مجموعه شعر «نورهان» اثری از انتشارات سوره مهر و سروده محمدرضا تقیدخت، برگزیده پانزدهمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک شد.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، «ابر میبارد و ...» عنوان بخش غزلهای این مجموعه و «باقی افسانه است» عنوان بخش شعرهای دیگر این دفتر است.
در شروع کتاب مطلبی از «فیه ما فیه» با عنوان «نُورَهانی از مولانا» آمده است: صورت، فرع عشق آمد که بیعشق، این صورت را قدر نبود. فرع، آن باشد که بیاصل، نتواند بودن. پس الله را صورت نگویند؛ چون صورت، فرع باشد او را، فرع نتوان گفتن. گفت که عشق نیز بیصورت متصور نیست و منعقد نیست، پس فرع صورت باشد.
گوییم چرا عشق متصور نیست بیصورت؟ بلکه انگیزنده صورت است. صدهزار صورت از عشق انگیخته میشود هم ممثل هم محقق. اگرچه نقش بینقاش نبود و نقاش بینقش نبود، لیکن نقش، فرع بود و نقاش اصل؛ کحرکه الاصبع مع حرکه الخاتم. تا عشق خانه نبود هیچ مهندس صورت و تصور خانه نکند و همچنین گندم سالی به نرخ زر است و سالی به نرخ خاک و صورت گندم همان است؛ پس قدر و قیمت صورت گندم، به عشق آمد و همچنین آن هنر که تو طالب و عاشق آن باشی، پیش تو آن قدر دارد و در دوری که هنری را طالب نباشد، هیچ آن هنر را نیاموزند و نورزند.
گویند که عشق آخر افتقارست و احتیاج است به چیزی. پس احتیاج، اصل باشد، و محتاجالیه فرع. گفتم آخر این سخن که میگویی از حاجت میگویی، آخر این سخن از حاجت تو هست شد که چون میل این سخن داشتی این سخن زایید. پس بی او احتیاج را وجود بود، پس عشق و احتیاج، فرع او نباشد...
در ابیاتی از این مجموعه آمده است:
من چه هستم، طرحی انسانگونه از اهریمنی؟
یا مَلَك-مردی بهشتی داده تاوانِ زنی؟!
میگریزم از تو اما دوستت دارم هنوز
ای زلیخا باز از من پاره كن پیراهنی!
من نمیگویم بیفشان بر من، اما حیف توست
گاهی از گلهای رنگارنگ پُر كن دامنی
سرد باش و سنگ چون مردانِ در میدان، ولی
گاهگاهی فكر كن -باری- كه معشوقی... زنی!
گاهگاهی موی افشان كن كه جانِ خستهام
چون نسیم آرام گیرد در عبور از خرمنی
نظر شما