ساسان ناطق، نویسنده و مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، در یادداشتی به آشناییزدایی در آثار داستاننویسان جوان پرداخته و عنصر «خیال» را یکی از ابزارهای کاربردی این موضوع دانسته است.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، در یادداشت ساسان ناطق چنین آمده است:
گذر روزگار و نسیان بشری به ما آموخته برای ماندگاری اثر، باید جامهای نو بر تن آن پوشاند و این لباس نو چیزی جز هنر و ادبیات نیست.
در طول روز، در محیط کاری و زندگیمان با آدمها یا رویدادهای معمولی و طبیعی زیادی روبهرو میشویم که به دلیل تکرار یا حداقل شباهت، بهراحتی از کنار آنها عبور میکنیم؛ چرا که دیدن و شنیدن آنها برایمان عادی شده است، (مثل صحنههای دعوا و تصادف و دستگیری جیببُر یا دیدن یک دوست و...) این اتفاق به نوعی دیگر در داستانهایمان نیز رخ مینماید. گاه داستانها معمولی و عادیاند؛ معمولی و عادی بودن نه از این جهت که با اثر داستانی روبهرو نیستیم؛ بلکه از این منظر که تأثیر خاصی روی منِ خواننده نگذاشته یا آن شگفتی و حسبرانگیزی لازم را در مخاطب ایجاد نکرده است.
سؤالی که پیش میآید، این است: آیا باید واقعاً اینگونه باشد؛ تکرار بدیهیات و معمولی و طبیعی بودن وقایع؟ و مسئله دیگر اینکه هنر و ادبیات و مشخصاً داستان چه کمکی میتواند و باید به ما بکند!
ادبیات جنگ، ژانر پذیرفتهشدهای در جهان است و جالبتر اینکه با گذشت سالها از جنگهای جهانی اول و دوم، از آنها، هم فیلم میسازند و هم رمان مینویسند؛ یعنی ما زشتی و زیبایی تاریخ گذشته را از دریچه هنر (سینما) و ادبیات (رمان) تماشا میکنیم؛ یا به عبارت بهتر، تاریخ وقتی ماندگار شده که ادبیات به کمک آن آمده است.
قطعاً فیلمها و رمانهای زیادی را به یاد دارید که تاریخ را ورق زدهاند و از نمونههای بیشمار آن چندتایی هم در یاد ما مانده است:
«نشان سرخ دلیری» نوشته استیون کربن، از آن رمانهایی است که با نگاهی به جنگهای داخلی آمریکا نوشته شده و با کارگردانی جان هیوستون به فیلم تبدیل شده است.
رمان «بیمار انگلیسی» نوشته مایکل اوندایته کانادایی با روایت عشق خلبانی در سالهای جنگ جهانی دوم که با کارگردانی آنتونی مینگالا از فیلمهای ماندگار شد.
رمان پُستمدرن «سلاخخانه شماره پنج» نوشته کورت ونهگات آمریکایی بر پایه تجربیات او از حضور در جنگ جهانی دوم و بمباران درسدن آلمان به وسیله متفقین نوشته شد و جورج روی هیل این رمان را فیلم کرد.
رمان «وداع با اسلحه» یادگار ارنست همینگوی، یک بار با کارگردانی چارلز ویدور و بار دیگر با کارگردانی فرانک بورزیگی هم تصویرگر جهانی جنگ جهانی اول و عشق، جنگ و مرگ شدند.
رمانها و فیلمهایی که از آنها نام برده شد، خواننده و تماشاگر خود را از لایههای سطحی جنگ و خونریزی عبور دادند و معانی و مفاهیم والاتر را پیش روی مخاطبانشان قرار دادند و برای همین ماندگار هم شدند؛ ماندگاری این آثار نه به خاطر نویسندهها و کارگردانان نامآشنای دنیای هنر و ادبیات یا جریانسازیهای رسانهای است، بلکه این نویسنده و کارگردانها چهره واقعی اما متفاوت و نو را به تصویر کشیدند؛ آنان قاعدههای آشنا را بر هم زدند و هر گونه ذهنیت یا عادت معمول و مرسوم مخاطب را از پیشِ رو برداشتند و در پایان، مفهومی تازه از جغرافیای ناشناخته معانی به مخاطب دادند؛ مفهومی بر پایه زیباشناختی اما جذاب، همراه با کشفی نو و شگفتآور.
با خیال پرواز کنید
یکی از ابزارهای کاربردی ما برای آشناییزدایی، عنصر «خیال» است. ادبیات با کلمه متولد میشود و خیال با تصویر. خیال کلماتی است در هیبت تصویر. خیال، دنیایی است غیرواقعی (ساخت دنیایی جدید و مجازی) یا دنیای است واقعی اما خیالانگیز (خیالانگیز نشان دادن دنیای واقعی). بقا و زندگی کلمه و تصویر در زبان و شیوههای روایتی، توصیفی امکانپذیر است.
خیال، حاصل دخل و تصرف شاعر یا نویسنده در دنیای واقعی است. شاعر یا نویسنده برای رسیدن به مقصود خود این دنیا را به میزان مورد نیاز تغییر میدهد. میدانیم خیال جوهر اصلی و عنصر ثابت شعر هم است و یک شاعر، تصاویر خود را با استفاده از تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه، خیالانگیز میسازد. به همین طریق، یک نویسنده با استفاده از این عناصر، زبان خود را برجسته میکند و یا با پررنگتر کردن این عناصر، داستان خود را کنایی، محاورهای یا نمادین یا استعاری و موجز میکند؛ مثل زبان توصیفی هدایت در ارائه تصویری از داش آکل در داستان «داش آکل» یا موجزنویسی و توصیفات جلال در داستانهایش.
خیال، داستان نیست؛ اما ویژگی داستان است. متمایزکننده یک داستان از داستان دیگر است. اگر تصاویر خیالانگیز را از داستان حذف کنیم، پیکره اصلی داستان دچار تزلزل نمیشود، اما نبود عناصر خیالانگیز، ماهیت ادبی داستان را زیر سؤال میبرد و متن، تبدیل به کلمات سادهای میشود که کنار هم قرار گرفتهاند.
برای آشناییزدایی و بهرهگیری از عنصر خیال چه باید کرد؟
1. کنجکاوی 2. خوب دیدن 3. خوب شنیدن 4. رفتن به سوی ایدهها و فکرهای جدید.
خیال را پرواز دهید و آن را محدود نکنید. اجازه بدهید در چارچوبی که برای آن تعیین کردهاید، به پرواز ادامه دهد. رها بودن خیال، دوستداشتنی خواهد بود. این پرواز، فضاهای جالب و کشفنشدهای را پیش روی شما قرار خواهد داد که شاید در طرح از پیشآمادهشده ممکن است هیچوقت آن را کشف و لمس نکنید. در خیالپردازی باید به گونهای عمل کنیم که مرز میان خیال و واقعیت، چنان به هم بچسبد که خواننده فاصلهای بین آنها نبیند. با خیال، میشود به جاهای دور و ناشناخته سفر کرد و غیرممکنها را مجسم و قابل لمس کرد.
انتهای پیام/
نظر شما