۱۴۰۳.۰۷.۱۶

جنگ، امروز بیش از هر زمانی به ما نزدیک است و نمایشگاه «چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره همین جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز است.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی؛ نمایشگاه نقاشی‌های سیدعلی میرفتاح با عنوان «چه سرسبز بود دره من» که به مناسبت هفته دفاع مقدس در گالری ابوالفضل عالی حوزه هنری افتتاح شد، تا ۱۸ مهر در محل این گالری برقرار است. در همان روز افتتاحیه، تمامی این آثار که تعدادی از آنها مختص گنجینه شخصی میرفتاح هستند، به فروش رفت.

سید علی سیدان سردبیر مجله سوره یادداشتی درباره نمایشگاه «چه سرسبز بود دره من» نگاشته که در ادامه آن را می‌خوانید.

«نمایشگاه «چه سرسبز بود دره من» که آخرین نقاشی‌های سیدعلی میرفتاح را به نمایش گذاشته، این روزها در حوزه هنری برپاست. «لطافت و نرمی» و در عین حال «صراحت و تیزی» آثار میرفتاح همان گوهر کم‌یاب هنر امروز ماست. به قول شاعر:

در این زمان صراحت بدا به طبع روانی

که در اسارت لفافه و مجاز بیفتد (میلاد حبیبی)

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

جنگ، امروز بیش از هر زمانی به ما نزدیک است و نمایشگاه «چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره همین جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز است. سانتی‌مانتال‌ها ذکر این جنگ را پس می‌زنند و به وهم پناه می‌برند و می‌گویند: «تا کجا از جنگ می‌گویید؟ کمی هم در وصف زندگی بسرایید!» اما آن‌ها نمی‌خواهند و نمی‌توانند بهای زندگی را بپردازند. نمایشگاه سیدعلی میرفتاح دقیقاً در برابر این گروه قرار گرفته. او در توضیح یکی از تابلوهایش نوشته:

«رو به آتش

سانتی‌مانتال کسی است که بهای احساساتش را نمی‌پردازد.

لیک هست آب دو دیده رایگان.

حکایت دنیاست با غزه.»

صریح‌تر از این نمی‌توان سخن گفت. رو به آتش! یا تو بگو در دامنه آتش‌فشان!

نمایشگاه، ترکیبی است از آثار مرتبط با دفاع مقدس ایران و مقاومت مقدس فلسطین. این هم‌نشینی، تذکری نافع به این مطلب است که «مبارزه» در مواقف و مواقیت تاریخی اشکال گوناگونی به خود می‌گیرد اما هیچ‌گاه متوقف نمی‌َشود. ما امروز هم در جنگ هستیم؛ «رو به آتش».

اما این، همه ماجرا نیست. جنگ ما جنگ آتش‌ها و آهن‌ها نبوده و نیست. این جنگ، لطافت و روحانیت خاصی دارد که در آثار میرفتاح منعکس شده است. بیشتر تابلوها و شاید همه آن‌ها از روی یک عکس نقاشی شده اما روگرفتی از آن عکس‌ها نیست؛ بلکه هنرمند حقیقتی را منکشف می‌سازد که پیش از آن عکس‌ها جاری بوده و پس از آن نیز. «نقاش»، ما را به لحظه‌ای قبل از کار «عکاس» می‌برد و این‌چنین نقاشی را پیش از عکس می‌نشاند؛ تا جایی که می‌توان گفت واقعیت عکس‌ها از روی حقیقت نقاشی‌ها گرفته شده است.

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

در تابلوی «چه سرسبز بود دره من» - که اصلی‌ترین تابلوی نمایشگاه است و نام نمایشگاه از آن برداشته شده - سبزپوشان سپاه که اغلب‌شان شهید شده‌اند، به لطافتی که یادآور آثار امپرسیونیستی است، کشیده شده‌اند. بر فراز چهره‌های بشاش و لباس‌های سرسبز رزمندگان، افلاکیان در آسمانی به رنگ خون شهدا در پروازند.

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

قلم‌موی نقاش در همه آثار به همین لطافت عمل می‌کند. حتی در «شب‌نورد» که با ترکیب‌بندی مورب، خصلتی تهاجمی و برانگیخته دارد، نقاش از وجه باطنی و لطیف جنگ غفلت نکرده و پاره‌های نور را به کمک نوجوان فلسطینی فرستاده است.

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

مهم‌تر از همه، آن‌چه باطن مبارزه ما را به ظهور می‌رساند، انسانی است که در مرکز این مبارزه قرار گرفته و بار آن را به دوش می‌کشد: «مستضعف». مستضعف، سوژه اصلی آثار نمایشگاه است. در «آن یل ارجمند» رزمنده‌ای را می‌بینیم که با چهره‌ای روستایی / کارگری، چشم به دوردست دارد و پیروزمندانه - انگار غنیمت گرفته باشد - باری را حمل می‌کند. او، همان کوخ‌نشینِ مغضوب کاخ‌نشین‌هاست. جواد طباطبایی درباره آن‌ها نوشته بود: «کوخ‌نشینان، چنان که از نام آنان برمی‌آید، موجوداتی هستند که وطن ندارند و چون وطن ندارند و نمی‌دانند وطن چیست، آن را نابود می‌کنند … ما هنوز نتوانسته‌ایم توضیح دهیم که کوخ‌نشینان چه بر سر ملیت ایرانی آوردند».

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

عمر آقای طباطبایی قد نداد که توضیح دهد کوخ‌نشینان چه بر سر وطن آوردند اما آقای میرفتاح با قاب گرفتنِ نمونه‌وار مستضعفان، به ما نشان می‌دهد که حفظ وطن در جنگ هشت‌ساله مرهون چه کسانی است. مرهون مستضعفان و کوخ‌نشینانی که با دست خالی جنگیدند و از دشمن غنیمت گرفتند یا سانتی‌مانتال‌های کاخ‌نشین که به‌وقت جنگ دنبال سوراخ موش می‌گشتند؟

در «وارثان» زنی مستضعف را می‌بینیم که چادر ساده‌اش را به دندان کشیده و تصویر ولی خدا را با 2 دستش بالا گرفته است.

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

این زن از تبار زنان پانزدهِ‌ خردادی است که در تابلوی «صبح ۱۵ خرداد» استاد مصطفی گودرزی دیده بودیم؛ وارث مستضعفانی به‌پاخاسته که آینه‌دار روح‌الله شدند. مرحوم حکیم سید عباس معارف در کتاب «مبادی حکمت انسی»، سخنی به این مضمون دارد که: مستضعف - اگر قیام نکند - آینه‌ای است که مستکبر، کبریای دروغین خود را در آن تماشا می‌کند. هنگامی که مستضعف به‌پاخاست، از آینگیِ استکبار رها و آینه‌دار ولایت الهی می‌شود. پیروزی مستضعف، همین ایستادگی در برابر استکبار و رهایی از ولایت طاغوت است.

«چه سرسبز بود دره من» فراخوان دوباره جنگِ صریح، در ذاکره انسان امروز

ایستادگی مستضعف در آثار دیگر این نمایشگاه جریان یافته و به ترکیب‌بندی محکمِ نقاشی «هُم رجالٌ» رسیده است. آنجا که کودکی فلسطینی در مرکز اثر ایستاده و پرچم وطنش را بالا گرفته و لشکری از کودکان کوخ‌نشین پشت سرش ایستاده‌اند؛ یا در «رو به آتش» کودکان فلسطینی را می‌بینیم که از پشت سیم‌خاردار، لبخند می‌زنند و انگشتانشان را به نشانه فتح و پیروزی نشان می‌دهند. همانان که امروز نه‌ فقط برای بازگشت به وطن غصب‌شده‌شان می‌جنگند که پاسداران حیثیت و آبروی آدمیزاد بر روی زمین‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha