رئیس حوزه هنری در نشست جمعبندی داوری آثار ادبیات داستانی نخستین جایزه «پیشرفت» گفت: ادبیات این حوزه هنوز نوپاست و به مرحله پختگی نرسیده است، بنابراین باید به نویسندگان این حوزه زمان داد.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، نشست جمعبندی داوری آثار حوزه ادبیات داستانی نخستین جایزه کتاب «روایت پیشرفت» عصر شنبه ۲۶ تیرماه، با حضور داوران این بخش مصطفی وثوقکیا سردبیر اخبار فرهنگی خبرگزاری مهر، محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی، مجید آسودگان فیلمنامهنویس، فاطمه سلیمانی نویسنده حوزه ادبیات داستانی، حامد بامروتنژاد تهیهکننده سینما و محمد نمازی دبیر علمی جایزه برگزار شد.
در این نشست نقاظ ضعف و قوت کتابهای، «اپلای»، «پرتاب»، «زایو» و «شکار هیولا» به عنوان آثار راهیافته به مرحله نهایی حوزه ادبیات داستانی بررسی و آثار برتر انتخاب شد.
محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی، با حضور در این نشست گفت: من نه به عنوان رئیس حوزه هنری، بلکه به عنوان یک مخاطب میگویم که ما در ادبیات پیشرفت با یک سبک ادبی نوپا روبهرو هستیم و قضاوتهایمان را هم باید ناظر بر همین نوپایی انجام دهیم. یعنی ما هنوز به مرحله پختگی نرسیدهایم و آثاری که تولید شده با وجود اینکه کارهای رو به جلو و خطشکنی هستند، اما همه آنها را میتوان نقد جدی کرد. تا در روایت مستند پیشرفت، ما دارای یک غنای ذاتی نشویم، رسیدن به قوه تخیل در پیشرفت کار سختی خواهد بود، چون با یک تازه کاریای مواجه هستیم.
وی افزود: به نظرم اگر ناشران و نویسندگان این چهار اثر را فهرست کنیم، متوجه خواهیم شد که این آثار سفارشی نبودهاند و بر اساس دغدغه نویسندگان شکل گرفتهاند. به نظرم اینجا با تازگی موضوع و مضمون روبهرو هستیم و شاید یک نوع شتابزدگی در تولید؛ چراکه نویسندگان میخواستند خطشکنی کنند. فکر میکنم باید فرصت بدهیم که نویسندگان نوپا وارد شوند.
دادمان ادامه داد: نقطه ورود ما در ادبیات پایداری و ادبیات جنگ کجاست؟ به نظر من این نقطه آنجایی است که روایت مستند با ذائقه ادبی نویسنده و قلم جاندار و پرمایه او جمع شود. اگر از من بپرسید آقای سرهنگی کار ویژهاش چه بوده، میگویم توانسته بین تاریخ شفاهی و ادبیات، نزدیکی ایجاد کند، شاید اگر همه ما همت داشتیم و از این زاویه نگاه میکردیم و تحلیل نظری میشد، میتوانستیم ادعا کنیم که گونه ادبی جدیدی متولد شده که نه رمان هست نه تاریخ شفاهی و در عین حال هم رمان هست و هم تاریخ شفاهی. این به نظر من یک ابداع و یک ابتکار است.
رئیس حوزه هنری اضافه کرد: تلقی من این است که در ادبیات انقلاب اسلامی احتیاج به همین ابداعها داریم. باید بتوانیم ابداعهای مبتکرانه را توسعه دهیم تا به گونههای مطلوب نظرمان برسیم. تلقی من این است که امروز میتوانیم از روایت پیشرفت به عنوان یک رسته آثار مکتوب یاد کنیم. گام دوم این است که به سمت این ابداعها و نوآوریها برویم. نیاز به آثاری داریم که علاوه بر مستند بودن، خوشفرم و خوشخوان باشد، مخاطب ما خودش مُبلغ کتاب باشد و بلوغ این دسته ادبی رفتن به سمت این ابداعهاست.
این مدیر و سیاستگذار حوزه فرهنگی در پایان گفت: به نظر ما نیازمند تجربه بسیار در این شاخه ادبی هستیم. البته با توسعه معنایی همزمانی که در مفهوم پیشرفت ایجاد میکنیم. البته تلقی من این است که تجربه شکست هم روایت پیشرفت است. روبهرو شدن با موانع برای پیشرفت هم خود یک پیشرفت به شمار میآید و پیشرفت را محدود کردن به پیشرفتهای مادی، صنعتی، فناوری به طور مثال، ظلم به این مفهوم هست و احتیاج به تجربیات مکرر داریم، به خصوص در گونه داستان و رمان، ولو اینکه این داستانها مستند باشد، نباید از این تجربه کردن هراسید، یقیناً تعداد زیادی از این کارها ضعیف خواهد بود، اما به مرور راه خودش را پیدا خواهد کرد، البته به شرط اینکه قاعده به کار سفارشی تبدیل نشود و به سمت یک جریان درون زایی پیش برود.
*
محمد نمازی، دبیر علمی جایزه نیز در این نشست، گفت: از ابتدای شکلگیری انجمن روایت پیشرفت، که با دغدغه راهبری این حوزه مغفول و بااهمیت، به صورت خودجوش توسط اعضای انجمن شکل گرفت، دغدغهای داشتیم که پیشرفت را امری منحصر به حوزه علم، فناوری و تکنولوژی ندانیم و با همین رویکرد هم بود که موضوعات چهارگانه فرهنگی، علم و فناوری، حکمرانی و دفاعی امنیتی را تعریف کردیم که شکل روایت کتابهای این چهارحوزه، راوی داستانی است نه به معنی داستان تخیلآمیز، بلکه داستان یک تجربه موفق محقق شده هستند، در کنار این چهار حوزه یک قالب مجزای با آن چهار حوزه تعریف شد که کتابهای داستانی مبتنی بر تخیل را شامل میشود که الزاماً تجربه رخ داده واقعی نیستند، که البته تعداد کتابهای این حوزه هم کم بود.
مصطفی وثوقکیا سردبیر اخبار فرهنگی خبرگزاری مهر نیز در این نشست گفت: این اتفاق که از چندی قبل شروع شده اتفاق مبارکی است، هرچند در فضایی هستیم که به خاطر مشکلات جامعه حرف زدن از روایت پیشرفت شاید ناملموس باشد برای جامعه و هزینهزا، اما این اتفاق حتی اگر چراغ خاموش هم بود باید رخ میداد و تشکر میکنم از زحمات انجمن روایت پیشرفت، به هر حال اولین دوره این جایزه هست و انشاءالله در دورههای بعدی کار پر قدرتتر جلو خواهد آمد.
وی افزود: در حوزه ادبیات داستانی از لحاظ محتوایی دچار فقر هستیم. دست به قلم شدن در این حوزه یک دغدغه شخصی میخواهد که این دوستان داشتهاند و زحمات آنها خداقوت دارد. ولی به نظر دغدغه اولیه برای تولید یک اثر مطلوب کفایت نمیکند . وقتی کتابهای مستندنگاری را میخوانیم، ویژگیهای این حیطه را بررسی میکنیم. در حوزه رمان اما نویسنده شاید صرفاً ایده اولیه را از دل واقعیت گرفته و بر اساس آن خلاقیت خود را در امر نوشتن به خرج داده و خیالپردازی و داستانپردازی کرده است. همه اینها در مجموع تبدیل به داستانی میشود، به طور مثال وقتی کتاب خط مقدم را میخواندم، کاملاً برای من ملموس بود که شهید طهرانی مقدم چه کارهایی کرده است. اما در کتابی دیگر که در قالب رمان صنعت موشکی را روایت میکرد، چون جذابیت قصهپردازی را نداشت، حتی هیجانی هم به مخاطب تزریق نمیکرد. گویی صرفاً نویسنده این کتابها به دنبال این بودند که با بیل محتوا داخل متن کتاب بریزند. از مجموع چهار کتابی که خواندم سه کتاب مشخصاً وجههای فانتزی و خیالپردازی قوی داشتند، اما از نظر نگارش و شخصیتپردازی به شدت ضعیف بودند.
*
وثوقکیا در ادامه درباره ضرورت دقت در ابعاد حوزه روایت پیشرفت گفت: قرار نیست حتماً در کتابهای پیشرفت شاخ غول شکسته شود. همه زنجیرهها که از ابتدا پیچیده نبودهاند، اتفاقاً اگر به تجربیات کوچک توجه نکنیم، پروسه پیشرفت مختل خواهد شد و این اشتباه نویسندههای ماست که الزاماً به دنبال موضوعات خاصی برای پرداخت میروند.
این فعال فرهنگی ادامه داد: نویسنده در هرکدام از زیرمجموعههای روایت پیشرفت، بالاخره باید داستان بنویسد. داستان باید پیرنگ داشته باشد و چیدمان موضوعیاش صحیح باشد. اگر به سادهترین شکلی که به ذهن هر مخاطب میرسد، بنویسد دیگر چرا نام نویسنده را استفاده کنیم؟ دیگر خروجی داستان فرقی با گزارش خبری نمیکند.
*
مجید آسودگان فیلمنامهنویس نیز در این نشست گفت: حکایتی قدیمی در ابتدا تعریف میکنم؛ یک کاروان از مسلمانان به شهر نامسلمانان میروند، هنگام اذان صبح یک نفر از کاروان اصرار میکند که باید اذان بگویم، فردا صبح تاجر معروف آن شهر، یک کیسه طلا به فردی که اذان داده بود میدهد و بیان میکند این سزای عمل توست از بازداشتن دختر من از گرویدن به اسلام. این هم حکایت ماست، از نظر ساختار و محتوای کتابها، سینما و تلویزیون. اولین ویژگی یک کتاب، خواندنی بودن آن است. من به سختی میتوانستم برخی از کتابها را بخوانم. صنعت ادبیات در قدم نخست باید سرگرم کننده باشد. اما دو عنوان از کتابهای وارد شده در این جشنواره را پسرم هم نتوانست بخواند.
وی افزود: به نظر من هر چهار کتاب کاندیدای داوری مشکل ساختار و ادبیت متن داشتند. تصور فیلمنامهنویسانه من این است که این کتابها را نباید رمان دانست. مشکل ما این است که معمولاً مسیر را برعکس طراحی میکنیم، نود درصد افرادی که به اسم هنرمند شناخته میشوند اصلاً صنعتگرند، یک صنعتی را به اسم هنر میفروشیم و با آن پول در میآوریم. این مسیری است که در این چهل سال طی کرده و جوابی نگرفتهایم و از این به بعد هم جواب نخواهد داد که ما به یک کسی سفارش اثر هنری بدهیم.
وی ادامه داد: کار هنری اصیل باید از درون بجوشد و مسئله خودمان باشد. اگر کنارش تکنیک و ساختار بلد نباشیم، اثر خوبی خلق نخواهد شد. اینکه مؤسسهای به نام حوزه هنری، روایت فتح و… پولی میدهند که فردی بیاید و اثری را یا بنویسد یا بسازد، قطعاً این دیگر صنعت هم نیست.
*
فاطمه سلیمانی داستاننویس نیز در این نشست گفت: من هم با سایر داوران محترم هم نظر هستم. زمانی هست که یک نفر مخاطب عام کتابی را میخواند و نمیداند چرا آن کتاب را نپسندیده، چون چیزی درباره ضعف تکنیکی نمیداند. بسیاری از کتابهای حاضر در این جشنواره ضعف تکنیکی داشتند و یا انگار بازنویسی انیمیشنها بودند.
سلیمانی ادامه داد: یک زمان ما تصمیم به تربیت نویسندگان را داریم و یک زمانی هم قصد شناسایی نویسندگان را. در مواردی ما باید شناسایی کنیم. متأسفانه زمانی هم به کسی که دغدغهاش نیست پولی میدهیم تا درباره فلان موضوع بنویسد. او هم به یک نفر میگوید تحقیق کند به یک نفر دستور تایپ میدهد و در نهایت هم دستی به سر و روی متن میکشند. در نهایت هم کسی که به عنوان ناشر یا ناظر این پروژه فعالیت دارد، سوادش در حوزه ادبیات داستانی نیست. کار مهمی که میتوانیم انجام دهیم این است که افراد دغدغهمند را آموزش دهیم. ناشر میتواند به جای اینکه پول را صرف کسی که ماهر نیست بکند، چند کارگاه برگزار کند. میتوانیم کلاسهای داستان نویسی موضوعی برگزار کنیم و سوژهها را هدایت کنیم به سمت افرادی که از این طریق شناسایی کردهایم.
*
حامد بامروتنژاد تهیهکننده فیلم «منطقه پرواز ممنوع» نیز در این نشست گفت: قرار گرفتن این کتابها در کنار هم با توجه به ژانرهای متفاوتشان، کار قضاوت را سخت کرده بود. چون دور اول این جایزه است و طبیعتاً کتابها محدود از این روند گریزی نبود. به عنوان مثال ما باید «شکار هیولا» را که یک کار کودک هست با کتابی که در حوزه بزرگسال بود، یکجا داوری میکردیم.
وی افزود: نکته دیگر این است که باید در مورد ادبیات پیشرفت به تعریف کاملی برسیم، ما به چه چیزی میگوییم ادبیات پیشرفت؟ آیا موضوع باید ذیل عنوان پیشرفت باشد؟ یا اینکه پیشرفت از چه وجهی مد نظر است؟ اقتصادی یا علمی؟
این تهیهکننده ادامه داد: اگر قرار بر غنای ادبیات داستانی پیشرفت داریم، لازمه آن غنای تاریخ شفاهی پیشرفت است. پروژههای تاریخ شفاهی پیشرفت البته چند سال است که جدی شده و باید به آن هنوز زمان بدهیم تا به بلوغ برسد، علت عمده نقدهایی که دوستان به کتابها وارد میکنند هم در همین راستاست که داستان غیر واقعی بوده و مبتنی بر یک تاریخ شفاهی قوی نوشته نشدهاند. من اگر جای سیاستگذار فرهنگی بودم، تا زمانی که با فراوانی کارهای تاریخ شفاهی پیشرفت مواجه نبودیم، سفارش کار جدید تخیلی نمیدادم و تلاش میکردم همینها را تبدیل به ادبیات داستانی کنم.
بامروتنژاد درباره آسیبشناسی این حوزه نیز اشاره کرد: فضای نقد باید به رسمیت شناخته شود تا اتمسفر پیشرفت در جریانهای هنری کشور شکل بگیرد.
این فعال رسانهای در رابطه با چگونگی ایجاد بازار ادبیات پیشرفت گفت: از بحث رسانه تا توزیع و استراتژی تبلیغ، جملگی مهماند. معمولاً اثر با محصول هنری تفاوت دارد و یک اثر هنری محل بحثش در کلاس سینماست و در کارگاههای سینماست، اما اثر وقتی وارد بازار مصرف میشود به محصول تبدیل میشود، آن موقع با رقبایش با کشش بازار، ذائقه مخاطب و نیاز مخاطب سنجیده میشود و فیلمی مثل «زخم کاری» از منظر یک اثر هنری کاملاً یک اثر غیرقابل دفاع است، اما به شدت پرفروش شد. پس در گام اول باید این تفاوت را به رسمیت بشناسیم و وقتی که حرف از بازار فرهنگی میزنیم معادلاتش کلاً دگرگون میشود.
منبع: خبرگزاری مهر
انتهای پیام/
نظر شما