۱۴۰۳.۰۲.۰۶

 ساسان ناطق در سالروز درگذشت امیرحسین فردی یاد و خاطره این نویسنده را با بازگویی خاطراتی کوتاه اما شیرین زنده کرد.

ساسان ناطق مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت حوزه هنری در گفت‌وگو با روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی خاطرات بر جای مانده از منش استاد و شاگردی را اینگونه بازگو کرد: «مرحوم امیرحسین فردی را از زمانی‌که جوانتر بودم می‌شناختم. بیشتر وقت‌ها او بود که به سراغ جوانانی چون من که داستان و رمان را دوست داریم، می‌آمد. همیشه پیگیر جوانترها بود و دوست داشت ببیند مشغول چه کاری هستند. او پدری مهربان برای ادبیات‌دوستان و مشاور و راهنمای خوبی برای کسانی که در این حوزه کار می‌کردند، بود.  

امیرحسین فردی حلقه وصل بود. همانطور که برای جوانان احترام خاصی قائل بود، به بهانه و مناسبت‌های مختلف، بزرگترها و پیشکسوتان را هم کنار هم جمع می‌کرد؛ چه در آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، چه در کیهان بچه‌ها و چه در برنامه‌های مسجد جوادالائمه.  

عاشق مادرش بود و مادر در نگاه او جایگاه محترم و ویژه‌ای داشت. مادرش در یکی از روستاهای اردبیل زندگی می‌کرد اما در اولین فرصت برای دیدار او به اردبیل می‌آمد و با مهربانی، سراغی هم از من می‌گرفت. زنگ می‌زد و می‌پرسید «چه کار می‌کنی؟ می‌نویسی. بیکار که ننشسته‌ای؟»

به یاد دارم که در دی ماه ۱۳۸۰ دومین جشنواره سراسری ادبیات داستانی کشور در ارومیه برگزار می‌شد و امیرحسین فردی دبیر جشنواره بود. آن سال با داستان «ما سه نفر بودیم» رتبه دوم جشنواره را کسب کردم. آنجا هم طبق معمول مرحوم فردی را در حال تشویق و انگیزه دادن به جوان‌ترها دیدم. این ویژگی خاص او بود؛ به عنوان مدیر و نویسنده‌ای که خود تولیدکننده است، به دنبال فعالیت و تولید بیشتر آثار توسط جوان‌ترها بود. چیزی که از او در نگاه اول به جا می‌ماند، مهربانی، پیگیری، مشاوره و نگاه پدرانه‌اش بود.

سال ۱۳۸۳ اولین مجموعه داستانم را با عنوان «وقتی جنگ تمام شود» آماده انتشار کرده بودم. آن‌روزها مرحوم فردی مدیر کارگاه قصه و رمان حوزه هنری بود. وقتی به دیدنش رفتم، باز پرسید «چه کار می‌کنی؟ کاری در دست نوشتن داری؟» آن روز مجموعه‌ام را به او دادم. مرحوم فردی آنقدر خوشحال شد که انگار خودش این کتاب را نوشته است.

آذر ۱۳۹۳ به تهران منتقل شدم و درست جایی نشستم که روزگاری امیرحسین فردی نشسته و مدیر کارگاه قصه و رمان حوزه هنری بود. گاهی با خودم می‌گفتم حالا که همشهری آقای فردی هستم، باید سعی کنم منش و روش او را هم در کارم پیاده کنم. فکر می‌کردم اگر کاری منتشر می‌شد و امیرحسین فردی شادی‌اش را بروز می‌داد، من هم باید خوشحالی‌ام را از کمک به انتشار آثار خوب جوان‌ها نشان دهم یا اگر کار یا راهنمایی از دستم برمی‌آید، دریغ نکنم.»

ناطق با این باور که خیلی از آدم‌ها از یادها می‌روند اما بعضی‌ها می‌آیند که جایی در ذهن و قلب آدم‌ها بمانند، تاکید دارد: «برخی افراد با کارها، آثار و رفتار خود در ذهن‌ها ماندگار و جاودان می‌شوند. چنین افرادی بعید است که بمیرند. برای من تا روزی که زنده هستم، رفتار، ادب و خوبی‌های امیرحسین فردی فراموش نشدنی است. او چیزی را از کسی مضایقه نمی‌کرد. مرحوم فردی عاشق کارش بود و از کار کردن برای ادبیات کشورش خسته نمی‌شد.

معتقدم لقب پدر داستان انقلاب اسلامی، عنوان کاملا درستی است که به واسطه خوبی‌ها و توانایی‌هایش در مدیریت جریان ادبیات و جوان‌ها به وی اطلاق شده است. بزرگترین دارایی هر سازمانی منابع انسانی‌اش است. حوزه هنری هم حتماً به خود افتخار می‌کند که افراد باتجربه و بزرگی چون او را کنار خود داشته است. بودن چنین افرادی برای هر سازمانی نعمت‌های پنهان و آشکاری هستند که به پیشبرد اهداف سازمانی و ارتقای ادبیات داستانی کمک می‌کنند. وقتی سایه چنین افرادی بر سر جوانترها باشد و سازمان خود را از تجربه آن‌ها بی‌نیاز نبیند، موفقیت دور از دسترس نخواهد بود.

ناطق در برشمردن دیگر ویژگی‌های رفتاری امیرحسین فردی یادآور شد: «او بر کسی تحکمی نداشت. عقده‌ای هم از کسی نداشت ولی به صورت مستقیم و غیرمستقیم آموزه‌های زیادی را به دیگران منتقل می‌کرد. انسان‌های بزرگ ایده و رفتارهای دوست‌داشتنی دارند. همیشه لبخند می‌زد و درست پیش بردن کار را وظیفه خود می‌دانست. دوست داشت کارها و برنامه‌ها درست و به موقع انجام شود. مرحوم فردی انسان کاملی بود که علاقه و دلتنگی زیادی برای کار در حوزه ادبیات داشت و دلش برای کشور می‌سوخت.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha