سی و شش سال بعد از عملیات کربلای ۵ جمعی از یادگاران این عملیات که در لشگر سیدالشهدا(ع) حضور داشتند، 19 دی ماه و همزمان با سالگرد شروع عملیات، برای ثبت خاطراتشان در سالن استاد طاهره صفار زاده حوزه هنری انقلاب اسلامی، گرد هم جمع شدند.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، سی و شش سال از شبی که عملیات کربلای ۵ با رمز یازهرا (ع) در منطقه شلمچه و شرق بصره آغاز شد، گذشته است. عملیات موفقیت آمیزی که تنها چند روز پس از عملیات کربلای ۴ صورت گرفت و شکست سنگینی به رژیم بعث عراق وارد کرد. حالا و با گذشت سالها از این عملیات، جمعی از یادگاران و بازماندگان غواص در لشگر سیدالشهدا، طبق قرار دور هم جمع شدهاند. همگی بین ۵۰-۶۰ سال سن دارند. یک جمع تقریبا ۲۰ نفره که اغلب بعد از سالیان سال مجدد همدیگر را میبینند و دیدارها تازه شده است.
آن نوجوانها وجوانهایی که در عملیات کربلای ۵ تازه مو بر رخسارشان سبز شده بود، حالا و در میانسالی همدیگر را مجددا میدیدند. گذر عمر هرچند بر ظاهرشان اثر گذاشته اما دلهایشان همانطور جوان و جبههای مانده است. وقتی زبان به سخن میگشایند آن شوخ طبعی عهد شباب دوباره خود را نشان میدهد؛ با همان تکه کلامهای مخصوص خودشان. هرکدام که وارد میشود دیگران به احترامش بلند میشوند و چاق سلامتی میکنند، گاه همدیگر را در آغوش میکشند و گاه یک نفر با بوی خوش عطرگل محمدی وارد میشود؛ از آن بوها که در مکانهای مقدس و زیارتگاهها به مشام میرسد.
سردار غلامعلی رضایی که سال ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای ۵ فرماندهی گردان سیدالشهدا را عهدهدار بوده در صدر جلسه نشسته و به سان پدری قد کشیدن و بزرگسالی فرزندانش را به نظاره نشسته است. تا پایان جلسه کمتر سخن میگوید مگر اینکه چند نفر از رزمندگان سابق یاد خاطره کنند و از حوادثی بگویند که در عملیات برایشان رخ داد؛ آنجاست که او هم زبان به سخن میگشاید و از مجروحیتش در عملیات و در آوردن خرده ترکشها از سر، در مسیر آمدن به تهران، حرف میزند.
اغلب قریب به اتفاق رزمندگان قدیم و یادگاران عملیات، بچه جنوب شهرند و به افتخار خود را اصطلاحا بچه شاه عبدالعظیم معرفی کنند. حتی معرفی کردنشان با طنز آمیخته است اما در میان شوخی و جدی عنوان میکنند که بهترین دوستانشان همان دوستان زمان جنگ و بهترین دوران عمرشان همان دوره جنگ است.
فرزند دکتر محمد مرندی، وزیر اسبق بهداشت و درمان هم از یادگاران این عملیات و گردان سیدالشهدا است با شباهتی عجیب به پدر. وقتی معرفی تمام میشود فیلمی قدیمی از شب عملیات کربلای ۵ به نمایش در میآید. مستندی با صدای گیرای شهید اهل قلم مرتضی آوینی و برشهایی از صحبتهای دکتر محسن رضایی و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، که حاج قاسم در فراغ یاران مظلوم شهیدش اشک میریزد. آهنگران میخواند: من آخر طاقت ماندن ندارم، خدایا پای جان کندن ندارم....
این جلسه بیشتر به معرفی رزمندگان سابق و بیان خاطراتی از عملیات و دوران جنگ میگذرد و بهانه این دور هم جمع شدن، آشنایی محققان و نویسندگانی است که قصد ثبت خاطرات این یادگاران عملیات کربلای ۵ را دارند و قرار است از خاطرات آنها در پروژههای تحقیقاتی استفاده شود. چرا که به گفته استاد سرهنگی: یک رزمنده کارش با تمام شدن جنگ تمام نمیشود بلکه موقعی رسالتش تمام میشود که قلم به دست گیرد و برای ثبت در تاریخ بنویسد.
انتهای پیام/
نظر شما