به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در این کارگاه، سرگئی استروسوسکی تهیه کننده و کارگردان، رییس بخش انیمیشن و چند رسانهای موسسه دولتی فرهنگ مسکو، عضو اتحادیه سینماگران و انجمن آموزش فیلم و رسانه این کشور درباره اصول کارگردانی انیمیشن سخن گفت.
در ابتدای این کارگاه، سرگی استروسوسکی با نمایش و معرفی تعدادی از کارهای خود گفت: انیمیشن حرکت و جنب و جوش است. نوشتن سناریو پایه انیمیشن است اما به تصویر کشیدن سناریو کارگردانی نیست.
وی همچنین درباره میزانسن گفت: قرار گرفتن بازیگران و کاراکتر و اضافه کردن ایدهها به تصویر میزانسن نامیده میشود اما این کار هم باز کارگردانی نیست.
این کارگردان افزود: ما از نوشتن استوری برد شروع میکنیم و بدین نحو کار ما در ذهنمان آماده میشود اما کارگردانی ما از اینجا شروع نمیشود. زیرا همانطور که کارگردان «فیلم خارپشت در مه» یا «افسانه افسانهها» میگوید کارگردانی رقص دانش ما با احساسات است. دراماتورژی فیلم مانند نواختن موسیقی است. یعنی قرارگرفتن تغییرات شکلها، ترکیبات صدا، کدها و بخشهای مجزایی از موسیقی در قالب متحدالشکل هست اما بدون موسیقی و احساسات نمیتوان رقصید.
او تاکید کرد: کار ما ارتباط گرفتن با مخاطب است بدون آنکه فکر کنیم در مورد چه کاراکتری صحبت میکنیم چون ما با احساسات بشر سروکار داریم. سینما بر عواطف و احساسات ما تاثیر میگذارد بنابراین برای دستیابی به ایده و منطق درست خود، باید عواطف انسانی را بشناسیم. آن چیزی که در نهایت میرسیم اشاعه و بیان عواطف انسانی است.
این کارگردان در مورد تعریف کاراکتر، بحث خود را با این سوال آغاز کرد که «کاراکترها در فیلم چطور خودشان را بروز میدهند؟» و توضیح داد: بدون کاراکترها ما نمیتوانیم به زبان مشترک برسیم. ما در انیمیشن امکانات بی حد و مرز داریم. میتوانیم یک کاراکتر زیبا بیافرینیم که کار خطایی انجام نمیدهد در حالیکه شخصیتها در فیلمهای واقعگرایانه اینگونه نیستند.
سرگئی استروسوسکی تصریح کرد: ما جهان مدنظر خود را در انیمیشن میسازیم اما باید این دنیا برای مخاطب باورپذیر باشد. مثلا ممکن است کاراکتر از سیاره دیگری آمده باشد اما باید طوری این دنیا را بسازیم که برای مخاطب منطقی باشد. مخاطب باید این کاراکتر را باور داشته باشد چون قرار است خودش را در آن فیلم ببیند و هم ذاتپنداری کند. اما باز هم این شروع کارگردانی نیست.
او ادامه داد: دانایی که ما کسب میکنیم محدود است بنابراین ما در فرایند دیدن فیلم به شکوفایی میرسیم زیرا خیالپردازی ما مهمتر از دانشی است که کسب میکنیم. در مورد کارگردانی انیمیشن هم این اصل مصداق دارد؛ ما دانشی را کسب کردیم ولی این دانایی به تنهایی امکان کارگردانی را به ما نمیدهد زیرا خیالپردازی بسیار مهمتر است.
این استاد دانشگاه توضیح داد: سناریو یک ژانر ادبی نیست بلکه به رشته تحریر در آوردن رویدادهایی است که باید به تصویر در بیاید. در سینما ما از دیالوگ استفاده میکنیم ولی نگارش به شیوه ادبی نیست زیرا ادبیات کلام است و سینما تصویر.
او به نظرات تارکوفسکی اشاره کرد و گفت: هنر تلاشی برای به تصویر درآوردن معادله میان بینهایتها و تصاویر است. فیلمنامهنویس روایت خود را مینویسد و به کارگردان تحویل میدهد. لغتهای نوشته شده در متن توسط کارگردان انیمیشن تبدیل به تصویر میشود. این مطالب نباید با کلام نشان داده شود. انیمیشن یعنی پیوند زمانهای بینهایت.
این کارگردان انیمیشن روس تجربیات خود را با حاضران در کارگاه در میان گذاشت و گفت: تخصص کارگردانی انیمیشن ایجاد ارتباط با بینندگان از طریق تصاویر هنری. مونتاژ، استوری برد است. برای کارگردانی انیمیشن باید موسیقی را خوب بدانید اما باز هم کافی نیست بلکه باید راههای ارتباط با بینندگان را کشف کنید.
نظر شما