۱۴۰۱.۰۱.۲۷

یکی از هنرمندان برگزیده هشتمین هفته هنرانقلاب اسلامی در بخش شعر و موسیقی معتقد است آنچه «هنر انقلاب» را از دیگر مراتب هنر متمایز می‌کند، ارج نهادن به هنر و هنرمند است. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری به نقل از خبرگزاری مهر؛ قاسم صرافان شاعر و ترانه‌سرا، هنرمند برگزیده هشتمین هفته هنر انقلاب حوزه هنری در بخش موسیقی معتقد است آنچه که می‌تواند هنر انقلاب را از سایر مراتب هنر متمایز کند، این است که ما باید در آن، بیش از سایر فرهنگ‌ها و کشورها، برای هنر و هنرمند ارج قائل باشیم. این شاعر و ترانه سرا که به دلیل سرایش تعداد قابل توجهی از سرودها و ترانه‌های انقلابی به عنوان چهره هنر انقلاب سال ۱۴۰۰ در حوزه موسیقی مورد قدردانی قرار گرفت، در پاسخ به این سوال که آیا توانسته‌ایم به مکتب یا جریانی در هنر انقلاب دست یابیم، بیان کرد: در حوزه هنر نیز مثل برخی دیگر از حوزه‌ها شاید موفق نشدیم به طور کامل به این هدف دست یابیم. تلاش‌هایی به‌صورت موردی در این مسیر انجام شده که قابل‌تقدیر است. اما همچنان تا نقطه آرمانی فاصله داریم؛ یعنی رسیدن به هنری که بتواند مفاهیم انقلابی را به شیوه‌ای اثرگذار به طیف‌های مختلف جامعه منتقل کند. وی در پاسخ به این سوال که هنر انقلابی چگونه هنری باید باشد، گفت: اگر تعریف انقلاب را به طور جامع در نظر بگیریم یعنی تحولی که در قرار بود کل زندگی اجتماعی، سیاسی و اعتقادی مردم را دچار تحول مثبت کند و مفهوم نور، اخلاق و پاکی را به این حوزه‌ها اضافه کند، هنر انقلاب نیز در همین راستا تعریف می‌شود. هنری که قرار نیست صرفاً از انقلاب و مفاهیم دفاع مقدس بگوید و آن‌ها را روایت کند. بلکه هنری است که قصد دارد همه شئون زندگی انسان‌ها را در جامعه‌ای رو به کمال مطرح کند و مفهوم نور یا همان حقیقت عمیق زیبا و انسانی را، به صورت ویژه و بارز ارائه دهد. این هنرمند افزود: مباحث نظری باید به طرح‌های عملیاتی در هنر انقلاب تبدیل شود که متاسفانه در این مسیر چندان موفق نبوده‌ایم. نظریه‌ها و تعاریف هنر، از منظر بزرگانی همچون شهید سید مرتضی آوینی، به فضای آکادمیک و دانشگاهی دست کم تا جایی که من مطلع هستم، راه نیافته‌اند بنابراین نتوانسته‌اند به عنوان بنیان‌هایی نظری به نقشه راه و برنامه‌های اجرایی تبدیل شوند و اقدامات مثبت در این زمینه، عمدتاً جزیره‌ای، خودجوش و مقطعی بوده‌اند. این شاعر و ترانه سرا عنوان کرد: حمایت‌های دولتی قطعاً می‌تواند به رشد هنر انقلاب کمک کند. اما نوع و چگونگی آن مهم است و شیوه صحیح آن سپردن کار به هنرمند است؛ نه اینکه مدیرانی که خود متخصص نیستند بخواهند ایده‌ای را به هنرمند تحمیل کنند و نتیجه‌اش در این صورت آثاری می‌شود که بعضاً می‌بینیم سفارشی، سازمانی و بی تاثیر هستند. باید دست هنرمند را باز گذاشت و صرفاً نباید آثاری که مستقیماً به موضوعاتی اصطلاحاً ارزشی می‌پردازند، تولید کرد. بلکه یک اثر عاشقانه، اجتماعی یا انتقادی که مفهوم و رگه‌ای از نگاه عمیق انقلاب را در بربگیرد، باید جزو هدفگذاری‌های مهم در حوزه هنر انقلاب باشد. صرافان خاطرنشان کرد: هنرمند باید آزاد باشد تا بتواند خود ایده‌پردازی کند، زبان مردم باشد و هر جا این اتفاق افتاده است، شاهد خلق آثار هنری موفقی بوده‌ایم. هنرمندان ما به ویژه در حوزه شعر به مسائل داخلی و بین‌المللی بی‌تفاوت نیستند و همواره واکنش نشان می‌دهند. اما در زمینه اینکه این واکنش‌ها چقدر تاثیرگذار باشند و تبدیل آن‌ها به تصاویری که جنبه بصری‌تر و جهان شمول‌تری داشته باشد، به نظر می‌رسد چندان موفق نبوده‌ایم. به نظرم در بحث‌های انتقادی و اجتماعی هنرمند باید پیشرو باشد. در عین حال که لازم است از تولید آثار شعارزده پرهیز کرده و مفاهیم هنر انقلاب را در خروجی‌ها و محصولات عمیق‌تر هنری ارائه بدهد. در این صورت است که هنر او بر مخاطب و جامعه، اثرگذار خواهد بود. وی در پاسخ به این سوال که آیا هنر انقلاب توانسته هنرهای اصیل ایرانی و مردمی را از خطر فراموشی و مرگ برهاند، توضیح داد: به نظرم در این حوزه نیز با فقدان برنامه‌ای مشخص، برای حمایت از هنرهای اصیل و مردمی روبرو هستیم. اگر هم برنامه مکتوبی وجود داشته، تبدیل به طرح عملیاتی و اجرایی نشده است. در پایان لازم می‌دانم اشاره کنم که در مجموع، به نظر می‌رسد ما ارزش هنر و هنرمند را آنطور که باید نشناخته‌ایم. آنچه که می‌تواند هنر انقلاب را از سایر مراتب هنر متمایز کند، این است که در آن، نسبت به سایر فرهنگ‌ها و کشورها و بر اساس آرمان‌ها و ارزش‌های فرهنگی، آیینی و انسانی، باید بسیار بیشتر برای هنرمند ارج قائل باشیم، در حالی که معمولاً در عمل، شرایط برعکس است. امروز هنرمندان بسیاری دچار مشکلات معیشتی هستند و از آنها در امور مدیریتی بهره نمی‌بریم. کما اینکه قوانین حمایتی و حقوقی هنرمندان و مولفان و مالکیت معنوی ناقص است. صرافان تاکید کرد: طبق رسم ناخوشایند، حوزه فرهنگ و هنر انگار به زعم ما حوزه‌ای غیرتخصصی است که هر کسی اعم از اقوام و خویشان را می‌توان بی‌هیچ سابقه هنری، پشت میز مدیریتش نشاند و این جماعت هم، عموماً بدون داشتن آگاهی، دغدغه و تعلق‌خاطر لازم به هنر و هنرمند، قرار است برای این مجموعه تصمیم‌گیری کنند. که خب نتیجه هم روشن است. گاهی موسساتی را تشکیل می‌دهیم و بودجه‌های زیادی را صرف حقوق و چرخاندن آن می‌کنیم، و هنر و هنرمند که اصولاً هدف تاسیس آن موسسه بوده‌اند، فراموش می‌شوند و از حمایت‌ها بی بهره می‌ماند. بنابراین در وهله اول باید به هنر و هنرمند اهمیت بدهیم تا نقطه روشنی برای جوان نسل امروز و علاقمند به هنر ترسیم کنیم و یک هنرمند مطمئن باشد که با ورود به حوزه هنر هم می‌توان در مسیر پیشرفت قرار گرفت، برای فرهنگ این مرز و بوم زحمت کشید و در کنار آن، به آینده حرفه‌ای قابل قبولی نیز دست یافت. به نظرم باید از ظرفیت افرادی که ذوق و توانمندی و تعهد خود را پیش از این اثبات کرده‌اند استفاده کنیم و بیشتر از اینها در حوزه هنر، هزینه کنیم. در حالی که معمولاً تا به هنر می‌رسیم، می‌شنویم بودجه نیست، اما همزمان هزینه‌های زیادی در سایر بخش‌ها صرف می‌شود، که شاید بیشتر آن‌ها نتیجه بخش‌تر و مهمتر از هنر و فرهنگ برای یک جامعه نیستند. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha