به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب سلامی، به نقل از خبر گزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم رونمایی و نقد کتاب «فرم رمان ایرانی به مثابه امر سیاسی» در کافه کتاب دانشگاه هنر برگزار شد. این نشست با حضور علیرضا سمیعی، نویسندۀ کتاب، علیرضا شفاه، پژوهشگر و مدرس فلسفه، سجاد صفارهرندی، جامعهپژوه و رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و علیاصغر عزتیپاک، داستان نویس عصر یکشنبه ۱۳ اسفند به میزبانی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و معاونت فرهنگی دانشگاه هنر تهران در کافه کتاب این دانشگاه تشکیل شد.
*سیاست نزد ایرانیان متفاوت از تمام جهان است
جلسه رونمایی و نقد کتابِ «فرم رمان ایرانی به مثابه امر سیاسی» در کافه کتاب دانشگاه هنر با صحبت نویسنده آغاز شد. سمیعی به جزئیاتی از امر سیاسی نزد ایرانیان اشاره کرد. او سخنش را اینگونه آغاز کرد: ما در کشوری زندگی میکنیم که اگر به رانندۀ تاکسی یا مهندس برق توصیه کنیم، سیاسی نباش؛ این پیشنهاد برای او توهین تلقی میشود. ما اوکراین و لهستان نیستیم، اما چگونه ملتی تا مغز استخوان سیاسی شدهایم؟ سیاسی شدن ما تاریخ بسیار طولانیای دارد که من در این کتاب فقط به بخش کوچکی پرداختهام و از مشروطه به این سو را بررسی کردهام.
*اصلاحات دینی زرتشت ما را سیاسی کرد
سمیعی با بیان دو سیر تاریخیِ ایرانی و شیعی، نوع خاصِ سیاست نزد ایرانیان را تبیین کرد و گفت: قدمهای بلندی برای سیاسی شدن مردم ایران برداشته شده است. اولینش اصلاحات زرتشت بر روی دین بهی بود. زرتشت دستور داد برخلاف گذشته که فقط سپاهیان و مغها حساب پس میدادند از امروز همه باید از پل چینوت (صراط) برای حساب و کتاب رد شوند. از آن زمان ما ایرانیان درگیر نبرد تاریکی و روشنایی شدهایم. این بشارت به نحو عمیقی در درگیر شدن همۀ مردم و زندگی شخصی در امر سیاسی مؤثر بود.
مرحلۀ بعد با اصلاحات مالیاتی انوشیروان رخ داد. اصلاحاتی که باعث ایجاد ثروت و قدرت برای دهقانان شد. حالا دهقانان و زمینداران سهمی از حکومت و قدرت طلب داشتند. تا پیش از آن فقط مغها و سپاهیان مقدس بودند. سپاهیان از راه خونی که در راه حفاظت از سرزمین میدادند و آسمانی که راه کسب دانش برایشان بود، اعتبار داشتند. دهقانان هم باید برای هماوردی با دربار و مغها چیز مقدسی برای خود پیدا میکردند. آنها مالک زمین بودند و به همین دلیل زمینی که برایشان اهمیت داشت را مقدس شمردند و سعی کردند از دانشی مراقبت کنند که برخلاف مغها از آسمان برایشان نازل نشده و به سختی به دست آورده بودند.
این دوگانه بین دهقانان و مغها باعث شکاف در سرزمین و تضعیف حکومت ما شد و در نهایت از مسلمانان شکست خوردیم. سپاهیان و مغها از ایران خارج شدند و تنها دهقانها باقی مانند و از کشور دفاع کردند. دو شاعر بزرگ ما هم دهقان هستند. فردوسی و نظامی در مقدمۀ کتب خود اعلام کردند پیرو سنت هستند و خاک و دانش برای آنها مقدس است. این شکاف سیاسی همچنان قدرتمند باقی ماند و بعد از حضور اسلام در ایران با سنت تشیع قویتر و قدرتمندتر شد.
شکاف دیگر تشیع بود که با حضرت علی (ع) از مدینه شروع شد و تا عراق و کوفه و مرکز حکومت امام علی (ع) و امام حسن (ع) ادامه داشت و سپس شیعه به حرکت سیاسی و قدرتمندی در حاشیه اسلام تبدیل شد. این دو حاشیه در ایران باستان و اسلام، ایجاد کننده یک طبع سیاسی برای ایرانیان است. البته سیاسی بودن مردم ما در مشروطه صورت جدی به خود گرفت. در مشروطه به واسطه نزدیک شدن دربار به تجدد، فاصلهای که در صفویه میان علما و دربار کم شده بود دوباره عمیق شد و علما در کنار مردم به استقلال از قدرت رسیدند و در برابر دربار ایستادند. این منازعه از ۵۷ به بعد به پایان رسید.
سرنوشت قصهگویی ما مماس با این دو سنت ایرانی و شیعی جلو میرود.
*آیا رمان نویسی عملی سیاسی است؟
در ادامه جلسه علیاصغر عزتیپاک نویسندۀ داستان سیاسی «تشریف» از نثر رمانگون و شاعرانۀ کتاب تمجید کرد و گفت: من این کتاب را دو بار خوندم و باز هم به آن رجوع میکنم چون دارای انسجام و پختگی است و نثر انتقادی آن برخلاف دیگر نقدها منحط نیست و ویژه است.
او ادامه داد: ما نیاز به تبیین نسبت رمان با سنت ایرانی داشتیم. ذهن و زبان کتاب، حرفهای و شیرین است. اما من دو سوال دارم. گویی فرم رمان ایرانی به مثابه امر سیاسی یک قید دیگر هم نیاز داشت که ما را جلوتر ببرد. چرا رمان ایرانی در این جایگاه قرار گرفته؟ متوجه نمیشوم. اول، آیا رمان در اصلِ خودش و در همه جای جهان به مثابه یک امر سیاسی تلقی میشود؟ و دوم، ما ایرانیها به رمان چندان چیزی اضافه نکردیم و چرا مولف رمان ایرانی را در جایگاهی قرار داده که گویی فقط رمان ایرانی سیاسی است؟ در کتاب، فرآیند اینکه ما چگونه در رماننویسی به این جایگاه رسیدیم را میخوانیم که البته اتفاق کمی نیست و جالب است، اما بخشی از ماجرا و سیاسی بودن هر رمان برای نویسنده است و بخشی دیگر به خوانش مخاطب مربوط میشود.
عزتیپاک اضافه کرد: همانطور که در صفحه ۹۶ کتاب نوشته شده: «ولی در نهایت این نویسندگاناند که باید بگویند چگونه آنها را به کار بستهاند و در این به کار بستن، چهها از سر گذراندهاند.» مثلاً دولتآبادی در مصاحبهای گفته من کار سیاسی نمیکنم هرچند مخاطبانِ کتابِ «جای خالی سلوچ» با توجه به وقایع کتاب و سال انتشارش، از آن برداشت سیاسی دارند. ایشان صادقانه سیاسی بودنش را تکذیب کرد. حال این پرسش مطرح میشود که آیا ماهیت و فرم رمان سیاسی است یا نویسنده و مخاطب در سیاسی شدن آن دخیل هستند؟ من فکر میکنم در خیلی از موارد نویسنده قصد ندارد سیاسی باشد، اما خیلی اوقات فضا به گونهای است که نویسنده هر چیزی بنویسد، سیاسی برداشت میشود.
*اگر از رمان سیاستزدایی کنید دیگر فرمی با این عنوان نخواهیم داشت
عزتیپاک ادامه داد: من درمورد داستان «تشریف» این حس را دارم. آیا من عملی سیاسی انجام دادم یا شخصیتهایی را در بستری سیاسی نشان دادم؟ گاهی گمان میکنم از رمان من برداشتِ سیاسی میشود، اما من فقط به شخصیتهایی پرداختم که به دنبال آرمانها و آرزوهایشان هستند. آیا خود فرم رمان سیاسی تلقی میشود یا بستگی به خوانش سیاسی مخاطب دارد؟ هرچند در اکثر مواقع نویسنده این قصد را ندارد. گاهی حتی داستانی که در ایران ترجمه میشود در نسبت با ما به نوعی سیاسی فهم میشود؛ مثل رمان «آدم خواران» که پارسال وقتی داشتم آن را میخواندم، احساس کردم برای ما و اتفاقات ۱۴۰۱ نوشته شده است. داستان عدهای آدم که به ظاهر معترض هستند و به دنبال اصلاح هستند، اما مقداری که جلو آمدند، اصلاح را فراموش کردند و مردم را تکهتکه کردند.
عزتیپاک گفت: و در آخر اگر رمان سیاسی است، باید از این جلوتر آمد. این نکته را مدیران فرهنگی ما باید متوجه باشند. وقتی ماهیت رمان سیاسی است پس نمیتوان با ممیزی و سانسور به سراغش رفت که در این صورت مضمحل میشود و دیگر چیزی به اسم رمان ندارید. دیگر نمیشود کاری شبیه این کتاب داشت و درموردِ تولیدات ادبی ایران و میراث ادبی حرف زد. دیگر نمیتوان وضعیت خود را از سر صحبت درمورد رمانها فهمید. من فکر میکنم انسانی که در ایران انقلاب کرد هنوز فهم نشده چون در رمانها این انسان بازخوانی و فهمیده نشده است. برخی سیاستهای فرهنگی مسئولین اجازه نمیدهد این انسان شناخته شود. اگر اصل اساسی رمان را از آن بگیرید و از رمان سیاستزدایی کنید، دیگر فرمی با عنوان رمان ندارید و در دنیای جدید اگر رمان نداشته باشید؛ شناخته نمیشوید.
این داستاننویس یک نقد فنی هم در آخر اضافه کرد و گفت: در کتاب همواره رمان چیزی معرفی شده که متعلق به آینده است و امر مخیل سازنده آن است. خاطرات دفاع مقدس و کتاب «دا» رمان نیستند، به گذشته میپردازند و امر مخیل نیستند پس چرا در کتابی با عنوان رمان به «دا» پرداختید؟
*تاریخ ادبیات اقوام با فرم حماسی آغاز میشود
در ادامه جلسه علیرضا شفاه، مدرس فلسفه، درمورد نویسندۀ و پیدایش ایدۀ ابتدایی کتاب گفت: سمیعی فکری منسجمی دارد. او میتواند نکاتی که از سالها قبل ذهنش را مشغول کرده به متون جدیدی که میخواند متصل کند. او پر از ایده است، ایدههایی پرنشاط و متنوع که جهانی واحد میسازند. من دو برهه زمان زیادی را با علیرضا میگذراندم، یکی دهۀ هشتاد در روزنامۀ ایران و دیگری در اوایل دهۀ نود در موسسۀ اشراق. آن روزها در هر اتاق اشراق را باز میکردید، چند نفر بر سر فرم بحث میکردند. علیرضا سمیعی هم متناسب با تخصصش یعنی ادبیات به فرم فکر میکرد و ایدهای مطرح کرد که اگر تاریخ ادبیات ایران را از سر فرمش نگاه کنیم به امکان دیدنِ تاریخ ایران را میدهد.
این فلسفهپژوه، ایدۀ اولیۀ کتابِ «فرم رمان ایرانی به مثابه امر سیاسی» در نسبت با تاریخ ادبیات ایران را توضیح داد و از ضرورت تغییر فرم ادبی صحبت کرد. او اضافه کرد: تاریخ ادبیات همۀ اقوام با فرم حماسه شروع میشود و تطوراتی پیدا میکند. در یونان حماسه به تراژدی و کمدی تبدیل میشود و پس از آن به فلسفه و منطق میرسد.
*انسان ایرانی در تاریخ از فرم حماسی به قصیده و غزل میرسد
در ایران این تطور فرمی از حماسه به قصیده و غزل میرسد. اما چرا چنین سرنوشتی پیدا میکند؟ به نظر یک ضرورتی داشته که انسان ایرانی در تاریخ خودش از مرحلۀ حماسه به قصیده و غزل میرسد. انسان ایرانی حماسه را ترک نمیکند، اما در سیر تاریخی خود به غزل و قصیده میرسد.
شفاه ادامه داد: من روی تراژدی کار میکردم. فلسفه را فرمی از گفتار یونانیها میدانستم و به این فکر میکردم که چرا یونانیان بعد از حماسههایی مثل ایلیاد و اودیسه به تراژدی و کمدی به صورت همزمان رسیدند و بعد به فلسفه و بعد به منطق؟ فلسفۀ یونانی فرمی از گفتار است که از دل تراژدی درآمده است. تراژدیها در یونان مثل داستانهای امروزی نبودند که بتوان هر روز یک داستان جدید خواند. یونانیها داستان و تراژدی را ول نمیکردند چون داستان آنها را رها نمیکرد. یونانیها با تراژدی جهان را تحمل میکردند. پس من میتوان اینطور فکر کنم که داستان در یونان به فلسفه و بعد منطق تبدیل شده است. چرا حماسه در یونان به تراژدی و کمدی و بعد به فلسفه تبدیل میشود ولی در ایران، حماسۀ ما به غزل و قصیده تبدیل میشود.
*فرم تراژدی به انسان یونانی میآموزد چگونه در جهان باشد
شفاه با اشاره به معنای کلمۀ سیاسی در تیتر کتاب، پرسش عزتیپاک را پیگیری کرد و به این سوال پاسخ داد که چرا باید سیاست را در پی فرم آورد؟ شفاه گفت: منظور از سیاسی، زد و خردهای معمول نیست که به عنوان سیاست شناخته میشوند. سیاسی آن وهلۀ اولی است که انسان رفتار سیاسی انجام میدهد. انسان یونانی نمیتواند در آغوش جهان آرام داشته باشد و این فعال شدن به نحو تراژیک اتفاق میافتد. انسان یونانی فکر میکند جهان، انسان را پایمال میکند، اما در تراژدیهایش قهرمان هم وجود دارد. فرم تراژدی به انسان یونانی میآموزد چگونه در جهان باشد. جهان انسان را پایمال میکند و جهان در تراژدی شَرّ است. وضع بودن و گارد انسان در برابر جهان است که فرم تراژدی را شکل میدهد. در ادامه تبدیل به درگیری با خدایان میشود. فرم تراژدی به انسان یونانی راهی برای بودن میدهد. کسی که ده تراژدی میخواند یاد میگیرد که چگونه باشد و داوم بیاورد. انسان غربی به واسطه همین تراژدیها امروز در جهان حاضر است. حالا باید پرسید، فرم غزل با ما و جهان ما چه کرده؟
شفاه همچنین دربارۀ بخش آخر کتاب و شیوۀ بررسی هفت رمان گفت: کتاب تاکید بحثش را روی قسمتهای سیاسی این هفت کتاب برده، اما ایدهای که در این کار پیمیگیرد یک فکر رادیکال و بارور است. فکری که باید ادامه پیدا کند. فرم برای انسان موضع تولید میکند و انسان را میسازد و اگر این را بفهمیم اختلافات الکی از بین میرود و اختلافات واقعی و رادیکال باقی میماند و حالا باید جهان را تجربه کرد.
*رمان ایرانی محصول کدام تجدد است؛ ملّی یا ظِلّی؟
سجاد صفارهرندی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در آغاز صحبتهایش درمورد ادبیات کتاب گفت: فرم کتاب به آن تشخص داده است. کتاب محققانه و پژوهشی است با موضوعی در تاریخ ادبی که خودش هم مختصات یک اثر هنری را دارد. کتاب لحن قصهگویی دارد و داستانِ فرمِ رمانِ ایرانی را برای ما میگوید. شاعرانگیای که در اثر هست و استعارههای که دارد، تجربه خواندنش را لذت بخش میکند.
صفارهرندی ادامه داد: این کتاب کار متفاوتی نسبت به دیگر آثار تخصصی و پژوهشی است و برخلاف آنها ملال آور نیست. افرادی که به ادبیات و رمان ایران علاقه دارند یا فراتر از آن به خود ایران و مسائل سیاسی و فرهنگی آن علاقه دارند میتوانند از این کتاب استفاده کنند. موضوع کتاب در میان نقد ادبی و تاریخ فرهنگی تعریف میشود. ایده محوری کتاب نشان دادنِ پیوند در جهان کلام و ادبیات با جهان فرهنگی و اجتماعی است. این اثر روایت روشنی از فرآیند پیدا شدن و اهمیت پیدا کردن مسئله ملی ما در مواجه با تجدد است که گونهای از کلام و کلمه را ایجاد میکند که یک نمونه آن پیدایش رمان فارسی است.
این پژوهشگر تاریخ فرهنگی نظر موسی نجفی دربارۀ دو تجدد ایرانی به نامهای «تجدد ملی» و «تجدد ظلی» را به صورت مختصر ارائه داد. صفارهرندی گفت: تجدد ملی از اختراع دوباره ایران در دوران صفویه به وجود آمده و ادامه دارد. تجدد ظلی هم همانطور که از نامش مشخص است متجدد شدن ذیل سایه غرب است. سجاد صفارهرندی با بیان این مقدمه نقدی وارد کرد و گفت: کار آقای سمیعی پیوند تحول ادبی با تاریخ را نشان میدهد، اما میتوانست در درونزا دیدن این پیوند تعدیل داشته باشد. پرسشی که وجود دارد این است که ما به عنوان ایرانی، به اعتبار خود، رمان را تجربه میکنیم یا همهاش از مظاهر تجدد اروپایی است و زیر سایه پیشرفت غرب به ایران رسیده است؟
*جهان در اندیشه ایرانی شَرّ نیست
علیرضا سمیعی، نویسنده اثر در بخش پایانی به صورت مختصر به سوالات مطرح شده پاسخ داد. او رمان و فرم رمان را از بدو تولد سیاسی دانست و مثال موقعیت نویسندههایی چون سروانتس و دنیل دفو را مطرح کرد. او با اشاره به صحبتهای ابتداییاش، نوع سیاست متفاوت در ایران که حاصل دو قدرت حاشیهای بود را یادآوری کرد و ادامه داد: همانطور که علیرضا شفاه گفت، اروپا و غرب براساس فرم تراژدی و شَرّ بودن جهان ساخته شده است که نتایجش را در استعمار میبینیم. استعمار حاصل شَرّ دیدن جهان است تا جهان ناامن و طبیعی و غیر متمدن را کنترل کند. در برابر این طرح شَرّ از جهان، طرح ایرانی و اسلامیای وجود دارد که جهان را خیر و نورانی میبیند که خدایی رحمان آن را اداره میکند، هرچند خطر هم در آن وجود دارد. پس این طرحهای متفاوت از جهان، نحوۀ بودن ما در این دنیا را متفاوت میکند. ما دیگر تراژدی نداریم بلکه بَلاکِشی داریم. برخلاف ایلیاد و اودیسه ادبیات حماسی ما مثل شاهنامه بیش از آنکه درمورد جنگ باشد، درمورد آداب است. طرح ما از جنگ متفاوت است.
*بازیابی شخصیت سازی ادبی در خاطرات جنگ
سمیعی در جواب به رمان نبودن داستان «دا» هم گفت: رمان ما نمیتوانست بعد از انقلاب راه خودش را پیدا کند و خاطرات جنگ به ما کمک کرد تا شخصیت بشناسیم و شخصیت بسازیم. خاطرهنویسی نزد ما، ناپسند بود اما جنگ، امکان خاطرهنویسی به وجود آورد و بازاری ساخت که میتواند حیات محاسبهپذیر برای خاطره به وجود آورد. علاوه بر این یک نویسنده پشت این اثر است و مجموع خاطرات چند نفر را برای یک شخصیت میبینیم که همه این ویژگیها «دا» را اثر منحصر به فردی کرده که لازم دیدم به آن بپردازم.
نظر شما