۱۴۰۲.۰۴.۱۸

حاج علی انسانی شاعر آیینی و مداح اهل بیت (ع) در آستان مهر «غدیر تا مباهله» گفت: شعرا در مورد این دو موضوع خوب به میدان آمدند و خون در رگشان از ولایت دوید و با زبان دل از آن صحبت کردند.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، محفل شعر آستان مهر، تازه‌ترین برنامه خود را با عنوان «غدیر تا مباهله» با حضور جمعی از شاعران و استادان شعر آیینی در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار کرد.

این محفل شعر عصر روز گذشته، 17 تیر به همت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری و با اجرای محمود حبیبی کسبی برگزار شد. حبیبی‌کسبی در ابتدای این محفل گفت: عید مباهله از اعیاد شیعی است که در سال‌های اخیر بیشتر به آن پرداخته شده و علاقه‌مندان، بیشتر از این عید اسلامی و قرآنی شنیده‌اند.
این شاعر در ادامه شعری از مجدالدین کسایی مروزی به شرح زیر تقدیم کرد:
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
ستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

با پنج نور ناب بهشتی

نغمه مستشار نظامی، از بانوان شاعر آیینی که این محفل حضور داشت به عنوان نخستین شاعر آغاز کننده شعری با نام «با پنج نور ناب بهشتی» به شرح زیر تقدیم کرد:

با پنج نور ناب بهشتی، با حرف حق مجادله سخت است
تسلیم اقتدار تو هستند، بر عالم این معادله سخت است
با پنج نور ناب بهشتی، از راه آمدی و دلم ریخت
در شهر دیرهای قدیمی، حتی خیال زلزله سخت است
همراه تو ولی خداوند، هم‌پای تو دو سر بهشتی
با توست روح سوره کوثر، با آیه‌ها مقابله سخت است
این پنج تن عصاره عشق‌اند، این پنج تن سلاله نورند
نجرانیان مقابله کردن، با این جبال و سلسله سخت است
این وعده را مسیح به ما داد، اینک زمان تابش عشق است!
دیدار نور ناب به جز در، دل‌های پاک و یکدله سخت است
با اهل بیت پاک نبوت، غیر از سلام و نور مگویید
با مستجاب دعوه‌ترین‌ها، جان بردن از مباهله سخت است

هر سر شوریده ای مست است و شیدای غدیر

آرش شفاعی از دیگر شاعران حاضر در محفل شعر آستان مهر نیز با شعر زیر ارادت خود به امیرالمومنین علی علیه السلام را نشان داد:
هر سر شوریده‌ای مست است و شیدای غدیر
خم به رقص افتاد تا گل کرد مینای غدیر
لذتی دارد تماشا کردن رقصی زلال
خلسه ای دارد شگفت آور تماشای غدیر
هرچه افلاطون در اینجا کودکی بیچاره است
عاشقان دانند اسرار معمای غدیر
دست بر بالای دست هرکسی بسیار هست
دست تا محشر نخواهد بود بالای غدیر
آبروی آب‌ها را برکه‌ای کوچک خرید
هفت دریا ناگهان افتاد در پای غدیر
روحم از سکر تماشای شما آتش گرفت
در تنم مانده است تا امروز گرمای غدیر
حیف در قاموس شیخ و شحنه بعد از اندکی
محو شد در سیل شک و شبهه معنای غدیر
خنده بر لب دشنه پنهان کردگان رسوا شدند
تا خس و خاشاکشان را شست دریای غدیر
دست‌های بیعت امروز چندی صبر کن
در مصافت تیغ در دستند فردای غدیر
روزگار شیعه نیمی خنده نیمی گریه است
نوحه‌ها باید چه ها دیده است مولای غدیر

اجرای موسیقی سید محسن حسینی و حسین روزبهانی

در ادامه این برنامه احمد بابایی از شاعران آیینی کشور با حضور در این محفل، شعری در مدح حضرت علی (ع) تقدیم کرد. سپس سید محسن حسینی و حسین روزبهانی قطعه موسیقی با اشعاری در مدح حضرت علی(ع) و با موضوع عید غدیر اجرا کرد.

دستور پیمبر بود

محمدحسین ملکیان از دیگر شاعران حاضر در این مراسم نیز شعری را قرائت کرد که در ادامه می‌خوانید:
من ماجرا را خوب یادم هست، چون کاروان ما جلوتر بود
پیکی رسید و گفت برگردید، دستور، دستور پیمبر بود
چرخید سرهای شترهامان چون با محمد بود دلهامان
فرمانبری از حرف پیغمبر، با حج برای ما برابر بود
خیل عظیم حج گزاران را گرد درختانی کهن دیدیم
کار بنای سایه بان ها با عمار و سلمان و ابوذر بود
زنگ شترها از صدا افتاد، از دشت حتی رد نمی شد باد
راوی به حرف خویش پایان داد، یعنی محمد روی منبر بود
«الیوم اکملت لکم دینی من کنت مولاه علی مولاه»
بانگ رسایی داشت پیغمبر، هرچند بعضی گوش‌ها کر بود
آنها که می‌دیدند می‌خواندند از چشم پیغمبر مرادش را
آنها که نشنیدند می‌دیدند در دست او دست برادر بود
هم برکه هم دریا شهادت داد هم طور هم سینا شهادت داد
حتی شن صحرا شهادت داد حکم ولایت دست حیدر بود
از خندق و از بدر تا خیبر، تا لحظه آخر که در بستر
از ابتدا حرف از ولایت بود، آری! ولایت حرف آخر بود

میان باطل و حق باز هم مجادله شد

ملکیان شعر دیگری با موضوع مباهله خواند:
میان باطل و حق باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورق ورق کتب کفر، برگ باطله شد
محمد آمد و با پنج پاسخ محکم
جوابگوی هزاران هزار مسئله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش؟
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او، آیه مباهله شد

محمدرضا طهماسبی از شاعران کشورمان شعری خواند که بخشی از آن چنین است:
من علی گشتم و علی شد من یک وجودیم اگر چه در دو بدن
از چه ناراحتی تو؟ حرف بزن از علی دلخوری تو یا از من؟
من اگر موسی ام علی هارون من اگر مسجدم علی است ستون
از علی نزد تو به یمن و شگون بارها گفته ام به سر و علن
دست یزدان در آستین من است من امینم خود او آمین من است
جان شیرین و جانشین من است بانگ برزن به کوچه و برزن
که علی پادشاه راه ملک دل است شاهد نص ثم نبتهل است
او به حق حق به او چو متصل است نشد او را مسلط اهریمن
رهروان را امیر قافله او سائلان را جواب مساله او
سال‌ها پیش از مباهله او جانشینم شده نه تدریجا

شعرا خوب به میدان آمدند

علی انسانی از مداحان و پیر غلامان اهل بیت نیز با حضور در این محفل شعر پیش از شعر خوانی خود گفت: مباهله و غدیر دو مقوله‌ای است که گویی دو تاج بر سر مسلمانان است. شعرا در مورد این دو موضوع خوب به میدان آمدند و خون در رگشان از ولایت دوید و با زبان دل از آن صحبت کردند. همچنین مراجع، صداو سیما و وزارت ارشاد و بسیاری از نهادها نیز در این راه به میدان آمدند.
وی در ادامه شعری تقدیم کرد که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانیم:
روز بروز آشتی پایدار بود مردی‌ به عزم جزم
چو کوه استوار بود مثل بهار بود و طراوت‌تبار بود
خورشید دین، ستاره دنباله‌دار بود
این عبد با حمایت الله‌اش آمده
یک کعبه چار رکن به همراهش آمده..

خفته همچون مرتضی (ع) آسوده در بستر غدیر

یوسفعلی میرشکاک نیز در این برنامه شعری به شرح زیر تقدیم کرد:

ماه صد آیینه دارد نیمه شب‌ها در غدیر

روزها می‌گسترد خورشید خود را بر غدیر

نخلها افتان و خیزان، اشتران خسته‌اند
سر در اوهام گریز از تشنگی، در سر غدیر

بادها از سایه‌ شاهین سبک رفتارتر
بام سنگین بر فراز بال، زیر پر غدیر

عزم ابراهیم در تبعید جان و تن، سپهر
در وداع یار و همسر، گریه‌ی هاجر غدیر

باد اسماعیل‌وار از تشنگی در پیچ و تاب
هاجر آسا دامن از اشک مصیبت، تر غدیر

با جلال صخره‌ها چون هییت هاشم جمیل
در میان بارگاه حشمت قیصر، غدیر

پیش چشم آسمان، پیشانی باز علی (ع)
آفتاب روی زهرا(س) در پس معجر، غدیر

دیده باشی ژرف اگر، گویی به جای مصطفی (ص)
خفته همچون مرتضی (ع) آسوده در بستر غدیر

پشته‌های ماسه همچون کشته‌های روز بدر
همچو تیغ ذوالفقار اندر کف حیدر غدیر

با سکون و صبر سلمان همسفر آیینه‌وار
با ابی‌ذر در شب آشوب همسنگر غدیر

در میان نخلها فوج کمانداران شام
سهمگین مانند چشم مالک اشتر غدیر

در هجوم سنگهای سرگران اندوهگین
مانده همچون مسلم اندر کوفه بی‌یاور غدیر

ابر چون سالار دین کافتاده بر نعش پسر
چون لوای اکبر اندر باد بازیگر، غدیر

ذوالجناح آسا ز فرط انعکاس برگ نخل
بالها از تیر دارد دسته بر پیکر، غدیر

کیست؟ خضر راه دریاها، امام آبها
چیست؟ روشن‌آبگیری برتر ازکوثر، غدیر

از شعاع فیض قدسش خاک آدم گل شده
در فروغش دیده جبریل امین شهپر غدیر

نوح را در اضطراب از دست توفان یافته
کرده گرداب گران را حلقه‌ی لنگر غدیر

دیده ابراهیم را چون هاله‌ای در ارغوان
ارغوان را برده زیر چتر نیلوفر غدیر

دست موسی شد بر آمد ز آستین، آیینه‌وار
پای عیسی شد فکند از فوق مهر افسر غدیر

دست حق شد در شب معراج و پای مرتضی (ع)
روز فتح مکه روی دوش پیغمبر (ص) غدیر

تا نبینم چون حسین افتادنت را نو به نو
غرق خون هر سال در میدان، تن بی‌سر غدیر؟

گرنه همچون من به زندان مصیبت مانده‌ای
پس چرا بیرون نمی‌آری سر از چنبر غدیر؟

روز فریاد «بقیت وحْدی» آیا مانده بود
جز علی (ع) با مصطفی همراه زان لشکر غدیر؟

روز خندق، پیل پیکر عمرو کافر را که داد
از دم تیغ پری کردار خود کیفر غدیر؟

مرحب گردن فراز ظلمت آیین را که کشت؟
دست و بازوی که در بر کند از خیبر غدیر؟

روز نفرین روبرو با اهل نجران مصطفی (ص)
برد کس با خویش غیر از چارتن، دیگر غدیر؟

در هیاهوی هوازن زان هزیمت پیشگان
جز رسول آیا کسی هم ماند باحیدر، غدیر؟

دیده‌ای در شان اصحاب پیمبر (ص) جز علی (ع)
«سابقون السابقون» در مصحف داور غدیر؟

هیچکس نشنید گیرم، خود تو نشنیدی مگر
«وال من والاه» گفت آن روز پیغمبر غدیر؟

پس چرا صد چشمه‌ی آتش‌فشان پنهان شدی
چون دل من زیر چتر سرد خاکستر غدیر؟

تا تمام دشت از پیغام دریا پر شود
می‌رود از واحه‌ای تا واحه‌ی دیگر غدیر

 امیرالحق، امیرالعشق، امیرالمؤمنینی تو

قاسم صرافان هم با حضور در این محفل شعر با تقدیم شعری حال و هوای این برنامه را دگرگون کرد. بخشی از این شعر را در ادامه می‌خوانیم:

امیرالحق، امیرالعشق، امیرالمؤمنینی تو

خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو

تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش

علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو

علی ست معنی حی علی صلاة

بشری صاحبی نیز که از شاعران طلبه است در این مراسم شعری خواند:
السلام علیک یا فاطمة الزهرا
فراتر است از ادارک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینه ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خط کوفی او بوده زینت کلمات
کسی که خطبه غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش
کسی که شیفته نامه‌های اوست بلاغت
کسی که چشمه جوشان حکمت است دواتش
علی ست او که زمین مفتخر شده به حضورش
علی ست او که زمان معتبر شده به حیاتش
علی ست معنی حی علی صلاة من و تو
علی کسی ست که میزان سنجش است صلاتش
هر آنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه
بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش
علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه
بگو به دهر که تنها علی ست راه نجاتش

مجید تال و ناصر فیض نیز در این محفل شعر با ارائه اشعار خود ارادت خود به اهل بیت را ابراز کردند.

دف‌نوازی حافظ ایمانی با اشعاری در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام حسن ختام این نشست بود.

انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha