نویسنده کتاب «الف لام خمینی» در یادداشتی به مناسبت سالروز ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی، نوشت: منظومه فکری امام خمینی در آستانه دهه چهل شمسی، تکبُعدی و یکسویه نبود. او از قله هِرم عرفان، فلسفه و فقه به جهان مینگریست.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، هدایتالله بهبودی؛ برگزیده جایزه کتاب سال و برگزیده جایزه ادبی جلال:
امام خمینی، چهل و اندی سال از زندگی خود را صرف تحصیل و تدریس علوم مورد علاقه خود کرده است. با تأکید تکرار میکنم که بیش از چهل سال؛ آن هم همواره و پیاپی و مستمر. پسند او در میان علوم رایج حوزههای علمیه، اول اخلاق/ عرفان، دوم فلسفه/ حکمت و سوم فقه و اصول بوده است. البته صفت رایج را نمیتوان به فلسفه در دوره آموزشی او، یعنی دهههای نخستین قرن چهاردهم هجری، اطلاق کرد. اما ایشان با تمام وجود، بهویژه در عرفان و سپس فلسفه، درس خواند، آنها را فهمید، مَلکه وجود کرد و سپس درسآموز این رشتهها شد.
قطعاً پیش از سال 1320 شمسی، او در هر سه عرصه، استاد و مجتهد بود. نمیدانم او در پیجویی این رشتهها هدف تعیینشدهای داشت یا نه، اما میدانم که فهم خود را با تکیه بر این سه دانش، چه در عالم وحدت و چه در جهان کثرت، به جایگاهی رساند که دست یافتن به آن، کار هر دانشمند علوم دینی نیست. حلقه درس اخلاق او در سالهای منتهی به 1320 شمسی، بخش گستردهای از آستان حضرت معصومه علیهالسلام را پُر میکرد.
مهدی حائری، فیلسوف و مدرس فلسفه، در خاطرات خود میگوید: «به وقت تدریس در خارج از کشور، به اشکالی برخوردم که هرچه اندیشیدم، فقط آقای خمینی را توانای پاسخگویی به آن یافتم.»
برای درک فقهی و اصولی امام خمینی، لازم است به آثار منتشرشده او نگاه کرد. همسرش مرحومه سرکار خانم خدیجه ثقفی، اعتقاد داشت علم و دانش فقهی آقا، در پس ورود او به دنیای سیاست پنهان ماند.
از نوشتن اینها میخواهم نتیجه بگیرم که منظومه فکری امام خمینی در آستانه دهه چهل شمسی، تکبُعدی و یکسویه نبود. او از قله هِرم عرفان، فلسفه و فقه به جهان مینگریست. سالها بود که از عالم وحدت، بالاجبار درآمده، پا به جهان کثرت گذاشته بود. با اینکه همه شرایط و اسباب رهبری دینی در وجودش مهیا بود، اما به احترام مرجعیت حاضر، آیتالله بروجردی، پا به میدان اجتماع نگذاشت. پس از درگذشت آیتالله نیز تمایلی برای بروز ریاست دینی نداشت، بلکه از آن گریزان بود. اما از آنجا که سخت به شکستن احکام الهی حساس بود، در نبود حساسیتهای لازم، در میدانی حضور یافت که باقی عمر او در آن گذشت؛ میدان سیاست.
از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی در 1357 شمسی، به هر قطعه از زندگی امام نگریسته شود، جز تعقل و حکمت، جز خداخواهی و نادیدن خود و جز دینمداری و تمسک به احکام الهی، از او سر نزد؛ و این یعنی هضم حرفهای حکمت، عرفان و فقه.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
انتهای پیام/
نظر شما