۱۴۰۱.۱۱.۲۹

سومین نشست از سلسله نشست‌های «اقالیم هنر» با موضوع «هنر بوم گرای انقلاب اسلامی» با حضور دکتر علیرضا بلیغ و محمدجواد استادی به همت دفتر مطالعات راهبردی معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری و با همکاری حوزه هنری خراسان رضوی برگزار شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، بررسی معیارها و چهارچوب هنری  که بشود پسوند «انقلاب اسلامی» را بر آن گذاشت، موضوعی بود که مهمانان  برنامه سعی در تشریح آن داشتند. علیرضا بلیغ در بخش ابتدایی صحبت‌های خود به اهمیت فرم در تشخیص هنر انقلابی تأکید کرد و محمدجواد استادی هنر را ابزاری دانست که باید با آن گفتمان انقلاب را به درون جامعه برد. آنچه در ادامه می آید گزیده ای از سخنان اساتید در این نشست است؛ علیرضا بلیغ:  اگر ما معیار را برای تشخیص اینکه چه هنری، هنر انقلاب است، فرم اثر هنری بدانیم و نه صرفا مضمون اولیه ای که ممکن است به آن پرداخته شود، طبعا معیار تشخیص هنر انقلابی باید فرمش باشد. چون فرض کنید آثار بسیاری داریم که تلاش کردند به مضامین انقلابی بپردازند، ولی به اقتضائات فرم آن هنری که قرار است به مضمون بپردازد اشراف نداشتند یا به درستی آن را به کار نگرفته اند. جنبه های مختلفی هم ممکن است داشته باشد، یک بخش آن به خاطر این است که شاید آشنایی ما با بعضی از هنرها آن قدر قوی نبوده یا اینکه مقداری مواجهه ما سهل انگارانه بوده است و فکر می کردیم به راحتی می توانیم هر هنری را در خدمت هر مضمونی بگیریم.  این به آن معنی نیست که به راحتی از تجربه کردن ساخت اثر انقلابی در یک حوزه منصرف شویم، ولی باید متوجه این باشیم که این نیازمند یک فرایند، آزمون و خطا و جدی گرفتن آن تجربه ای است که از آن کار حاصل می شود. ترویج اسلام رحمانی آسیب به اسلام سیاسی است محمد جواد استادی:  ما در ایران دچار بحران معناشناختی و زبانی هستیم، یعنی در درک مفاهیم و دست پیدا کردن به یک تعاریف عملیاتی از یک سری از مفاهیم دچار مشکل هستیم. تا این بحران معناشناختی و زبانی برطرف نشود و به آن توجه نکنیم نمی توانیم از اعوجاج و درگیری و تشویشی که در حوزه های مفاهیم نسبتا انتزاعی اتفاق می‌افتد، رها شویم. همه بحث هایی هم که در طول این ۴۴ سال دارد درباره هنر اسلامی، هنر رضوی، سینمای دینی، سینمای معناگرا و ... می شود علتش همان است که ما به همان گام های اول رسیدن به یک تعاریف عملیاتی و اشتراکات زبانی در آن مفهوم در واقع دست پیدا نکرده ایم. درباره هنر انقلاب هم که مهم ترین کلیدواژه در این ترکیب خود انقلاب است، ما دچار مسئله ایم. انقلاب اصلا یعنی چی؟ آیا درک مشترکی از انقلاب اسلامی وجود دارد که مبتنی بر آن بتوانیم هنر انقلابی را مطرح کنیم؟ به نظر من نتوانستیم این مسیر را به درستی طی کنیم. به اعتقاد من انقلاب اسلامی یک گفتمان است، یعنی یک نظام معناشناختی است که در جامعه باید حاکمیت پیدا کند و با پذیرش اکثریت مردم مواجه شود تا به اهدافی که پیش بینی کرده است دست یابد. برای اینکه این گفتمان به گفتمان غالب جامعه تبدیل شود باید از ابزارهایی استفاده کنیم و یکی از این ابزارهای مهم؛ هنر است. وقتی ما تاریخ هنر را مرور می کنیم، می بینیم که هنر مهم ترین ابزاری بوده که برای توسعه گفتمانی در جوامع مختلف استفاده شده است. نمونه بسیار واضح آن اگر بخواهم اشاره بکنم هنر مسیحی است. چرا دو هنر ویژه یعنی نقاشی و موسیقی در مسیحیت به شدت مورد توجه بوده است؟ به دلیل اینکه کتاب آسمانی آن ها قابلیت ارائه به عامه مردم را نداشت و به دلیل اینکه گفتمان مسیحیت می خواست گفتمان حاکم باشد، طبیعتا از طریق هنر این کار را عمومی کردند. پس باید اول بدانیم انقلاب خودش یک مضمون مشخص است یا مضامینی از دل انقلاب اسلامی بیرون می آید و ما انتخاب می کنیم و بعد قرار است به کمک هنر این مضامین را در جامعه مستقر بکنیم. پس اگر بخواهیم درباره انقلاب اسلامی صحبت بکنیم، اول باید بدانیم انقلاب یعنی چه. به نظر من انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است. هنر را هم به مثابه یک فرایند در نظر می گیرم. هنر فرایندی است که می تواند یک مفهوم ذهنی و انتزاعی را به یک فرم قابل لمس تبدیل کند که بدنه اجتماعی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. زمانی که انقلابی شکل می گیرد و یک گفتمان مستقر ایجاد می کند، آن هنری که می آید و آن گفتمان را ترویج می کند به آن می گوییم هنر انقلابی. بن مایه اصلی انقلاب اسلامی، اسلام سیاسی است. اگر هنر داشته باشیم و این هنر اسلام سیاسی را ترویج نکند قطعا هنر انقلاب اسلامی نیست.  امام خمینی اسلام سیاسی را زنده کرد. اسلام سیاسی یعنی برای تمام شئون زندگی ما برنامه دارد. اساسا این گفتمان هایی مانند اسلام رحمانی که الان می بینید عده ای ترویج می کنند، اتفاقا به این قصد است که می خواهند به نگره اسلام سیاسی آسیب بزنند. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha