به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، حمیدرضا شاهآبادی مدرس این نشست، رمان را یک کلیت به هم چسبیده و واحد معرفی کرد و گفت: نمیتوان رمان را به اجزای مختلف تبدیل کرد یعنی رمان نمیتواند شخصیتپردازی خوب اما طرح بد یا شخصیتپردازی خوب با دیالوگنویسی ایراددار داشته باشد، چنین چیزی امکانپذیر نیست.
وی ادامه داد: رمان زمانی موفق میشود و با مخاطب ارتباط برقرار میکند که تمام اجزایش با هم هماهنگ باشند.
رمان یک دستگاه و ماشین است
شاهآبادی رمان را یک دستگاه و ماشین معرفی کرد که با تمام اجزایش کار میکند و گفت: اگر ما امروز شخصیتپردازی و دیالوگنویسی را تجربه میکنیم به این دلیل است که یک کلیت واحد را به شکل جزء به جزء در ذهن خود جای دهیم.
وی دو عنصر رمان را شخصیت و ماجرای رمان دانست و افزود: شخصیت و ماجرا را نمیتوان از هم تفکیک کرد. زمانی شخصیتها خوب معرفی میشوند که یک داستان و ماجرای خوب وجود داشته باشد. یک ماجرا و یک طرح وقتی خوب خواهد بود که شخصیتهای جذابی آن را شکل داده باشند. بر همین اساس هم ماجرا و شخصیت خیلی روی هم اثرگذار هستند و تکنیکشان از هم غیرممکن است.
مدرس کارگاه «ماجرا یا شخصیت؟» بیان کرد: وقتی میخواهیم رمان خلق کنیم اول باید به یک شخصیت واحد فکر کنیم. هر رمانی با هر تعداد شخصیت فقط یک شخصیت واحد دارد. ما موتیفها و بنمایههایی داریم که باید دو شخصیت داشته باشد برای مثال در بنمایههای دو رفیق یک نفر نقش اصلیتری دارد و در قصه لیلی و مجنون داستان درباره مجنون است که عاشق لیلی میشود و لیلی هم به او علاقه دارد.
نحوه شکل گیری داستان
وی با اشاره به اینکه در پایان داستان دو رفیق یکی پررنگتر و برجستهتر از دیگری است ادامه داد: هر رمان یک شخصیت اصلی دارد و اوست که داستان را شکل میدهد و داستان حول محور او قرار میگیرد. این شخصیت را باید طراحی کرد و تمام شخصیتهای او از سن گرفته تا موقعیت اجتماعی و اقتصادی، میزان سواد و شکستها و پیروزیها و علاقهمندیهایش را در ذهن بسازیم و به آن اطلاق کنیم تا شخصیت برای داستان شکل گیرد.
شاهآبادی با بیان اینکه باید خواننده را با داستان همسفر کرد تا شخصیت اثر شناخته شود گفت: در پرده دوم داستان باید شخصیت از تعادل خارج شود و موقعیت جدیدی قرار گیرد که از قبل وجود نداشته است. به عبارتی دیگر برهم خوردن تعادل زمانی رخمیدهد که یک مانع در مقابل نیاز و خواسته شخصیت داستان ایجاد شود بنابراین وقتی شخصیتی میسازیم برای معرفی آن نیاز به یک جریان یا یک حرکت وجود دارد که تعادل بر هم بخورد و داستان شکل گیرد.
وی با اشاره به اینکه شخصیت اصلی و حریف او میتواند شخصیتهای همراه در داستان داشته باشند اظهار کرد: بین شخصیت اصلی و فرد مخالف او، یک طیف از افراد شکل میگیرد که به یک طرف (شخصیت داستان یا فرد مقابل او) تمایل بیشتری دارند اگر چه ممکن است در طول داستان وضعشان تغییر کند. نکته مهم دیگر در داستان این است که هر شخصیت در آغاز داستان نسبت به پایان داستان متفاوت است. به عبارتی دیگر تغییر در ویژگی شخصیتهای داستان همان پویا بودن شخصیتها نامیده میشود.
وی پرده اول رمان را شامل ۲۰ درصد آغازین داستاننویسی دانست که با معرفی شخصیت و آشنایی خواننده با ویژگیهای شخصیت داستان همراه است و پرده دوم را شامل تنش، درگیری و بههمریختگی شرایطی دانست که باعث وخیم شدن وضعیت میشود و بعد با اوج مشکلات چالشها به تدریج کم میشود و داستان به پرده سوم که تعادل ثانویه تعبیر میشود، میرسد و در این مرحله شخصیت داستان با آنچه در آغاز اثر معرفی شده، تغییر کرده است.
وی در ادامه به هنرجویان گفت: برای رسیدن به طرح رمان ۶ سوال را درباره قهرمان داستان پاسخ دهید.۱- او(شخصیت داستان) کیست؟ ۲- چه میخواهد؟ ۳-چرا چنین خواستهای دارد؟ این سه سوال پرده اول داستان را تشکیل میدهند. سپس به این پرسش پاسخ دهید که ۴- مانع او در راه رسیدن به خواستهاش چیست؟ ۵- چگونه میخواهد مانع را از سر راه خود بردارد؟ این دو سوال پرده دوم داستان را تشکیل میدهند و در پایان هم پاسخ دهید که درگیری او با مانع چه تغییری در او ایجاد میکند (پرده سوم داستان).
شاه آبادی با تاکید بر اینکه طرح رمان با اسم یک فرد باید شروع شود گفت: ماجرا زمانی درست میشود که یک خواسته و نیاز وجود داشته باشد و درگیری با مانع داستان را شکل میدهد و در طول داستان آدمهای قصه را دچار تغییر میکند.
هنر نویسنده
مدرس کارگاه «ماجرا یا شخصیت؟» اعلام کرد: رمان خوب رمانی است که شخصیت اصلی آن تا پایان داستان تغییر کند و در این بین هنر نویسنده این است که تحول باورپذیر را به مخاطب نشان دهد. همچنین در رمانهای چند راوی هم میتوان شخصیت اصلی را به راحتی پیدا کرد چراکه او یک پله از دیگر شخصیتهای داستان جلوتر است.
وی همچنین یادآورشد: تغییر در شخصیت اصلی نویسنده را بینیاز از تغییر دیگر شخصیتها نمیکند.
شاه آبادی همچنین در پاسخ به سوال هنرجویان مبنی بر نحوه شناسایی شخصیت داستان تشریح کرد: گاه داستان چندین شخصیت دارد اما شخصیتی که داستان حول محور او میچرخد فرد اصلی داستان است. اینکه خواسته اصلی برای چه کسی است و داستان حول محور کدام شخصیت میگذرد میتواند نشانگر شخصیت اصلی داستان باشد.
شاه آبادی زیبایی رمان را بردن مخاطب به دنیایی با روابط خاص و آدمهای خاص دانست و افزود: آدمهای داستان باید در کنار هم باشند تا یک کنتراست و هماهنگی شکل گیرد و شخصیت در شبکه روابط پایدار پرورانده شود.
وی در بخش دیگری از سخنانش با ذکر مثالهایی به نحوه معرفی شخصیت داستان پرداخت و سپس ساختار رمان را تشریح کرد و یادآور شد که رمان یک خط اصلی و مجموعهای از خطوط فرعی است یعنی یک ماجرای اصلی دارد که با خرده قصههایی که از دل آن میگذرد تقویت میشود.
وی با اشاره به وجود شخصیتهای خوب در داستان تاکید کرد: داستان بدون ماجرا و قصه و شخصیت خوب شکل نمیگیرد و از نظر من هرچه در داستان بیشتر دیده شود بد است برای مثال اگر نثر داستان به چشم آید یا دیالوگ خوب نیست و نباید یک وجه از اثر نسبت به دیگری برجستهتر باشد بلکه باید کلیت رمان تاثیرگذار باشد.
شاهآبادی سفر قهرمان را در سه پرده جدایی، تشرف و بازگشت تشریح کرد و با اشاره به کهن الگوها به هنرجویان یادآور شد که با مطالعه و توجه به دنبال مشابهتهای شخصیتهای اسطورهای باشند.
نظر شما