۱۴۰۲.۰۷.۰۸

سومین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت»، پنجم مهرماه با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعود شاهی، محمدرضا شفاه و هارون یشایائی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

به گزارش روابط‌عمومی حوزه هنری، سومین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت»، به همت سازمان سینمایی سوره و به بهانه نمایش مجموعه مستندی به همین نام ،محصول مرکز مستند سوره، به میزبانی امیر قادری و با حضور جمعی از سینماگران و اهالی رسانه ، شامگاه پنجم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، هارون یشایائی و محمدرضا شفاه در این نشست حضور داشتند.

در ابتدا، امیر قادری مجری نشست گفت: باتوجه به اینکه گزارش‌های این جلسات در رسانه‌ها منتشر می‌شود، علیرضا رئیسیان کارگردان سینما پس از خواندن آن‌ها به من پیام داد و گفت «اولین بار من مطرح کردم که ایده خانه سینما براساس الگوهای شوروی است؛ اما فارابی به این شکل نبوده و الگویش برگرفته از تلویزیون بود».

وی ادامه داد: همچنین این کارگردان گفته است که «ماجراهای تعطیلی سینماها ارتباطی به انقلاب نداشت بلکه در مقابل واردات ارزان و پُرفروش بودن فیلم‌های خارجی، تکراری بودن فیلم فارسی و بالا رفتن هزینه تولید موجب شد تا تعداد تولیدات کم باشد. البته فیلم‌هایی مانند «سوته دلان» و «سفر سنگ» و... که اسم آن را سینمای هنری گذاشتند -- که من به چنین تقسیم بندی قائل نیستم-  پُرمخاطب بودند و «در امتداد شب» برای همان سال است که جزو پُرفروش‌ترین‌ها بوده است. از سوی دیگر بیان کردند اینکه می‌گویند الگوی سینمای گلخانه‌ای فارابی از شوروی گرفته شده، اشتباه بوده و این الگو از تلویزیون آورده شده است.  امروز و در این جلسه، درباره سینمای دهه 60 صحبت خواهیم کرد.

ما هیچ هنرمندی را ممنوع‌الکار نکردیم!

در ابتدا مهدی مسعودشاهی درباره مسئولیتش در سال‌های 1359 تا 1362 بیان کرد: حرف زدن درباره آنچه که در مستند بیان شده است، چون تقدم و تاخر ندارد منجر به شبهه می‌شود. پس از انقلاب، هم خودم و هم دوستانی که با آن‌ها ارتباط داشتیم موضع نظام را در کنار هم بازسازی کردیم. رهبر کبیر انقلاب در سال 61 به ما تاکید کردند که با هنرمندان به وسیله دستورالعمل و بخشنامه کار نکنید؛ بلکه مفاهمه کنید. من خواهش می‌کنم عزیزانی که تحقیق می‌کنند و دلشان برای سینما می‌تپد لطفا به حرف‌های امام خمینی (ره) در همان سال‌های ابتدایی دهه 60 دقت کنند تا متوجه شوند که نظر ایشان درباره سینما و بازیگران، کارگردانان و... چیست. امام خمینی (ره) حتی درباره عوامل فنی سینما هم حرف زدند.

وی ادامه داد: اصلا اینگونه نبوده است که ما سال 62 متوجه شویم یک عده برای حفظ سینما نباید باشند. من در همان زمان به دیگران می‌گفتم که اگر عده‌ای قرار است سینما را به طور کامل از بین ببرند، پس بهتر است خودمان قبل از چنین اتفاقی سینما را هرس و بازنگری کنیم تا اشکالاتش پیدا شود. ما با همدیگر هم‌فکری کردیم تا سینما زیر دست و پای عده‌ای دیگر مچاله نشود. افرادی که صاحب فیلم و سینما بودند در این مسیر همراه ما بودند و این کار موجب شد تا سینما تعطیل نشود.

 قدرت هنر در پذیرش عامه است

این سینماگر اضافه کرد: در شرایطی که سینما در مظان اتهام بود و تنها فیلم‌های خارجی نشان می‌دادند، من گفتم باید فیلم‌های خارجی برگه سبز گمرکی و رایت داشته باشد؛ اما متهم به سرمایه‌داری شدم که می‌خواهم پول از فیلم‌های خارجی بگیرم. بعد از آن آمدیم تعریف کردیم که اگر قرار است فیلم خارجی وارد شود، چه کسانی حق دارند فیلم خارجی وارد کنند؛ تولیدکننده فیلم سینمایی. بنیاد سینمایی فارابی بعد از تاسیس، ورود فیلم‌های خارجی را مصادره کرد. در حالیکه من اعلام کرده بودم، کسانی که فیلم داخلی تولید کنند، امتیاز ورود فیلم خارجی برای آن‌ها باشد چون درآمد خوبی داشت و می‌توانست هزینه تولیدش را تامین کند. این یک حمایت همه جانبه از تولیدکننده فیلم بود. به یاد دارم مرحوم خسرو سینایی به من گفت که برای فلان فیلم از من سه جایزه گرفته است اما با مصادره کردن فیلم‌های خارجی توسط فارابی نتوانست از آن استفاده کند.

وی ادامه داد: به صراحت می‌گویم که از سال 1359 تا 1362 ما هیچ هنرمندی را ممنوع‌الکار نکردیم. در آن دوران مجوز 790 فیلم با هماهنگی سازمان فیلم و سینما باطل شد؛ زیرا غالب این فیلم‌ها خارجی بود و مشکلی در صدور پروانه نمایش داشتند.

سینمای ایران همیشه زنده بوده است

سپس قادری از هارون یشایایی تهیه‌کننده و سینماگر پرسید: آقای مسعودشاهی معتقد است که تمام تلاششان را تا سال 1362 کردند که سینما تعطیل نشود و هنرمندی هم ممنوع‌الکار نشود. در حالی که از سال 1362 به بعد این روند تغییر پیدا کرد. شما که در آن سال‌ها حضور داشتید آیا چنین عملکردی را قبول دارید؟

یشایایی پاسخ داد: بسیاری از حرف‌هایی که زده می‌شود، صرفا در مقام حرف است. واقعیت این است برخی سینمای ایران را که بخشی از فرهنگ ماست، مانند جسد کالبدشکافی می‌کنند. عمر سینمای ایران همچون عمر سینما در کشورهای دیگر است و ما در این مورد دچار عقب‌ماندگی نیستیم. سینما مشخصات خود را داراست و مانند هر هنر دیگری افت و خیز دارد و سلیقه‌های متفاوتی در آن اعمحوزه هنال می‌شود. سینمای ایران در 100 سال اخیر همچون کالبدی زنده بوده؛ هیچگاه نمرده و همیشه زنده بوده است. حتی در سال 1358، فیلم ساخته می‌شد و سالن‌های سینما هم فیلم اکران می‌کردند و فارغ از مسایل روشنفکری مردم هم می‌دیدند. ما باید فیلمی می‌ساختیم تا مورد قبول مردم باشد وگرنه برای تماشای آن به سینما نمی‌آیند.

 قدرت هنر در پذیرش عامه است

وی با اشاره به ماهیت سینمای ایران خاطرنشان کرد: با این که سینمای قبل از انقلاب اسلامی محدودیت در نمایش زن، مسایل جنسی و... خیلی از موارد نداشته؛ اما مردم سینمای بعد از انقلاب را بیشتر پذیرفتند. حتی فروش فیلم‌ها هم همین موضوع را درباره پذیرش مردم حکایت می‌کند. سینمای حرفه‌ای بعد از انقلاب با فیلم «اجاره‌نشین‌ها» آغاز شد که موفق هم بود. اگرچه فیلم‌هایی پیش از این ساخته شده اما موفقیت تجاری پیدا نکردند. همان‌طور که گفتم سینما را همچون موجود زنده‌ای ببینید؛ درست است که گاهی بیمار شده اما در طی این 100 سال همچنان زنده مانده است. همواره دولت‌ها می‌خواستند حرفشان را از طریق سینما بزنند و این یکی از مواردی بود که برای سینما دردسر ایجاد می‌کرد. سینمای ایران یکی از عرصه‌های پُرافتخار در دنیاست. در جشنواره‌های خارجی خیلی‌ها منتظر فیلم‌های ایرانی هستند؛ زیرا متوجه قابلیت سینمای ایران شده‌اند.

مدیریت سینما در دهه 60 صد در صد قابل دفاع نیست

سپس محمدرضا شفاه، تهیه‌کننده سینما درخصوص مدیریت سینما پس از انقلاب ذکر کرد: ما اصولا به طور معمول وقتی درباره دهه 60 حرف می‌زنیم و تاریخ‌نگاری آن را می‌خوانیم، در میان کلمات و سفید بین سطوح به محاکمه سینما اشاره می‌کنیم. اما واقعیت این است که یک‌بار باید با دقت ببینیم که دقیقا چه اتفاقی در آن دوران رخ داده است؟ ما سینمایی را از دوره قبل انقلاب که نشان دادن بسیاری از تصاویر و داستان‌ها بلامانع بوده و محدودیتی نداشته است، به دوره دیگری که خواسته و نگاه مذهبی داشت، منتقل کردیم و تطبیق دادن قالب قبلی به قالب سینمای بعد از انقلاب اسلامی کار بسیار دشواری بوده است. اگر اینگونه نگاه کنیم، اتفاقا متوجه فعالیت مجاهدانه و پُرتلاشی  می‌شویم که قصد حفظ جایگاه والای هنر و گوهر وجودی آن را دارد.

وی تصریح کرد: زمانی که من وارد دانشگاه سینمایی شدم و بعد درباره سینما مطالعه می‌کردم و فیلم ساختم، ابتدا متوجه روایت‌هایی با نگاه منفی به سینمای دهه 60 شدم. من هم شواهد این نگاه منفی را قبول دارم؛ اما زمانی که دقیق‌تر و با نگاه جامعه‌شناسانه بنگریم، قضاوت دیگری می‌کنیم. قضاوت امروز من این است که شاید اگر هر کدام از ما در آن دوره بودیم، مسیری شبیه به همین که اتفاق افتاده است، می‌رفتیم تا سینما در وهله نخست پذیرفته شود و برچسب فساد از روی آن برداشته شود. مدیرانی که روی کار آمدند اتفاقا عشق و علاقه به سینما داشتند. من از صد در صد مدیریت سینما در آن سال‌ها دفاع نمی‌کنم؛ اما شما در شرایط آن زمانه، تصمیمات را بررسی کنید. بالاخره جریان‌های پُرشور و مذهبی در کشور که بعد از انقلاب قدرت پیدا کردند، می‌توانستند سینما را به طور کامل تعطیل کنند.

«گنج قارون» پُربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینماست

فریدون جیرانی، نویسنده و کارگردان موضع خود را اینگونه شرح داد: از ابتدای انقلاب اسلامی تا سال 1358، بازیگران سینمای ‌فارسی متوجه شدند که دیگر نمی‌توانند در سینمای پس از انقلاب نقشی ایفا کنند. به همین دلیل، از سال 1358 تئاترهای لاله‌زار، مملو از تئاترهایی با بازی چهره‌های فیلم‌فارسی شد. تئاتر پارس که اول لاله زار از خیابان استانبول بود، مرتضی عقیلی، فرزانه تاییدی و... تئاتر اجرا می‌کردند. این تئاترها تا اواخر سال 1359 بودند. از نیمه سال 1359، با سخنرانی و جمع‌آوری مظاهر طاغوت، مساله حجاب در اداره‌ها رسمی و اجباری شد، کم‌کم تئاترها هم جمع‌آوری شدند. تا سال 59 دولت موقت در شورای انقلاب بود یعنی تفکر ملی مذهبی‌ها بودند و چپ‌ها قلع و قمع نشده بودند.

وی ادامه داد: در سال 60 و پس از آنکه بنی‌صدر در مجلس اول رد صلاحیت شد، تمام نیروهای مدرن از قدرت حذف شدند و نیروهای سنتی باقی مانند. بعد اختلاف بین نیروهای سنتی آغاز شد و دو جریان پس از آن شکل گرفت. یک جریانی در داخل وزارت فرهنگ و هنر شکل گرفت که مهدی مسعودشاهی و آقای کلهر جزو آن بودند که محافظه‌کاران سنتی پشت آن‌ها درآمدند و از دل آن هیات هنرمندان مسلمان بیرون آمد؛ جمال شورجه و جواد شمقدری عضو آن بودند. جریان دیگر، شامل رادیکال‌های سنتی بودند و از دل آن جریان 62 به وجود آمد که ریشه در روشنفکری دینی داشتند.

این کارگردان تاکید کرد: نکته دیگر این که در آغاز انقلاب، سینمای ایران تاریخ داشت؛ از سال 1309 سینمای ایران با یک فیلم ایرانی آغاز به کار کرد و تا سال 57 آمده بود. در حقیقت دو دوره فیلمسازی را شامل شده بود و بیش از هزار فیلم داشت. دو نسل فیلمسازی تا سال 1357 از آن عبور کرده بودند؛ نسلی که جریان سینمای اصلی را حفظ کرده بودند و نسلی که سینمای متفکر را شکل داده بودند. از 30 فیلم پُرفروش این‌سال‌ها از «دختر لُر» گرفته تا «شرمسار»، «مادر» تا فانتزی «امیر ارسلان» تا کمدی «شب نشینی در جهنم» و... تا «فریاد نیمه شب» و... تا فیلم «گنج قارون» که به نظر من تا این لحظه پُربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینماست؛ اما متاسفانه آماری از تعداد تماشاگران آن سال‌ها نیست.

وی تاکید کرد: اگر «عقاب‌ها» 11 میلیون بیننده داشته است، این آمار از فروش فیلم در سینماهای متعدد درآمده اما «گنج قارون» از سال 1344 تا سال 1358 نمایش داده شده و سال‌ها در سینما چرخیده است. فیلم‌های موج نو مانند «قیصر»، «گوزن‌ها» و... و همچنین بعد از آن فیلم «صمد» از دیگر فیلم‌های پُرفروش سینما بوده است؛ بنابراین سینمای ایران تاریخ داشته است. این‌طور نیست که بگوییم پس از انقلاب برای سینما تاریخ جدید ساخته است. البته درست است که پس از انقلاب سینما قاعده‌مند شده و به شکل سینمای بین‎‌الملل درآمده است.

بهتر از فیلم‌های دهه 60 در تاریخ سینمای ایران داریم؟

این فیلمساز افزود: از سال 1372 تا 1376 مدیریت در دستان جواد شمقدری و طیف نزدیک به ایشان بود. پس چرا هنوز هنرمندان ممنوع‌الکار بودند؟

قادری درباره این موضوع خاطرنشان کرد: من قبلا در مناظره با هوشنگ گلمکانی مطرح کردم، فرق است بین کسی که می‌گوید فلان چیز حرام است با کسی که می‌خواهد یک چیزی را از حرامی دربیاورد.

جیرانی یادآور شد: در همان زمان که آقایان انوار و بهشتی به عنوان جریان روشن‌فکری مخالف فیلم‌فارسی بودند، جریان بنیادگرا بیشتر مخالف بود. این را نباید کتمان کرد. در دوره مهدی مسعودشاهی به سعید کنگرانی گذاشتند در فیلم «کاووش» بازی کند و بعد از آن دیگر نتوانست بازی داشته باشد تا اینکه در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» حضور پیدا کرد. همچنین ایرج قادری هم فیلم ساخت و بازی کرد؛ اما برخی از بازیگران فیلم فارسی دیگر ورود پیدا نکردند چون احساس عمومی این بود، جایی برایشان نیست.

وی افزود: از انتهای سال 1360 بحران‌های دیگری آغاز شد. من معتقد هستم سینمای دهه 60 از سال 1364 به بعد دچار تغییر و دگرگونی می‌شود. پس از سال 1365 و در دوره پنج جشنواره که «ناخدا خورشید»، «اجاره‌نشین‌ها» و «دستفروش» و... در آن حضور دارند، سینمای ایران وارد حوزه تفکری دیگری شد. مدیران جریان سینمای دهه 60، مخالف سینمای تفننی بودند. از نظر من سینمای متفکر ایران در بعد از انقلاب اسلامی و در نیمه دوم دهه 60 و در جشنواره پنجم شکل گرفت. به جشنواره ششم با فیلم «شاید وقتی دیگر» به جشنواره‌های بعدی «عروسی خوبان»، «هامون»، «نرگس» و... رفت. بهتر از فیلم‌های آن دوران در تاریخ سینمای ایران داریم؟

قادری بیان کرد: اما من معتقدم داریوش مهرجویی دوره «لیلا» تا «سنتوری» به شدت متفکرتر و سینماتر از دوره «گاو» و «دایره مینا»ست.

بحران سینمای ایران از دهه 50 ریشه در تصویر زن داشت

جیرانی با اشاره به بحران زن در سینمای ایران بیان کرد: محمد بهشتی سال 1369 در روزنامه اطلاعات مصاحبه‌ای مهمی کرده و گفته «ما سینمای متفنن را سینمای مبتذل و بازاری می‌دانستیم و معتقد بودیم سینما باید دارای فکر باشد و ما بتوانیم آرمان‌هایمان را در آن ببینیم». نظر من این است که بله همه این تفکرات به سینما لطمه زده، برخی فیلم‌ها حذف و نابود شدند و برخی سینماگران نتوانستند فیلم بسازند؛ سینمای خوبی هم همچون «هامون»، «سرب»، «دندان مار»، «کلوزآپ» و... از دل آن درآمده است. اشتباهات آن مدیریت این بود که فیلم‌فارسی را با داستان فیلم اشتباه گرفتند! فیلم‌فارسی مجموعه یک ساختار بود، اینها تصور کردند داستان، فیلم فارسی می‌شود... به همین دلیل جلوی داستان‌های جذاب ایستادند و از قصه‌هایی همچون «تاراج» و «زینال بندری» ترسیدند.

این سینماگر تاکید کرد: فیلم «مادیان» در جشنواره چهارم نمایش داده شد و سوسن تسلیمی کاندید نشد و در این دوره به بازیگر زن جایزه ندادند، در حالی که کاراکتر «رضوانه مادیان» یکی از بهترین شخصیت‌های زن سینما است. در جشنواره‌های دوم و چهارم و پنجم به بازیگر زن جایزه‌ ندادند و تازه از جشنواره ششم جایزه دادن به بازیگر زن روال پیدا کرد. تنها جایزه آن سال‌ها در جشنواره سوم بود که پروانه معصومی برای فیلم «گل‌های داوودی» گرفت. داستان سینمای ایران تصویر زن در سینماست، همچنین بحران سینمای ایران از دهه 50 هم ریشه در تصویر زن در سینمای ایران است.

فردین عاشق صدای دوربین بود

وی درباره محمدعلی فردین نیز عنوان کرد: من با فردین از سال 1357 دوست شدم و در همان سال با او مصاحبه کردم که در مجله فیلم و سینما چاپ شد. همچنین سال 1378 فردین را در خانه مرحوم ضیاءالدین دری دیدم که دیگر خسته و تکیده و تقریبا نابود شده بود؛ اما عاشق صدای دوربین بود. فردین گفت پیشنهاد بازی در یک سریال تلویزیونی دارد و من اشتباه کردم به او گفتم که «بازی نکن زیرا خاطراتت از بین می‌رود». فردین به من جواب داد «کدام خاطره؟ خاطرات به درد من نمی‌خورد؛ من الان عاشق صدای دوربین هستم». فروردین سال 79 فردین مُرد و داستانش بسیار تلخ است. من با پسر و عروسش درباره آخرین لحظه مرگش صحبت کردم. من سر فیلمبرداری «آب و آتش» بودم که تماس گرفتند فردین فوت کرده است و پرویز پرستویی به گریه افتاد... رضا کیانیان در برنامه «دو قدم مانده به صبح» گفت ما باید از ناصر ملک‌مطیعی و فردین عذرخواهی کنیم. بلافاصله روزنامه کیهان چنین بلایی به سر تلویزیون آورد که آقای رضا پورحسین که از مدیران خوب تلویزیون بود، در سال 1385 یا 1386 از مردم بابت این حرف‌ها عذرخواهی کرد!

سپس قادری توضیح داد: ببینید من در تمام عمرم آقای انوار و بهشتی را از نزدیک ندیدم و بحث ما این نیست چه کسی، چه فردی را محدود و یا از سینما دور کرد. یکی از مشکلاتم با دهه 60، تصور محدودکننده از سینماست؛ تصوری که می‌گوید فیلم هنری و متفکر چیست. در واقع مدیران تعاریف از سینما به وجود آوردند و دیگر اهمیتی به بازیگران سوپراستار، کارگردان و... ندادند. این تصورات محدودکننده از سینما موجب شد تا سینمای ایران تمامی اشکال و طیف‌ها را دربرنگیرد. مجموع این ایده‌ها شروع به تحقیر تماشاگر (از دانشجو گرفته تا یک خانم میانسال معمولی) کرد. در دهه 60 این ایده‌های فکری، شکل حاکمیتی گرفتند و سینما را هم محدود کردند. جلوی کار برخی با چنین تعابیری گرفته شد و یک انحصاری به به بهانه ابتذال برای یک عده به وجود آمد.

ماجرای جمع‌آوری ویدیو و نوار کاست چه بود؟

هارون یشایایی در ادامه نشست عنوان کرد: سینمای ایران در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی به شدت نزول کرده بود و اساسا حرفی برای گفتن نداشت. سینمای ایران در این صد سال مشکلات خودش را هم داشته اما مدیون تماشاگرانی است که هر نوع فیلمی را برای دیدن قبول کردند. من هیچ نوع محکومیتی را برای سینمای قبل و بعد از انقلاب قبول ندارم. این چیزی که امروز به عنوان سینمای ایران می‌بینیم، حاصل زحمت تمامی گروه‌هاست.

سپس مسعودشاهی گفت: یکی از محاسن خانواده بزرگ سینما، بخش رسانه‌ است که بازگویی آن از سوی اهالی رسانه برای ما خاطره‌انگیز است. امیدوارم این جلسات ادامه‌دار باشد تا ما به یک اصول و سرفصل برسیم تا دوستان جدید عبرت بگیرند. من در کنار دوستانی که بودم، اذعان داشتند که سینمای قبل از انقلاب دیگر چیزی برای گفتن نداشت. 2 برخورد می‌توان با آن کرد یا نگاه حذفی و یا پذیرش اینکه افرادی می‌توانند نگاه جدید به این مقوله داشته باشند.

وی ادامه داد: برنامه سه‌گانه «هدایت، حمایت و نظارت» که در آن سال‌ها برای سینمای ایران تعریف شد، سازوکاری به همراه داشت. برای مثال بنیاد سینمایی فارابی بازوی حمایتی این برنامه بود. بر این اساس هر کسی که قدمی برای سینما برمی‌داشت، باید از او حمایت می‌شد. برای جریان هدایت، ساختار سازمانی به نام «سازمان امور جشنواره‌ها» پیشنهاد شد چراکه جشنواره‌ای که در سال 60 راه انداخته بودم، هیچ زمینه‌ای نداشت. درباره ویدئوکلوپ باید بگویم که در سال 60 با همکاری کمیسیون فرهنگی و ارشاد مجلس، من مسئول ساماندهی ویدیوکلوپ‌ها شدم و از خود آن افراد فعال در این زمینه برای سازماندهی دعوت کردم و اصولی را تدوین کردیم. همچنین اصولی را برای محتوا در نظر گرفتیم. سال62 اولین معترض دوستان معاونت سینمایی بودند که من آن زمان هشدارهای لازم را به وزارت ارشاد نیز دادم اما متاسفانه تعطیل و با این اتفاق سیستم آن زیرزمینی شد. همچنین بازار کاذب به دلیل این اتفاق نیز رخ داد.

جیرانی درباره این موضوع اظهار کرد: ویدیو که در سال 58 راه افتاد، همه فیلم‌های فارسی و خارجی که دوبله شده بود، به ویدیوها آمد. از سال 60 هم نوارهای کاست جمع‌آوری شد. فیلم‌های ایرانی در ویدیو جمع‌آوری و فیلم‌های خارجی سانسور شد. یک فیلم‌های محدود خارجی در ویدیو باقی ماند. از فیلم‌های ایرانی نیز «گوزن‌ها» و «تنگسیر» و... نمایش داده شدند. سال 61 مجله فیلم ویژه ویدیو منتشر شد و لیست فیلم‌هایی که اجازه نمایش در ویدیو را داشتند در شماره اول مجله آمده بود. دوستان می‌خواستند ویدیو را قانونمند کنند.

هارون یشایائی نیز گفت: قدرت هنر در پذیرش عامه است و سینمای ایران به ویژه بعد از انقلاب، از جانب مردم و حتی در سطح جهانی پذیرفته شده است که این دستاورد کمی نیست.

در بخش پایانی این نشست نیز محمدرضا شفاه گفت: قصد دفاع از تندروی‌ها را ندارم، چراکه چنین نگاهی اصلا قابل دفاع نیست. من محقق تاریخ سینما نیستم و تنها مخاطب آن دوره بودم. شاید می‌شد برای مدیریت سینما در آن دوره، سناریو بهتری نوشت. اما باید این نکته را در نظر گرفت که سینمای امروز ما، روی دوش آن روزها استوار است، تثبیت شد و افراد جدید را پیدا کرد. از آن دوره، فیلم‌های خاطره‌انگیز فراوانی به یادگار مانده و مقطع درخشانی در تاریخ سینمای ایران بوده است. رفتارهایی که آن دوره در سینما صورت گرفته، نتایج مثبتی داشته است و سینمای دهه هفتاد و امروز ما، از آن دوره نقطه اوج خود را شروع کرده است و این نکته نباید فراموش شود.

چهارمین جلسه از سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب پنجشنبه 6 مهر با نمایش قسمت چهارم مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میراب‌اقدم و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، بهروز افخمی، سیدضیا هاشمی و سجاد نوروزی ساعت ۱۷ در سالن شهر هفتم سینما آزادی برپا می‌شود.

 قدرت هنر در پذیرش عامه است

انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha