۱۴۰۲.۱۰.۰۲

فاطمه شعبانی، خبرنگار- محمدتقی خان پسیان را اولین بنیانگذار سرود ملی ایران و نخستین خلبان ایرانی می‌شناسند و او را با القابی، چون کلنل، شاعر، مترجم، وطن‌پرست و قهرمان ملی خطاب می‌کنند، مانند تصنیفی که عارف قزوینی برای او به نام «کلنل» سرود و در سال ۱۳۰۱ در صحنه گراند هتل اجرا کرد. زندگی محمدتقی‌خان، زندگی بسیار پرفراز و نشیبی است که به بخش مهمی از تاریخ معاصر کشورمان گره خورده است. کنسرت نمایش «کلنل» به کارگردانی «امیر بشیری» و تهیه‌کنندگی «امین اشرفی» به همت حوزه هنری، حدود دو ماه در تالار وحدت روی صحنه رفت و موفق به جذب حدود ۳۰ هزار تماشاگر شد. این نمایش، عاشقانه‌ای از زندگی محمدتقی‌خان پسیان است؛ قهرمانی که بعد از یک قرن، هنوز نامش زنده مانده است و می‌توان برای امروز و فردای‌مان، به زیست سلحشورانه او مراجعه کرد. دکتر «حسین شهرستانی» معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفتگو با روابط عمومی حوزه هنری، کنسرت نمایش کلنل را مورد ارزیابی قرار داده است.


روایت درست تاریخ
دکتر حسین شهرستانی با بیان اینکه به لحاظ تکنیکی و فرم نمایشی کنسرت نمایش کلنل کار قابل قبولی است، می‌گوید: «اجرای استادانه آقای محمد معتمدی که موسیقی فاخر و وزینی را ارائه داد و مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت از نقاط قوت نمایش بود.» شهرستانی ادامه می‌دهد: «ما وقتی تاریخ را روایت می‌کنیم و می‌خواهیم حرفی درباره امروز بزنیم، باید با گشاده‌دستی بیشتری روایت خودمان از تاریخ ایران را عرضه کنیم. به نظرم در چنین لحظه تاریخی انتخاب کلنل تقی‌خان پسیان قابل دفاع نیست. اما اینکه چطور وی انتخاب شده است، آیا اشاراتی که رهبر معظم انقلاب درباره محمدتقی خان پسیان داشتند، اثرگذار بوده است؟ آیا این اولویت در بین صدها موضوع است؟ من بعید می‌دانم دلیل کافی وجود داشته باشد، اما نکته‌ای که هست اینکه برخی ایراد می‌گیرند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ملی‌گرایی به شدت کاهش یافته است. فرصت پیش آمده متناسب با ارزش‌های انقلاب اسلامی به ملی‌گرایی فراموش شده، بپردازیم، از این جهت می‌تواند یک انتخاب درست باشد، اما اولویت نیست. ما میرزا کوچک خان جنگلی، سردار جنگل را هم داریم که شخصیتی ملی است و در مجموع تناسبات بیشتری با گفتمان انقلاب اسلامی دارد.»

راه اشتباه
کنسرت نمایش کلنل با این شعر عارف قزوینی پایان می‌پذیرد: این سر که نشان سرپرستی است/امروز رها ز قید هستی است/ با دیده عبرتش ببینید/ کاین عاقبت وطن‌پرستی است. معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با اشاره به اینکه شعر انتهایی نمایش این را به مخاطب القا می‌کند که هرکس وطن‌پرست باشد، عاقبتش مرگ است، اضافه می‌کند: «هرچند کارگردان در مصاحبه‌ای می‌گوید، منظورمان این است که این راه ادامه دارد و نمونه وطن‌پرست‌هایی مثل سردار سلیمانی این راه را ادامه می‌دهند، اما ما اینجا با نیت آدم‌ها کار نداریم، ما اثر هنری را می‌بینیم و تفسیر می‌کنیم. این نمایش جامعه نخبه کش را القا می‌کند. در مجموع تصویری که ساخته می‌شود امید به آینده و افق گشوده برای آبادی نیست. اگر حوزه هنری بخواهد چیزی بگوید باید غیرمستقیم بگوید. حداقل وظیفه حوزه هنری امیدآفرینی است؛ کاری که حتی ملی و دینی هم نباشد، اما امید آفرین باشد. مصاف اصلی ما همین است، اما نقطه امیدی در نمایش وجود ندارد.»

فرم جدید
به گفته شهرستانی کلیشه‌های سینما و فضای نمایش ایران به کار تحمیل شده است. حوزه هنری در تمام عرصه‌ها سبک هنری دارد، اما در این نمایش سبکی ندارد و تحت تأثیر کلیشه سبک هنری رایج قرار گرفته و ادبیاتش ادبیات سیاه است و در این کار هم خودش را نشان می‌دهد. ادبیات نمایش، ادبیات فمینیستی نسل اول است که زنان در پستوها بوده‌اند. زنان کلیشه‌ای و فمینیستی دم‌دستی است. این تفکر نماد یک سنت پیچیده است و از این کلیشه استفاده می‌کند که سنت را دور بریز و ظاهراً در پشت دفاع از زنان می‌ایستد. اگر بخواهید کاری انجام دهید باید با کلیشه‌های سینمای ایران آشنا باشید و از این کلیشه‌ها عبور کنید نه اینکه کلیشه‌های انقلاب اسلامی را جای آن بگذارید. ما یا کلیشه‌های انقلابی- دینی می‌سازیم و شعار می‌دهیم یا اگر نمی‌خواهیم این گونه بسازیم، در دام کلیشه سینما می‌افتیم. باید به یک فرم جدید برسیم که کلیشه‌ای نباشد، این یک مقدار جدیت می‌خواهد. اگر شما می‌خواهید کاری کنید باید از سینمای ایران فهم داشته باشید تا از این کلیشه‌ها عبور کنید.»

خودآگاهی تاریخی
وی برای روایت بهتر کلنل اینطور پیشنهاد می‌دهد: «ساده‌ترین چیز اینکه بیت عارف را آخر نمایش و به عنوان نتیجه‌گیری نمی‌گذاشتند که عاقبت وطن پرستی اینطور است، در عوض می‌شد بیت عارف به صورت آواز خوانده شود. چند سال پیش مطرح کردم که دو اولویت اصلی برای کل حوزه هنری وجود دارد: نخست پرورش ذوق عمومی هنری ایرانی و دوم احیای خودآگاهی ملی و تاریخی. در جامعه‌ای که به لحاظ تاریخی آلزایمر دارد، شکنجه‌گر ساواک را تطهیر می‌کنند. خود آگاهی تاریخی می‌گوید شما چه روایتی از تاریخ دارید. ترکیه را نگاه کنید که برای خودش تاریخ‌سازی می‌کند؛ از عثمانی عبور می‌کند و سراغ سلجوقیان می‌رود، چون عثمانی در مقابل صفویه قرار گرفته است، اما کسی مقابل سلجوقیان نیست. نیاز امروز جامعه ما معرفی قهرمانان ملی است. با توجه به اینکه حوزه هنری تصادفی انتخاب نمی‌کند، میان شخصیت‌های معاصر ملک‌الشعرای بهار شخصیت بهتری بود. از قدما فردوسی و خواجه نصیر طوسی هستند که می‌شود روی آن‌ها کار کرد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha