۱۴۰۳.۰۱.۰۲

پیروزی انقلاب اسلامی سرآغاز تحولات چشم‌گیری در بخش‌های مختلف تاریخ کشورمان بوده است. یکی از شاخه‌های رونق‌گرفته از بهمن‌ماه ۱۳۵۷ ه.ش عرصه‌ی شعر، سرود و موسیقی است که زمینه‌ی فعالیت بیشتری برای شاعران و آهنگ‌سازان انقلابی فراهم کرده است. در میان جمع کثیری از هنرمندان حوزه‌ی موسیقی حسین خوش‌چهره عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان، سال‌ها به تولید و تدریس موسیقی مشغول بوده است. بر همین اساس هم گفتگویی با این هنرمند داشته‌ایم تا روند تحولی موسیقی انقلاب را با توجه به نقاط قوت و نیازهایش بررسی کنیم.

موسیقی، طی چهار دهه‌ای که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، دچار چه تحولاتی شد؟

اگر بخواهیم وضعیت موسیقی را طی چهار دهه‌ی اخیر بررسی کنیم در هر گونه از موسیقی می‌توان گفت که فعالیت‌ها باید به صورت مجزا بررسی شود. در موسیقی کلاسیک ایرانی (در این‌جا منظور از کاربرد واژه کلاسیک؛ موسیقی‌ای است که دارای مبانی است)، اولین و پررنگ‌ترین تَشَکُل موسیقایی که تحت تأثیر جریان انقلاب قرار گرفت، گروهی موسوم به کانون چاووش بود که بانیان تأسیس آن محمدرضا لطفی و هوشنگ ابتهاج بودند و افراد کلیدی در این جریان موسیقایی شامل کسانی بودند که همراه با محمدرضا لطفی پیش از انقلاب در مرکزی موسوم به مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی ایرانی و همچنین دانشگاه تهران تحت تعلیم استادان به‌نامِ این حوزه سال‌ها به فعالیت و ارائه‌ی کارهنری می‌پرداختند. از جمله حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان و...

پررنگ‌ترین بخش آثار چاووش مربوط است به مضامین و تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه در بحبوحه‌ی جریان انقلاب ۱۳۵۷ که همگی به‌لحاظ ساختار و بافتار در چارچوب موسیقی کلاسیک ایرانی و آموخته‌های سابق این افراد ساخته، تنظیم و ارائه شدند. همچنین رویه‌ای که از آن دوره به‌واسطه‌ی سردمداران این جریان به لحاظ هنری شروع شد، در دهه‌های بعد نیز تداوم و گسترش پیدا کرد.

وضعیت آموزش موسیقی نیاز به آسیب‌شناسی دارد/ حوزه هنری منشاء آموزش‌های تخصصی باشد

از حال و هوای جنگ و انقلاب که فاصله بگیریم مضامین دیگری که پیش از این به‌واسطه‌ی اقتضائات اجتماعی در اولویت نبود نظیر آثار تغزلی، عاشقانه و عارفانه با بازتعریف، بازنگری و بازسازی توسط اهالی موسیقی دوباره رونق پیدا کرد و بعدها نیز توسط دیگران گسترش یافت.

در این میان موضوع قابل توجه مسأله‌ی عرضه‌ آثار هنری بود. رسانه‌ی کانون چاووش، کاست‌هایی بود که در آن برهه‌ی زمانی به‌واسطه‌ی التهابات موجود در جامعه و ممنوعیت‌ها توسط خود هنرمندان تکثیر  و در سطح شهر تهران توزیع می‌شدند ولی بعدها این جریان در زمینه‌ی عرضه‌ی آثار توسط قدرت رسانه‌ای دائماً در دست‌اندازهای مختلف قرار گرفت. از زمانی که فرآیند اخذ مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای گرایش‌های مختلف ایجاد شد شکل و شمایل فعالیت‌ها تغییر یافت.

با توجه به میزان آموزش‌هایی که برای علاقه‌مندان به حوزه موسیقی فراهم شده، آیا خروجی و ماحصل فعالیت آموزشگاه‌ها در طی چهار دهه راضی‌کننده است؟

نسل بعدی تولیدکنندگان بعد از پیروزی انقلاب خیلی متأثر از سیاست‌های ارائه‌ی کار در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که همین امر نیز تحولاتی را ایجاد کرد. هم‌زمان با فعال‌شدن و گسترش رسانه‌ها، آموزش موسیقی هم توسعه پیدا کرد. در تولیدات هر چه جلو رفتیم غلظت کار در جریان موسیقی کلاسیک ایرانی کمتر شد و از مبانی‌ای که اصول اصلی کار است فاصله‌گرفت و به موازات آن ذائقه‌ی عموم هم تحت تأثیر قرارگرفت.

در همین راستا به‌لحاظ آموزشی نیز شاهد افزایش آموزشگاه‌های آزاد موسیقی شدیم در حالی که خروجی تأثیرگذار کاهش پیدا کرد، بنابراین نیاز به آسیب‌شناسی است که از کسانی که در مراکز آموزشی تدریس می‌کنند یا افرادی که برای آموزش به آموزشگاه‌ها رجوع می‌کنند پرسیده شود که آیا هدف اصلی رجوع خود را می‌دانند؟ آیا قرار است برای تولید محتوای یک دقیقه‌ای در فضای مجازی که امروز هم رسمیتی ندارد، چه چیزی بیاموزند و چه تولیدی داشته باشند؟

نقش جشنواره‌ها و رویدادهای انقلاب محور چقدر در هدایت موسیقی ایرانی تاثیرگذار بوده؟

در این میان جشنواره‌هایی چون فجر، جوان و موسیقی کلاسیک ایرانی هرکدام در بخش‌های مختلف سعی کردند تا جریان توسعه را از نگاه متخصصان برای عموم گسترش دهند. جشنواره‌ی موسیقی فجر همیشه به‌منظور جمع‌بندی و نتیجه‌گیری جشنواره‌ها، جشنواره‌ جشنواره‌ها نام گرفت و کانون گردهمایی موسیقی نواحی، موسیقی کلاسیک ایرانی، موسیقی پاپ، موسیقی ملل و دیگر گرایش‌های موسیقایی شد ولی جشنواره‌ای چون جشنواره‌ی جوان هدفش کشف استعدادهای جوان بوده در این میان چون همیشه جای خالی نهادهای حمایت‌گر وجود داشته این رویداد هنری نتواسته آنچنان که باید منجر به ادامه‌ی فعالیت‌های برگزیدگان خود شود. به‌عبارت دیگر نیاز به حمایت مادی ومعنوی برای استعدادهای شناسایی‌شده مقوله‌ای است که باید در طول سال‌ها از سوی نهادهای متولی هنر انجام شود. جشنواره‌ی نواحی هم همیشه رسالت مشخصی داشته و گردهمایی‌ای برای موسیقی مناطق مختلف ایران بوده‌ است ولی با وجود شناسایی استعداها، حمایت مستمری وجود ندارد. همچنین پا گرفتن جشنواره کلاسیک ایرانی هم از سال ۱۳۹۵، اتفاق خوبی بود چراکه سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اجرای آن همه و همه توسط خود اهالی موسیقی کلاسیک ایرانی شکل‌گرفت اگرچه که این رویداد هم به دلایل نامعلومی ادامه پیدا نکرد.

با وجود رویدادهای متنوع و جریانی مبتنی بر موسیقی اصیل چرا این روزها شاهد آثار بی‌محتوا یا با کیفیت پایین هستیم؟

در جریان تولید و نشر، امروزه شاهد آثاری هستیم که بخاطر هزینه‌های هنگفت، کیفیت‌های پایینی دارند چراکه خیلی افراد برای اجرای صحنه‌ای یا تولید آلبوم‌های موسیقی گرفتار مسائل مالی زیادی شده‌اند. یک آلبوم برای تولید، ضبط، میکس و مستر و انتشار هزینه‌های بالایی دارد و فرد برای دیده و شنیده‌شدن و محتوایی که باید برایش به‌شکل رسمی هزینه شود و مصرف‌کنندگان برای آن هزینه پرداخت کنند، ناچار می‌شود که در فضای مجازی و به‌شکل غیررسمی اثرش را منتشر کند که برایش هیچ بازگشت مالی ندارد و هیچ انگیزه‌ای برای ادامه کار برایش نمی‌گذارد. من تولیدکننده هستم و در تمامی این سال‌ها دائماً گرفتار این مسائل بوده‌ام. در دوره‌ای استقبال عموم از جریان کلاسیک موسیقی ایران خوب بود یعنی افراد با آگاهی در این رشته تحصیل می‌کردند و در سالن‌های کنسرت حضور پیدا می‌کردند و نیز آلبوم‌های موسیقی را می‌خریدند اما امروز برخی افراد به طعم و رنگ موسیقی کلاسیک ایران شکل و شمایل پاپ داده‌اند چون مخاطب امروز، این‌گونه می‌پسندد. حال باید بررسی کرد که شنونده‌ی موسیقی امروز آگاهی نسبی‌ای از سیر تحول پیش‌آمده دارد و آیا با اهداف و جریان اصلی این موسیقی آشناست؟ جوان امروز از چه کانال‌هایی برای شنیدن موسیقی استفاده می‌کند و آیا موسیقی را به طور حقیقی درک می‌کند؟

دانشگاه‌ها در سال‌های گذشته روند آموزش خوبی داشتند اما هرچه پیش آمدیم امکان عرضه کم شد و هزینه‌ها بالا رفت، بنابراین جوانانی که از هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی فارغ‌التحصیل شدند، خیلی امکان عرضه پیدا نکردند و کسی سراغشان نیامد. از سویی دیگر برخی از جوانان که تا مقطعی از سوی خانه‌ی موسیقی، حوزه‌ی هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن موسیقی ایران، حمایت می‌شدند بعدها با توجه به هزینه‌های هنگفت، امکان این‌که یک فایل صوتی را با استانداردهای امروز تولید کنند، پیدا نکردند. هرچه جلوتر رفیتم با توسعه‌ی کَمّیِ رسانه‌ها، امکانات رسانه‌ای بیشتر شد ولی افرادی که امکان تولیدات موسیقی با رویکرد رشد و تعالی کیفی داشتند، کمرنگ‌تر شدند و افرادی با توانایی‌های محدود بیشتر دیده و شنیده و به‌عنوان الگوهای استاندارد موسیقی کلاسیک ایران معرفی شدند پس به ناچار متخصصان به انزوا کشیده شده و دستشان از فعالیت‌های مستمر هنری کوتاه شد و امکان ارائه‌ی کمتری پیدا کردند. متخصصان موسیقی، کسانی هستند که در نظام دانشگاهی برای این کار تربیت شده‌اند اما چرا به کار گرفته نمی‌شوند؟ چرا از افراد متخصص نظر تخصصی خواسته نمی‌شود؟ این معضلی است که امروز گرفتار آن هستیم.

در زمینه آموزش نیاز به هدف‌گذاری وجود دارد و از سویی هزینه‌های تولید هم زیاد است و ارگان‌ها و نهادهای متولی هم تاحدی می‌توانند از افراد مستعد حمایت داشته باشند. در این میان این سوال مطرح است که آیا راهکاری برای تقویت موسیقی و ترغیب جوان به موسیقی اصولی وجود دارد؟

در همه جای دنیا برای جریان هنری و موسیقی‌ای که ریشه، مبانی و ساختار کلاسیک دارد هزینه می‌شود. اگر این اتفاق بیفتد یعنی رسانه‌ها، آموزش‌ها و تمامی قوانین و بخشنامه‌ها به تبعیت از سیاست‌گذاری درستِ کلان‌ فرهنگی باشد در طول سال‌ها می‌توان امیدوار بود که رکودِ اتفاق‌افتاده را جبران کنیم و بعد در محور مثبت‌ها حرکت کنیم. به نظرم مسأله‌ی کمیت در تعدد آموزشگاه‌های موسیقی یا شرکت‌های تولید و نشر آثار موسیقی زیاد شده در حالی که خروجی کار آموزشگاه‌ها خیلی هم جواب‌گو و کاربردی نبوده است. ضمن این که می‌توان تعداد برنامه‌های جشنواره‌ها را محدودتر و در عین حال کیفیت آن را ارتقا داد. اگرچه بخشی از آن‌چه که در گونه‌ی موسیقی پاپ در رسانه‌ها تولید و پخش می‌شود، قابل احترام است اما باید به جنبه‌های مغفول مانده‌ی فرهنگ نیز توجه شود.

جوان امروز موسیقی‌ای را می‌شنود که مناسبت‌های درستی با فرهنگ ما ندارد چون درست معرفی نشده بر همین اساس لازم است که رسانه‌ی ملی هم بیش از پیش به کیفیت موسیقی توجه داشته‌ باشد. ما از یک‌سری اتفاقاتی که فرهنگ و تاریخ را صیقل داده‌، غافل شده‌ایم و قطعاً رسانه برای احیای آن مهم است. سیاست‌گذاری‌های کلان فرهنگی با چکش‌کاری، بازنگری و اصلاحات می‌تواند آن را به گونه‌ای بازپروری کند و جریانی را رقم زند تا زنگ خطری که مدت‌هاست به صدا درآمده، خاموش شود. لازم است که بدانیم با بی‌توجهی و عدم رسیدگی به مسائل موجود، موسیقی ملی ما به مرور رو به زوال خواهد رفت و به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

استاد ساز نی در دوران تحصیل من در دانشگاه روان‌شاد حسن ناهید بود و در آن دوره ۱۰- ۱۲ نفری دانشجو برای تحصیل ساز تخصصی نی حضور داشتند اما به‌عنوان مثال امروز این ساز در دانشگاه گیلان متأسفانه تنها یک دانشجو دارد. چگونه باید آن را معرفی کرد؟ قطعاً من متوقع هستم که مدیران فرهنگی چاره‌اندیشی کنند. این فراموشی از ساز نی شروع شده اما به دیگر سازهای کلاسیک ایرانی هم خواهد رسید چون اگر بیگانگی با فرهنگ اتفاق افتد در سایر حوزه‌های هنر ملی هم شاهد همین اتفاق خواهیم بود.

باتوجه به انتشار آلبوم‌های جدید یا برگزاری کنسرت‌ها و اجراهای درون‌مرزی و برون‌مرزی، آیا می‌توان شرایط سخت را محدود به قشر خاصی از هنرمندان دانست؟

اگر اتفاقاتی در حال حاضر می‌افتد و نام افرادی می‌درخشد، آن هنرمندان کسانی هستند که اعتبار خود را از مسیر دیگری کسب کرده‌اند یا امکاناتی در اختیار دارند که در دست همگان نیست. ما در کشور نوازندگان و خوانندگان زیادی داریم ولی متأسفانه تعداد محدودی امکان فعالیت مداوم و مستمر دارند بنابراین اگر صحبت از مافیا می‌کنیم از آن‌جاست که در تولید و عرضه، این مافیا وجود دارد زیرا که نظارت و مدیریت کلان فرهنگی به درستی انجام نشده تا همه‌ی افراد بتوانند به‌شکل حرفه‎ای فعالیت کنند.

حوزه هنری در زمینه احیای موسیقی که در حال فراموش‌شدن است چطور می‌تواند نقش‌آفرینی کند؟

طی ۱۰- ۱۵ سال اخیر حوزه‌ی هنری همواره خیرخواهانه عمل کرده و آلبوم‌هایی با مضامین مشخص را به‌شکل تخصصی گردآوری کرده است. حوزه‌ی هنری انقلاب اسلامی از پیشکسوتان و جوانان دعوت کرده تا در کنار هم فعالیت کنند و این اتفاق بسیار خوبی است. همچنین قابلیت‌ها و امکاناتی دارد که می‌تواند مجمعی با حضور متخصصانِ گرایش‌های مختلف هنر و افراد با تجربه حتی در حوزه‌های علوم انسانیِ مرتبط با هنر یا به عبارت دیگر بینارشته‌ای، تعریف کند و با دعوت از آن‌ها منشاء آموزش‌های تخصصی باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha