در افتتاح باشگاه داستان حوزه هنری اردبیل، کتاب «دیدهرگین خومپارالار» نوشته رضا کاظمی، درباره آزادسازی خرمشهر رونمایی شد.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، امیر رجبی رئیس حوزه هنری استان اردبیل در آیین جشن امضای کتاب «دیدهرگین خومپارالار» و بازگشایی باشگاه داستاننویسی حوزه هنری اردبیل که در فضای آزاد واحد آموزش و رشد (خانه منافزاده) برگزار شد، اظهار کرد: حدود ۲۰ سال است که تنها محفل مستمر و ثابت داستان، کارگاه حوزه هنری بوده و غیر از اینکه شیوع کرونا آن را حدود یک و نیم سال به تعطیلی کشاند، ساسان ناطق، رضا کاظمی و محمود مهدوی چراغ این کارگاه را تا امروز روشن نگه داشتهاند.
وی افزود: عرصه داستان در این شهر نویسندگان ارزشمندی هم داشته و تولید محتوا و چاپ چندین کتاب، خروجی محفل آنها بوده است، اما از آنجا که نویسنده، نیازمندِ نقد است و با نظر به اینکه اگر اثری خوانده شود، به رشد و تعالی کار میانجامد، امید میرود با ایجاد تغییرات و تدوین برنامههای نوین، فعالیتها در سایه نام جدید، از سر گرفته شود.
رجبی ادامه داد: حوزه هنری اردبیل قرار است چاپ آثار اعضا، برگزاری دورههای ویژه و اختصاصی، نشست با داستاننویسان دیگر استانها، اردوهای داستاننویسی و دعوت از اساتید برجسته را در برنامه جدید بگنجاند و با جدیت هم این امر را پی خواهیم گرفت.
وی با بیان اینکه به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر جشن امضایی ترتیب داده شده برای تنها رمانی که اساس آن بر این موضوع است، تصریح کرد: مضامین جنگ مربوط به یک ملت خاص نیست؛ کما اینکه در تمام جهان «ژانر جنگ» پرمخاطب بوده و حتی در فیلمهای هالیوودی به آن پرداخته میشود. (از جنگهای روم باستان تا جنگ جهانی اول و دوم)
رئیس حوزه هنری استان اردبیل اضافه کرد: در ایران قضیه متفاوتتر بوده و کاظمی در این کتاب از زاویه دید یک رماننویس به موضوع پرداخته است. چه خوب که آغاز باشگاه با جشن امضای چنین کتابی مقارن است.
وقایع دفاع هشت ساله بهترین مرجع برای سوژهیابی ادبی است
مرتضی سرهنگی نیز طی تماس تلفنی با این رویداد، ضمن نقل خاطراتی از منظر سربازان عراقی در واقعه جنگ، گفت: در عرصه ادبیات، ماجراها و وقایع دفاع هشت ساله بهترین مرجع برای سوژهیابی است که نویسندگان میتوانند از آنها بهترین بهره را ببرند.
وی افزود: ما ایرانیها ثابت کردهایم که بلدیم از خاک خود دفاع کنیم؛ این باور از بین نرفته، همچنان این حس در ما زنده است و ادامه خواهد داشت.
محمود مهدوی، داستاننویس و مجری-کارشناس این رویداد نیز اظهار کرد: داستاننویسی از این رو که یک اتفاق درونی است، کار دشواری محسوب میشود؛ در این میان، ترکینویسی دشوارتر است و گرچه قدرت زبان در نوشتار حتی به لحاظ موسیقیایی میتواند کمککننده باشد، اما کاظمی این دشواریها را برعهده گرفته است.
وی افزود: در رماننویسی فضاسازی درست و شفاف، هنر میخواهد و در این مورد نیز نویسنده با بهرهگیری از عنصر مهم و برجسته «تخیل»، توانسته چنان فضایی را بیافریند که مخاطب آن را به شکلی شفاف مجسم کند و در آن موقعیت قرار بگیرد.
حرفهایی بود که فریاد میزدند «مرا بنویس!»
رضا کاظمی، نویسنده رمان «دیدهرگین خومپارالار» نیز در پاسخ به این پرسش که آیا برای رماننویسی، نوشتنِ «طرح» لازم است؟ گفت: حتی در داستان کوتاه هم نوشتن طرح نیاز است؛ فقط اینکه برخی ممکن است طرحی کوتاه تنظیم کنند و برخی نیز طرح گستردهتری را در نظر بگیرند اما در روند داستان، گاهی شخصیتها مسیر طرح اصلی را تغییر میدهند.
وی در این باره که با چه ایدهای به سراغ چنین موضوعی رفته است، تصریح کرد: ناخدا هوشنگ صمدی کلخوران، در آغاز جنگ تحمیلی در حالی که بازنشستگی وی ابلاغ شده بود، به ارتش بازگشت و در سلسله عملیاتهای نبرد خرمشهر، حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر به همراه دیگر تکاوران ارتش، به عنوان یکی از فرماندهان ارشد گردان تکاوران دریایی بوشهر نقش کلیدی داشت و نخستین مصاحبه ترکی را نیز من با ایشان انجام دادهام.
وی با تأکید بر اینکه سینما و ادبیات ما از این رویدادها غافل بوده است، ادامه داد: برای تجربه فضا، یک روز روی ناو رفتیم و آن روز به این فکر کردم که چرا تا حال به خاطرهنویسی بسنده کردهایم؟ چرا باید دنبال سوژه بگردیم؟ گاهی سوژه ما را پیدا میکند؛ همانطور که پس از صحبت با ناخدا، حرفهایی بود که فریاد میزدند «مرا بنویس!»
کاظمی اضافه کرد: برای نوشتن این رمان، کتابهای مرتبط بسیاری خواندم؛ حتی نقشههای آن زمان و نام بومی مناطق و خیابانها را پیدا کردم، اما برای رسیدن به نتیجه بهتر، سربازی اردبیلی را برگزیدم به نام سلیمان، در نقطه صفر مرزی خرمشهر، که عاشق نجمه است، اما 10 روز به پایان خدمتش مانده، جنگ آغاز میشود.
وی افزود: شاید اگر این شخصیت، اردبیلی نبود و از تجربیات زیسته خود در کار استفاده نمیکردم، یا به مشکل برمیخوردم یا نتیجه چیزی نمیشد که مرا اقناع کند.
نویسنده «دیدهرگین خومپارالار» اظهار کرد: رمان را ابتدا با اول شخص نوشتم اما حس کردم خیلی مهندسیشده پیش میرود و از آنجا که داستان دو موضوع «جنگ» و «عشق» را پی میگرفت، باید تدبیری به کار میگرفتم.
وی ادامه داد: صحنهای از فیلم «نجات سرباز رایان» از اسپیلبرگ، به من کمک کرد که دوربین بر شانه بگذارم و پابهپای ماجرا پیش بروم؛ فقط اینکه من باید با «کلمه» همان کار را میکردم و تمام خانهها را همراه شخصیتهایم میدویدم، یعنی باید با پرشهای داستانی، این اتفاق را پیش میآوردم و چنین شد که راوی را تغییر دادم.
کاظمی گفت: تنها از زبان نجمه نوشتن برایم دشوار بود و چون روحش در جنگ آسیب دیده است، روایتها بریده میشد؛ به این ترتیب دو راوی در نظر گرفتم و سلیمان و نجمه کمک کردند تا تنشها و چالشهای جنگ را نشان دهم، گرچه تا پایان نه به هم میرسند و نه حتی همدیگر را میبینند.
وی در پاسخ به انتخاب زبان و تأثیر آن بر نوشتار تصریح کرد: اول اینکه زبان روی شخصیتهای داستان من تأثیر میگذاشت اما این جریان، سوی دیگری هم داشت؛ رمان را، هم به زبان ترکی مینوشتم و هم به فارسی که فارسی آن را به زودی به ناشر خواهم سپرد. این حس را تجربه کردم که در بزنگاههایی از داستان، واژههایی را در زبان ترکی به کار بردهام که در برگردان فارسی واژه معادلی پیدا نکردهام که بتواند عین آن وضعیت را نشان دهد.
گفتنی است توران قربانی صادق، از نویسندگان اردبیلی و پای ثابت جلسات و کارگاههای داستان، به مناسبت این دو رویداد، پیشینه چندین سال داستانخوانی در کارگاههای دوشنبه را (اعم از عناوین، متون و بیوگرافی نویسندگان ایرانی و خارجی) تقدیم حوزه هنری کرد و علیرضا شهامتیپور نیز با سهتار نوازی در هوای ابری و خنکِ حیاط خانه تاریخی منافزاده، خاطره دلپذیری را برای حاضران رقم زد.
انتهای پیام/
نظر شما