حضور در راهپیمایی
۱۳ آبان روز دانشآموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است. از صبح خیابانها پر از مردمانی است که با دلی پر از استکبار جهانی و برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین به خیابانها آمدهاند. مقابل هتلی که محل اقامت هنرمند کاریکارتوریست آمریکایی لاتین است، غرفهای برپاست که در آن بین راهپیماییکنندگان کیک و شیرینی پخش میکنند و سرود زیبای «سلام فرمانده» پخش میشود. هنرمندان خارجی از هتل که بیرون میآیند، دو نفرشان چفیه فلسطینی بر دوش انداختهاند و یک نفرشان کاریکاتوری را که به حمایت از مردم فلسطین کشیده به دست گرفته است. گاهی جمعیت برای آنها ابراز احساسات میکنند و گاهی آنها برای جمعیت. بارانی که نم نم می بارد به تدریج شدید میشود. هنرمندان آمریکای لاتین هم پس از خروج از هتل همراه سیل جمعیت راهپیمایی کننده میشوند. چند نفرشان از جوانی که پوستر بین نظاهراتکنندگان توزیع میکند پوستر میگیرند. پوسترها به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی و حاوی شعارهایی در حمایت از ملت مظلوم فلسطین و ابراز انزجار از آمریکا است. هنرمندان اصرار دارند پوسترها را بالا بگیرند تا بهتر دیده شوند. مترجم برایمان توضیح میدهد که دیشب برایشان از امروز گفته که در تقویم ما یک روز با عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی وجود دارد و مردم به همین مناسبت به خیابانها میآیند تا شعار ضد استکباری سر دهند.
حمایت از فلسطین
«کینیو» کاریکاتوریست برزیلی است که تمام مدت چفیه بردوش، پوستر حمایت از فلسطین و پرچم فلسطین در دست دارد. وی با بیان اینکه از دیشب در جریان راهپیمایی برای حمایت از فلسطین و اتفاقات غزه قرار گرفته است، میگوید: من خیلی تحت تأثیر فضای اینجا قرار گرفتم. احساس کردم یک واقعیتی وجود دارد که تحت تأثیر بنگاههای خبری غرب قرار نمیگیرند و آدمهایی که به خیابان آمدهاند، سعی میکنند واقعیت را ببینند. از شرایط استفاده کردم که در این موقعیت قرار بگیرم و خیلی خوشحالم که اینجا هستم.
وی درباره انداختن چفیه فلسطینی روی دوشش هم توضیح میدهد: شب قبل که قرار شد در راهپیمایی امروز(۱۳ آبان) شرکت کنیم، این چفیهها را به ما دادند. به نظرم آمد که این چفیهها نمادی از حمایت از مردم مظلوم فلسطین است و بهتر است آن را با خودمان بیاوریم.
باغ موزه
بعد از شرکت در راهپیمایی، مقصد بعدی هنرمندان آمریکای لاتین باغ موزه دفاع مقدس است. راهنمای باغ موزه جزء به جزء همه چیز را برای مهمانها توضیح میدهد. قصه از نقشه بزرگ ایران از زمان هخامنشیان شروع میشود و کوچک شدن شدن ایران در طول زمان ادامه پیدا میکند و به جدایی بحرین از ایران میرسد. صحبت از دفاع جانانه جوانان ایرانی از سرزمینشان طی ۸ سال جنگ تحمیلی میشود. جوانانی که با رشادت نگذاشتند یک وجب از خاک ایران جدا شود. جنگ شهرها، سنگربانی در بدترین شرایط از دمای ۲۰ درجه زیر صفر تا بالای ۵۰ درجه و خیابانی به نام ایران که کوچههایش مزین به نام شهداست و اسرایی که در شرایط سخت همچنان پایداری میکنند. همه نمادها برایشان توضیح داده میشود و قدم به قدم که پیش میرویم، همراهی جهان به سرکردگی آمریکا از صدام حسین و رژیم بعثی عراق را شاهد هستیم و مظلومیت ایران در جهان و در نهایت قصه با آتشبس و با دستگیری خفت بار صدام حسین و اعدام او به پایان می رسد.
اسلحه ما
««لوئیس کارلوس فرناندرز » کاریکاتوریست برزیلی است که در تمام طول راهپیمایی و بازدید از موزه دفاع مقدس با تلفن همراهش فیلم میگیرد. با شور و هیجان برایمان توضیح میدهد که تصاویر و صحنههایی که امروز دیده برایش جالب بود. میگوید: با خودم فکر کردم اگر فیلم بگیرم و با خودم ببرم و به خانواده و دوستانم نشان بدهم که چه اتفاقی در جنگ ایران و عراق افتاده است و خشم مردم ایران از آمریکا به چه دلایلی است برای دوستان و آشنایان جالب باشد.
وی ادامه میدهد: در این نمایشگاه صحنههایی دیدم که حیرت انگیز بود. پیش از این چیزهایی در اینترنت دیده بودم اما با بازدید از این نمایشگاه درک بیشتری از این اتفاقها و جنگ ایران و عراق پیدا کردم. بمباران هوایی، سنگرهای ایرانیها در هوای خیلی سرد و خیلی داغ، همه اینها خیلی تأثیرگذار بود. آدم با دیدن این موزه حس میکند که جنگ میتواند چطور و چقدر خشن و دلهرهآور باشد. به نظرم همین یک بخش(بازدید از باغموزه دفاع مقدس) ارزش آمدن به اینجا را داشت. تمام این صحنهها برای ما الهام بخش بود. بالاخره کاریکاتور اسلحه ماست و میتوانم از این صحنهها الهام بگیرم.
وی با بیان اینکه من قبل از اینکه به ایران هم بیایم سعی میکردم واقع بین باشم و حقیقت را ببینم، میگوید: میدانستم حقانیتی در مورد مردم فلسطین وجود دارد. من و دوستانم بعد از این احساس مسئولیت بیشتری میکنیم در دفاع از حق هرکجا باشد و به هر صورت که باشد قطعاً هرکاری از دستمان بر بیاید انجام میدهیم. بخصوص بعد از این بازید الهام بخش.
زبان هنر
«آدن ایگلسیاز تولدو»کاریکاتوریستی که از کوبا به ایران آمده و در راهپیمایی با پرچم فلسطین و کارتنی در دست شرکت کرده بود، میگوید: می دانستیم که میخواهیم در راهپیمایی شرکت کنیم. حس کردم خودم هم نماینده مردم کوبا در این راهپیمایی هستم. میخواستم در لحظه آخر با خودم پرچم کوبا را بیاورم اما نیاوردم. این پرچم فلسطین را هم دیشب به ما داده بودند و امروز به حمایت از مردم فلسطین در دست داشتیم. راهپیمایی خیلی تأثیرگذار بود. ( اشکهایش سرازیر میشود و بعد از دقایقی عذرخواهی میکند و ادامه میدهد): دیدن بچههای فلسطینی که در غزه در اثر بمباران کشته میشوند خیلی ر وی من تأثیر گذاشت. من خودم بچه دارم و اینکه تصاویر این بچهها را میبینم خیلی اذیتکننده است. ما تنها کاری که از دستمان برمیآید اعتراض به این اتفاقات با زبان هنر است. من در اتفاقات دیگر هم سعی کردم ساکت نباشم. با زبان هنر کار انجام دهم.
متحد شدن
وی در باره تأثیر این آمد و رفتها بین هنرمندان ایرانی و آمریکای لاتین میگوید: واقعیت این است که کشوری مثل آمریکا دنبال متحد میگردد تا سیاستهایش را پیاده کنند. به طور مثال در این موزه به ما نشان دادند که در جنگ ایران و عراق و در روند اخبار، آمریکا و رسانههای آمریکا اخبار را یک سویه به نفع عراق منتشر میکردند. برای پایان دادن این سلطه تنها راه ما متحد شدن است.
وی درباره کاریکاتوریستهای ایرانی نیز میگوید: سایت ایران کارتن خیلی عالی است و کاریکاتوریستهای ایرانی از بهترینها در دنیا هستند و امیدوارم بتوانم مثل آنها کار کنم؛ چون کیفیت کارشان عالی است. از میان کاریکاتوریستهای ایرانی آقای مسعود شجاعی را میشناسم و کارشان را میشناسم.
نظر شما