمیبیند.
در این نشست همچنین خلبان احمد مهرنیا، نصرتالله صمدزاده و فرانک جمشیدی نیز به بیان نظرات خود درباره کتاب و موضوع خاطرات اسارت پرداختند.
نصرتالله صمدزاده کارشناس کتاب و ادبیات، با تاکید بر ضرورت تمایز قائل شدن میان آثار خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی عنوان کرد: سوالاتی که قاسمیپور منتقد این نشست مطرح میکند در حوزه خاطرهنگاری است که آنجا اساس کار قصه است ولی خواننده این کتاب مخاطبان واقف به مسائل فنی هواپیماها نیستند بلکه خواننده عام هستند که نگاه انسانی را رصد میکنند و باید کتاب احساس، امید، هویت ملی و غرور را به آنها انتقال دهد.
وی همچنین به اهمیت باورپذیربودن اثر اشاره و اظهار کرد: خبرنگاری به تاریخ شفاهی نزدیک است و او به پرسش خود بها میدهد. من حسم این است که این پرسشها برای نویسنده «آذرخش و رقص فانتومها»اهمیت دارد و گفتوگوسازی تاریخی مهمتر از روایت انسانی ماست. مخاطب عام میخواهد قصه خلبان ایرانی را بخواند و قرار است حس اجتماعی، فرهنگی و انسانی خوبی به او انتقال پیدا کند.
خلبان احمد مهرنیا نویسنده و پژوهشگر در حوزه خاطرات خلبانان نیز در بخش دیگری از این نشست به موضوع رقابت و کلکل همیشگی و البته شوخطبعانه بین خلبانان F4 و F5 پرداخت و با اشاره به واقعه کودتای نوژه که در کتاب مغفول مانده، ضمن تشریح وقایع، آن را اقدامی سیاسی و امنیتی دانست. مهرنیا در بخشی از صحبتهایش نیز گلایهای را از انتشارات سوره مهر مطرح کرد که به جای توجه به سازوکارهای درآمدزایی و بازاریابی و ترویج، در اقدامی غیرحرفهای با کاستن از درصد حق مؤلف و گذاشتن هزینه صفحات نمایه کتاب بر عهده مؤلف سعی در کاهش هزینههای خود دارد و این اقدام را در حد نام و اعتبار سوره مهر ندانست.
لازم به یادآوری است که «به وقت روایت» عنوان مجموعه نشستهای نقد و بررسی کتابهای حوزه اسارت است که توسط دفتر هنر و ادبیات اسارت حوزه هنری برگزار میشوند.
نظر شما