۱۴۰۲.۰۲.۳۰

سید علیرضا مهرداد، نویسنده پیشکسوت حوزه دفاع مقدس، معتقد است در ادبیات معاصر و خصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ما با گونه‌ای از تلاقی عرفان و حماسه مواجه هستیم که هم حماسه و هم عرفان در آن، با حماسه و عرفان در سبک‌های خراسانی و عراقی متفاوت است.

«سید علیرضا مهرداد» نویسنده، منتقد، مدرس و فعال حوزه ادبیات داستانی است. سال ۱۳۴۵ در فردوس متولد شده و در حال حاضر ساکن مشهد است و آثار متعددی را در زمینه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس به مخاطبان عرضه کرده است. «آخرین پرواز»، «گل‌های این باغ»، «ابوفاضل»، «گلبو»، «پانزده آیه»، «بروید پیدایش کنید»، «شهدفروش»، «فراخوانده»، «شمسه»، «سفر مامور ۲۵۱۹»، «عصر روز سوم»، «کنار پل منتظرت ایستاده ام»، «دوباره فردوس»، «متولد چهل و دو» و… از جمله آثاری است که از این نویسنده منتشر شده است.
وی در گفت و گویی به بیان ضرورت‌های ادبیات و داستان حماسی در دنیای امروز پرداخته و این ضرورت را با نگاهی تاریخی در گذر زمان تبیین کرده است. آنچه در ادامه خواهد آمد، ماحصل این گفت و گو است.
شاهد غلبه یک عنصر مفهومی یا محتوایی هستیم
برای تعریف ادبیات حماسی، یک تعریف کلاسیک وجود دارد. اما یک مسئله جدید داریم و آن این که در اعصار مختلف زبان فارسی، شاهد غلبه یک عنصر مفهومی یا محتوایی هستیم. مثلا در سبک خراسانی، شاهد غلبه حماسه هستیم و آنچه در نزد رودکی و دقیقی و منوچهری و حتی عطارجستجو می‌کنیم، رنگ و بوی حماسه دارد. از این رو می‌توانیم بگوییم در دوره قرن چهارم و پنجم و در سبک خراسانی، غلبه حماسه داریم.
اما از اواسط قرن ششم و با شکل گیری سبک عراقی، عرفان غلبه پیدا می‌کند و آنچه در نزد سنایی و مولانا و ابن عربی و میبدی و حافظ و سعدی و حتی بخش‌هایی از عطار داریم، حاکی از غلبه عرفان و محتوای عرفانی دارد. هر چند در دوره‌های بعدی و اتفاقات بعدی، تغزل و عاشقانه‌ها هم گاه غلبه پیدا می‌کند.
می‌توان گفت که تقریبا عرفان سبک عراقی، خالی از حماسه است و همچنین در حماسه سبک خراسانی نیز عرفان وجود ندارد. مثلا «نجم الدین رازی» صاحب «مرصاد العباد» زن و فرزند خود را در تهاجم مغول رها می‌کند و خود برای عبادت و سلوک به گوشه خانقاه پناه می‌برد. از سوی دیگر، در حماسه‌های سبک خراسانی هم به جز رگه‌هایی از عرفان، چیزی نمی‌بینیم. مثلا «رستم» عارف نیست و در این حماسه‌ها عرفان نمی‌بینیم.
تلاقی «حماسه» و «عرفان»
اتفاقی که در ادبیات معاصر و خصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌افتد، این است که ما با گونه‌ای از تلاقی عرفان و حماسه مواجه هستیم. در حالی که هم حماسه و هم عرفان در آن، با حماسه و عرفان در سبک‌های خراسانی و عراقی متفاوت است. اصطلاحی که در «شیران روز و زاهدان شب» نمود پیدا می‌کند نیز حاکی از همین معنی است. «عبدالحسین برونسی» مرید «میرزا جواد آقا تهرانی» می‌شود و «میرزا جواد آقا تهرانی» هم در جبهه حاضر می‌شود و اسلحه به دست می‌گیرد. این موضوع، نقطه مهم تفاوت حماسه به معنای کلاسیک و معاصر است. البته در همان دوره دفاع مقدس هم خصوصا در شعر، موضوعات حماسی چندان پررنگ نبوده است و این را می‌توان در اشعار همان دوران از افرادی مثل «صادق آهنگران» و «غلامعلی کویتی پور» دید. اما پس از آن، این رگه‌های حماسی در اشعار «حبیب الله معلمی» و «قاسمعلی اسفندیاری» و «عبدالحمید حیاتی» و… پررنگ‌تر می‌شود.
در زمینه نثر حماسی دچار عقب ماندگی هستیم
باید به این نکته توجه داشته باشیم که شعر، راه خود را بیش از نثر و داستان در ادبیات حماسی پیدا کرده است. اما نثر در این زمینه با عقب ماندگی‌هایی همراه بوده است و به نظر، همین موضوع هم موجب می‌شود مسئولان حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی، فعالیتی با عنوان «جایزه ادبیات حماسی» آغاز کنند و شاید راهی هم به جز اینگونه تصمیمات نباشد. قالب دیگری هم نمی‌تواند این بار جدید در تلاقی عرفان و حماسه را به دوش بکشد. البته همانطور که این سبک از حماسه در محتوا با حماسه در دوران گذشته متفاوت است، می‌بایست در قالب هم این تفاوت را نشان دهد.
نویسندگان باید نوآوری داشته باشند
یکی از مقوله‌هایی که در حوزه ادبیات حماسی مطرح می‌شود، موضوع داستان ایرانی است. ما در این زمینه در داستان‌های مقاطع مختلف سنی از کودکان تا بزرگسالان، کمبودهای فراوانی داریم. طرح و قالب نوشته‌های داستانی ما بیشتر اقتباسی است. می‌شود با نگاه بدبینانه‌ای هم گفت ما داستان ایرانی نداریم. ضمن این که گاه همین تقلید و اقتباس هم به خوبی انجام نشده است و در آن موفق نبوده ایم. ما اگر بخواهیم حماسه‌ای پدید آوریم که محتوای آن به تلاقی عرفان و حماسه منجر شود، در شکل و قالب و گونه ادبی هم باید تجدیدنظر کنیم و قالبی پیدا کنیم که توان حمل محتوای متشکل از تلاقی عرفان و حماسه را داشته باشد و جشنواره داستان حماسی هم ظرفیت چنین کاری را دارد. اگر در این زمینه جسارت و تابوشکنی لازم وجود داشته باشد و امثال مرحوم سعید تشکری جسارت پیدا کنند تا نوآوری داشته باشند، این اتفاق می‌افتد. مثلا مرحوم تشکری در زمینه‌هایی مانند تلفیق نمایشنامه و رمان توانست نوآوری داشته باشد. هر کدام از نویسندگان ما اگر بتوانند چنین نوآوری‌هایی داشته باشند، مجموع این حرکت‌ها می‌تواند به گونه‌ای تطور و تغییر منجر شود.
انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha