کانون بانوی فرهنگ یکی دیگر از نشستهای خود را با نقد کتاب «شبیه» به نویسندگی فائضه غفارحدادی برگزار کرد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری؛ نشست نقد و بررسی کتاب «شبیه» با حضور احسان رضایی به عنوان منتقد، فاطمه سلیمانی به عنوان مجری کارشناس، سارا عرفانی دبیر کانون بانوی فرهنگ و جمعی از علاقهمندان برگزار شد.
رضایی در این نشست با بیان اینکه تقریبا همه آثار خانم غفارحدادی را خوانده است، گفت: تنوع کاری ایشان و تلاشهای بی وقفه در نوشتن از سوی این نویسنده بسیار مورد توجه است.
رضایی با اشاره به اینکه در این کتاب روایت نویسی بسیار خوبی شده است، گفت: کتاب میتوانست روان تر باشد در حالی که در برخی مواقع تلاش شده ادیبانه تر نوشته شود اما هرجا که نویسنده خودش بوده و روان نویسی کرده است مخاطب هم روان و بی تکلف پیشروی میکند و داستان را پیگیری میکند.
وی با بیان اینکه هر رمان دارای ماهیتی مجزا است که ابزار ادبیات به خلق و تولید آن کمک میکند، افزود: پیوندهای بین فصلهای کتاب خیلی محکم برقرار نشده است آنچنان که فصل اول و آخر فصلهایی متفاوت و ناپیوسته از دیگر فصل ها شده است.
رضایی ادامه داد: شخصیت پردازی های این کتاب ساده و صمیمی انجام شده است در حالی که شخصیت اصلی قرار نیست شخصیتی باشد هرکسی باشد چرا که خاص بود. این نوع شخصیت پردازی شاید بخاطر روایت نویس بودن نویسنده باشد که تمرکز روی توصیف بیشتر میگذارد. به این ترتیب شخصیت پردازی های دیگر این رمان نیز در همین وضعیت به سر میبرند.
وی با بیان اینکه به بیان نویسنده یک فصل از کتاب به دلایلی حذف شده است، گفت: شاید اگر حذف این فصل انجام نمیشد خیلی از مجهولات ما معلوم میشد.
رضایی ادامه داد: مکانمندی های کتاب به خوبی انجام شده است و موقعیتهای درست و قابل درکی را ارائه میکند.
وی ادامه داد: تصویر منطقی و باورپذیری از دنیای پس از ظهور در این کتاب ارائه شده است که اگر حجم بیشتری داشت یا با تمرکز بیشتری روی موضوع فصل به کار گرفته میشد نتایج موفقتری میتوانست داشته باشد.
رضایی افزود: ادبیات ما به چنین تجربههایی مثل کتاب شبیه نیاز دارد تا آثار پخته تری با زوایای دید تازهتری را در آینده داشته باشیم چرا که به دیگر نویسندهها جرأت نوشتن میدهد.
وی ادامه داد: نوع گفتگوهای پرداخت شده در این کتاب شباهتی به گفتگوهای میان مردم سوریه ندارد و شبیه به کوچه و خیابانهای تهران است که میتوانست به این موضوع توجه بیشتری کرد.
رضایی در ادامه گفت: یکی از تکنیکهای داستاننویسی رفت و برگشت های زمانی است که در این کتاب به خوبی انجام شده است و فلاش بک های به موقعی دارد که تداعیگر اهداف نویسنده بود. گاهی این تداعی ها طولانی میشد که به دست اندازههایی میماند که مخاطب را آزار میداد.
وی افزود: طرح جلد کتاب اصلا متناسب با محتوای کتاب انجام نشده است و رنگ سیاه آن با ماهیت زیبای درون اثر هماهنگی نداشت.
*خیلی اتفاقی این رمان شکل گرفت
غفارحدادی نیز در این نشست با بیان اینکه ادبیات برای من مستقل از هر چیز دیگری است، گفت: خیلی اتفاقی این رمان شکل گرفت و یکی از داستانهای آن در سال ۱۴۰۰ در یک مجموعه چاپ شد و به پیشنهاد یکی از دوستان داستان بسط داده شده و به رمان تبدیل شد.
غفارحدادی ادامه داد: رمان در سطح بالایی از خلق ادبی قرار دارد و امکان نامحدود در آن کار را بسیار سخت میکند چرا که هرچه تلاش میکنیم جای بهتر شدن دارد.
وی افزود: تجربه اینکه یک نفر کنار تو باشد تا ایده پرورش یابد بسیار اهمیت دارد و این یک نفر برای من خانم اعتمادی بود که با کمکهای مداوم فکری ایشان کار پیش رفت و به کتاب منجر شد.
تحقیقات و پژوهش های بسیاری برای نگارش این کتاب انجام شده است و همه شخصیتهای آن واقعی هستند. حتی جغرافیایی توصیف شده در کتاب با آگاهی از وضعیت موجود مناطق مورد نظر در کتاب و رویدادهای آن شکل گرفته است.
غفارحدادی افزود: زمانی که فصل «پس از ظهور» را آغاز کردم خیلی دوست داشتم که نوشتن این فصل مخاطب را کمی قلقلک دهد تا به ظهور و پس از ظهور بپردازد و به آن فکر کند و حتی آن را تصور کند. در این فصل به جزئیات بسیاری ورود نکردم چرا که پیام اصلی کتاب را به حاشیه میبرد و مخاطب را سردرگم میکرد به این ترتیب عامدانه به جذابیت فصل ظهور ورود نکردم.
وی در مورد عناوین انتخاب شده برای فصلهای کتاب که برخی از آنها با رنگها تعریف شدهاند، افزود: رنگهای در نظر گرفته شده در فصلهای این کتاب با هدافی مشخص انتخاب شده است که متناسب با درونمایه داستان هر فصل است.
انتهای پیام/
نظر شما