۱۴۰۳.۰۲.۰۶

۳۵۶اُمین برنامه «شب خاطره»، ۶ اردیبهشت ماه با حضور خلبانان هوانیروز و هم‌رزمان علی اکبر شیرودی در سالن سوره حوزه هنری  برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، ۳۵۶ اُمین برنامه «شب خاطره» در حالی آغاز شد که جمع کثیری از مخاطبان فیلم سینمایی «آسمان غرب» و خلبانان هوانیروز برای شنیدن خاطرات مربوط به نحوه شهادت شهید علی اکبر شیرودی و تداعی خاطرات به سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی آمده بودند.

ماجرای بازپس گیری ارتفاعات بازی‌دراز

این جلسه با سخنان و خاطراتی از سرهنگ خدابنده لو که از هم‌رزمان شهید شیرودی بوده، آغاز شد. او از نحوه ورود نیروهای عراقی به خاک وطن و شرایط شهرهای غربی کشور می‌گفت و در کلامش یادآور شد: از طریق افرادی که افکار منافقی داشتند شرایطی مهیا شده بود که نیروهای صدام وارد کشور شوند. قصرشیرین را گرفتند و رسیدند به ارتفاعات بازی‌دراز که رشته کوهی مرتفع بود و از روی آن کل منطقه زیرنظر قرار داشت. قصر شیرین و سرپل ذهاب  و شهرها تخلیه شدند ولی پادگان ابوذر که ما در آنجا مستقر بودیم، آماده تخلیه نشد و این مرهون شجاعت، از خودگذشتگی شهید شیرودی بود.

وی ادامه داد: وقتی نیروهای عراقی بازی‌دراز را فتح کردند و بر ما تسلط پیدا کردند باید کاری می‌کردیم باید برای قصر شیرین و مردمانش تلاش می‌کردیم. روز موعود فرا رسید ۲ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ تصمیم گرفتیم با انسجام نیروها این ارتفاعات را از عراقی‌ها پس بگیریم با چند فروند هلی‌کوپتر نیروبر و هلی‌کوپتر کبرا وارد میدان شدیم. ما باید دامنه ارتفاعات را طی می‌کردیم که مسافت زیادی بود بنابراین از هلی‌کوپترهای نیروبر استفاده کردیم تا سرعت عمل بیشتری داشته باشیم. با پشتیبانی آتش هلی‌کوپتر کبرا از ۲ تا ۵ اردیبهشت ماه ارتفاعات از لوث وجود عراقی‌ها پاک شد و ما به ارتفاعات رسیدیم و نیروهای عراقی مجبور شدند از قصرشیرین عقب‌تر روند.

شبی از خاطرات رشادت‌های قهرمانان هوانیروز و شهید شیرودی

خدابنده‌لو خاطرنشان کرد: عراقی‌ها از طریق دشت ذهاب با نیروهای زره‌ای ارتفاعات را زیرآتش گرفتند تا نیروهای ایرانی آنجا را ترک کنند و دوباره ارتفاعات از طریق عراقی‌ها فتح شود.

او خاطره دیگرش را اینگونه تشریح کرد: ۷ اردیبهشت ماه بود که ساعت ۱۰ شب جناب سرهنگ جهان‌بانی رکن سوم پایگاه پادگان ابوذر از تلف شدن نیروهایش و امکان بازپس‌گیری ارتفاعات خبر داد. از آنجا که در آن دوره محدودیت در پرواز شب وجود داشت مجبور به انتظار صبح را کشیدیم. تا صبح خوابمان نبرد و از صدای غرش تانک‌ها فهمیدیم که دشمن نزدیک است. ساعت ۵:۳۰ بود که سوار هلی‌کوپترها شدیم. وقتی به دشت ذهاب رسیدیم هنوز هوا کامل روشن نشده بود و از روی ابر خاکستری که بر اثر شلیک تانک‌ها روی لوله‌ تانک‌ها تشکیل شده بود موقیعت تانک‌ها را شناسایی ‌کردیم. منطقه را به آتش بسته بودیم که ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به هلی‌کوپتر شهید شیرودی اصابت کرد بنابراین تصمیم گرفتیم تا هلی‌کوپتر بنشیند تا من پیاده شوم و فرید علیپور برای آوردن کمک، منطقه را ترک کند. پس از چند دقیقه با رسیدن کمک شهید شیرودی به سرپل ذهاب منتقل شد. 8 شهریور برای من روزی خاطره‌انگیز و از بدترین روزهای زندگی‌ام است چون یکی از دوستان صمیمی‌ام علی اکبر شیرودی را از دست داده‌ام. من این روز را هرگز فراموش نمی‌کنم و از آن روز همیشه سعی کرده‌ام ۸ اردیبهشت ماه خود را به یک تریبون برسانم تا از شهید شیرودی یاد کنم.

خدابنده لو با یاد شهید شیرودی گفت: او شخص وارسته‌ای بود انسانی از خودگذشته، او همیشه در ماموریت‌ بود و دائم در منطقه حضور داشت. وقتی خانه‌اش را بمباران کردند گفت «خانواده من خدا را دارند و همین کافی است». مقاومت او و تیمش زبانزد بود.

ماجرای شهادت

پس از اجرای چند سرود توسط گروه سرود «شمیم یاس» سرهنگ اسماعیل محمدی که در آخرین عملیات شهید شیرودی حضور داشته، خاطره‌گویی کرد.

او خاطراتش را اینگونه بازگو کرد: از دوستان نزدیک شهید شیرودی هستم. با او در یک روز استخدام شدم و با هم در تهران دوره آموزشی را گذاراندیم و با هم به اصفهان رفتیم. بعد از دوره پرواز هم با هم به کرمانشاه منتقل شدیم. روزی که عملیات بازی‌دراز بود من  با شهید امینی در دو فروند هلی‌کوپتر کبرا که یک فروند شهید شیرودی و احمد آرش و یک فروند سرهنگ خدابنده لو و فرید علیپور حضور داشتند به منطقه بازی‌دراز رفتیم. عراقی‌ها دو منطقه را زیر آتش داشتند و با خمپاره می‌زدند. شهید شیرودی با مهارتش از منطقه عبور کرد و به سمت کوره‌موش در ارتفاعات بازی‌دراز رفتیم. دوستان ما هم منطقه‌ای که در دست عراقی‌ها بود، زیر آتش گرفتند. در این بین از سمت کوره‌موش یک توپ مستقیم به هلی‌کوپتر علی‌اکبر شیرودی اصابت کرد. هلی‌کوپتر وی بین نیزارهایی که ارتفاعی حدود دو متر و نیم داشتند، افتاد. با این اتفاق من با شهید امینی سریعا بالای سر هلی‌کوپتر رفتیم و دیدم فقط کابین باقی مانده و ترکش بزرگی روی قلب شهید شیرودی خورده که یک طرف از قلب را کنده است. احمد آرش هم درون آن هلی‌کوپتر بود اما وقتی به هلی‌کوپتر رسیدم درون کابین نبود. چیزی حدود ۵ دقیقه را در نیزارها گشتم تا اینکه دیدم احمد آرش روی زمین افتاده و صورتش مثل گچ سفید شده و از شریان‌های پایش خون می‌رود. سریعا پا را بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. بلندش کردم. احمد آرش گفت «خیلی خوابم می‌یاد» گفتم «ایجا جای خواب نیست پاشو». او را روی کولم گرفتم و راه افتادیم. صدای نزدیک شدن هلی‌کوپتر را شنیدم هر کار کردم همکاران در هلی‌کوپتر از بین  نیزارها نتوانستند ما را ببیند. کلاه قرمز و کاپشن پروازم را بالا پرتاب می‌کردم تا ما را ببینند که بالاخره این اتفاق افتاد و هلی‌کوپتر پایین آمد و احمد آرش را به سرپل ذهاب منتقل کرد و آرش از آنجا به کرمانشاه و بعد به تهران انتقال پیدا کرد.

او ادامه داد: با اعلام وضعیت شیرودی، شهید امینی و من به همراه چندنفر از سپاهی‌ها و پزشک‌یارها به منطقه سقوط برگشتیم و دوستان شهید شیرودی را وارد هلی‌کوپتر کردند و ما به پل ذهاب برگشتیم و علی اکبر شیرودی پس از تایید شهید شدنش، به سردخانه منتقل شد.

سرهنگ اسماعیل محمدی در پایان سخنانش گفت: با شهید شیرودی ماموریت‌های زیادی رفتم و روزهای خوبی در اصفهان و کرمانشاه داشتیم.

شبی از خاطرات رشادت‌های قهرمانان هوانیروز و شهید شیرودی

علی میلان، که از خلبانان دوران دفاع مقدس بوده سومین سخنران ۳۵۶ اُمین برنامه «شب خاطره» بود.

میلان از حضورش در گروهان سوم تک کرمانشاه که به گروهان شهدا معروف بوده گفت و در ادامه به شرایط خانواده خلبانان و مبارزان در میدان نبرد  اشاره کرد.

این خلبان در بخشی از خاطراتش یادآور شد: همسر شهید شیرودی در بهداری پایگاه پرستار بود. برای پیگیری شرایط و کمک به خانواده شیرودی به دیدار وی رفتم. همسرش شهید شیرودی گفت:«اکبر کی می‌یاد؟» گفتم «فکر نکنم به این زودی بیان. یکسری عملیات در حال انجام هست و باید حضور داشته باشه. شما که میدونی زندگی ررو فراموش کرده» گفت «به اکبر بگو ابوذر خیلی مریضه». این پیغام را به شهید شیرودی رساندم. آن زمان خیلی با من شوخی می‌کرد و همان لحظه هم با شوخی گفت«علی ترکه اینجا جوون‌های ۱۸ یا ۲۰ ساله دارن شهید میشن. ابوذر ۶ ماهه هست، تا ۱۸ ساله بشه زمان می‌بره باید الان رو دریابیم».

آخرین راوی ۳۵۶ اُمین برنامه «شب خاطره» حاج حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده فیلم سینمایی «آسمان غرب» بود. او از کهنه سربازان جبهه و جنگ است و از نزدیک حال و هوای جنگ را دیده و با خود عهد کرده تا با تولیدات سینمایی نسل امروز را با رشادت‌ها و اتفاقاتی که در جبهه رخ داد آشنا کند.

پیمان اخوت

حاج حبیب والی‌نژاد که در کارنامه هنری خود آثاری چون «پایان انتظار»، «نیمه پنهان ماه»، «ایستاده رد غبار»، «بادیگارد» را ثبت کرده خاطراتش را از عهد اخوت و صیغه برادری رزمندگان آغاز کرد. او برای حاضران در سالن سوره حوزه هنری شرح داد: پیش از عملیات‌ها عهد و پیمانی بسته می‌شد تا بازماندگان ماموریت‌ها حتی یک ثانیه از لحظات جنگ را برای مردم بازگو کنند. یکی وفای به عهد را با روایتگری  یکی با تصویر باید رویت می‌کرد. من سعی کردم وقایع را به تصویر بکشم ولی اینکه چقدر توانسته‌ام عهد اخوت، برادری و توکل را نشان نشان دهم، نمی‌دانم.

شبی از خاطرات رشادت‌های قهرمانان هوانیروز و شهید شیرودی

او افزود: همه قهرمانان کشورمان فقط توکل کردند و هرکس توکل کرد و به ماجرای کربلا ایمان داشت در این مسیر موفق شد چون مسیر، مسیر سختی است و حتی انتخابش هم سخت است.

حاج حبیب والی‌نژاد اظهار کرد: من توفیق داشتم که در حوزه هنری فیلمبرداری را آموختم بنابراین سعی میکردم در میدان لحظات را ثبت کنم. و اما سینما، قاب سینما برای امروز است که به گفته مقام معظم رهبری ما تکلیف داریم به تصویر بکشیم. سختی کار تا اینجاست که چطور آن را تبدیل به فیلمنامه جذاب و دیدنی کنیم. کار ساخت فیلم دفاع مقدس و «آسمان غرب» خیلی کار سختی بود و خیلی از افراد برای تولید آن کمک کردند. من به عنوانسرباز در ارتش با دوستان هوانیز خواستم با عهد اخوتی که بسته‌ایم تنها سه روز از انتخاب، توکل و نبرد شهید شیرودی و دوستانی که به وی کمک کردند را نشان دهیم.

انتخاب سخت

وی ادامه داد: در شرایطی که ارتش عراق از چندمرز سعی کرد وارد کشور شود شهید شیرودی و همرزمانش عهد اخوت بستند. در آن زمان شرایط سختی وجود داشته و انتخاب حضور در میدان هم انتخاب سخت بوده است. از طرفی عراق محل اسکان نیروهای ایرانی را هم بمباران می‌کرد تا به سرپل ذهاب نروند.

وی با اشاره به اینکه برای ما هم از این دست تصمیم‌ها خیلی زیاد است به زیاد بودن قهرمانان بی‌ادعایی که از جانفشانی‌هایشان صحبت نمی‌کنند و قهرمانان کشور هستند پرداخت.

تهیه کننده «آسمان غرب» خطاب به حاضران در سالن تاکید کرد: ماجراها و رشادت‌هایی در سینه همرزمان و افرادی که در جنگ حضور داشته‌اند وجود دارد که رفتن سراغ آنها و یددن و شنیدن آنها کار شما است. ما با ساخت «آسمان غرب» قدم اول را برداشتیم و قدم‌های بعد را شما باید بردارد. تمام آنچه در سینه مبارزان و مردان جنگ وجود دارد یک درس برای نسل امروز است تا برای آینده عبرت بگیرید. برای همین هم مقام معظم رهبری فرمودند درباره قهرمان‌ها بگوییم و فیلم درباره آنها بسازیم. شهید شیرودی این قهرمانی را برای سه روز در منطقه سرپل انجام می‌دهد و خوب است که پس از آن را شما بخوانید، ببینید و بگویید.

سعی کردیم وفادار به واقعیت باشیم

وی درادامه به خاطرات نیروهای هوانیروز در پادگان ابوذر و شهید شدن هزار ایرانی در یک روز سخن گفت. وی همچنین یادآور شد: فیلم سینمایی «آسمان غرب» درباره سه روز عملیات قهرمانه شهید علی اکبر شیرودی و همرزمانش است.

والی نژاد در ادامه به شرایط سخت ساخت فیلم «آسمان غرب» اشاره کرد و در ادامه از شهید مرتضی آوینی یاد کرد.

وی در پایان سخنانش گفت: با مرتضی آوینی در حوزه هنری و در دوره بعد از جنگ همکاری کردم. آنچه شهید آوینی ساخت در دوره‌ای بود که در بخش تولید روایت فتح بودم و برخی آثار ساخته شد. ما سعی کردیم راوی باشیم و امانت‌دار اگرچه امانت‌داری سخت است چراکه می‌خواهیم درست بگوییم و البته جذاب که این کار سختی است. ما سعی کردیم وفادار به واقعیت باشیم. فیلم باید برای نسلی که یک روز را ندیده جذاب باشد و ر عین حال واقعیت داشته باشد. من از شهید آوینی آموختم و در روایت فتح مستندسازی کردم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha