دو کتاب جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با عنوان «سبک زندگی کارمندی» و «مسئله سبک زندگی» به قلم دکتر سیدابراهیم رئوفموسوی طی مراسمی رونمایی شدند.
به گزارش
پایگاه خبری حوزه هنری، در این مراسم با حضور نویسنده کتاب، دکتر محمدپورکیانی مدیر مرکز نظام سازی اسلامی، دکتر میثم لطیفی رئیس دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) و سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، به ارائه دیدگاههایشان در مورد کتاب پرداختند.
پورکیانی: عقلانیت سازمانی که باید تئوریزهاش کنیم مبتنی بر فرآیند باشد و نه خروجی
در ابتدای این نشست دکتر محمد پورکیانی با بیان اینکه این کتاب نمونهای از کارهایی است که میشود با آن امتداد مطالعات تمدنی را نشان داد، گفت: اینکه یک سازمان را بتوان در یک نظم تمدنی نشان داد و این نظم را مناسب یک نوع از زندگی نشان بدهیم، محوری است که نویسنده کتاب به سمت آن رفته است. لُبّ ایده کتاب نیز این است که این عقلانیت سازمانی-فرقی نمیکند در چه نوع سازمانی-مبتنی بر دادن خروجی و محصول است و همه سازوکارهایی که در سازمان چیده میشود برای آن نقطه است، در حالیکه عقلانیتی که ما باید آن را تئوریزه کنیم، عقلانیتی است که خود فرآیند را مورد بحث قرار میدهد و از دل همین فرآیند تضمینی نیز برای خروجی میشود گرفت.

پورکیانی در عین پیشرو بودن سبک روایت تاریخی کتاب، آن را سرد و خنثی دانست و گفت: انگار یک تاریخی به تدریج جلو میرود و همه نیز سر جایشان قرار گرفتهاند و این روایت کمترین سهم را به نیروهایی میدهد که بیرون از این میدان هستند. من این حس را هنگام مطالعه کتاب آقای مناشری به ترجمه آقای بادامچی نیز داشتم که گویی خیلی راحت مدارس در ایران مدرن شدند، تغییر سبک زندگی رخ داد و انگار نه انگار که این در یک منازعه بسیار خونین سیاسی شکل گرفته است.
امروزه ایده تمدنسازی با ایدههایی که به استقلال سیاسی توجه دارند، فاصله گرفته است
مدیر مرکز نظامسازی اسلامی ادامه داد: من این نقد را داشتم چرا که مخصوصاً فضای ایده تمدنسازی عملاً با ایدههایی که به استقلال سیاسی توجه دارند، فاصله گرفته است. برای نمونه ما سیدحسین نصر را داریم که فارغ از مناسبات سیاسی دارد تلاش میکند که دوگانههای تمدنی را نشان بدهد و امام را نیز داریم. به نظرم روایتهای تاریخی ما نباید صرفاً سیدحسین نصر را تحویل بدهند و در مورد امام ما نتوانیم حرف بزنیم، گویی که میتوان حکومت دینی نداشت ولی تمدن ساخت. به عبارتی اگر تمدنسازی را صرفاً یک مسئله در مورد پدیدهها بدانیم، قدرت سیاسی در سطح سیاسی چه لزومی برای تمدنسازی دارد؟ کما اینکه در مورد حضرت امام نیز این گفته میشود که امام به دنبال حکومت اسلامی و نه تمدن اسلامی بودند و از مواجهشان با استکبار و استبداد و استعمار معلوم میشود که مسئله حکومت و سیاست است تا اینکه نظامهای اجتماعی باشد؛ در حالیکه از لحاظ تاریخی اینها کاملاً به همدیگر پیوند میخورند. به یک تعبیر تاریخ ما، تاریخ مقابلههای سیاسی است و اینها کاملاً با ایده تمدنسازی گره میخورند و از این نوع متنها کمتر ما به این نقطه میرسیم و بیشتر در همان تاریخی که غالباً دیرینهشناسی است میمانیم و کمتر به قدرت سیاسی توجه میکنیم.
سجاد صفار هرندی: کتاب مسئلهمند است و دغدغه نویسنده افزودن به عقل عملی تصمیمگیری و حکمرانی است
دکتر سجاد صفار هرندی نیز نوع روایت کتاب را از امتیازات آن برشمرد و گفت: مهمترین امتیازی که کتاب سبک زندگی کارمندی دارد که آن را از چیزی که من اسمش را علوم انسانی مدرسی میگذارم متمایز میکند، مسئلهمندی پژوهش است. مضاف بر اینکه آنچه این پژوهش را از ادبیات مدرسی متمایز میکند این است که مدام در نسبت با تجربه زیسته و ارجاع به دغدغههای شخصی و در برخی نقاط با روایت اول شخص از احوالات و تجربیات نویسنده همراه میشود. این ویژگی بهطور واضح در دو فصل اول و پایانی مشخص است که درگیر با مسئله است. مسئله نویسنده نیز مسئله «سازمان» است، یعنی درست است که عنوان کتاب «سبک زندگی کارمندی» است، اما نویسنده به درستی اشاره کرده که این سبک زندگی یک بستر ساختاری دارد که به نوعی مسیر را برای این سبک زندگی هموار میکند. همین نگاه ایشان را به تاریخ تحولات سازمان و مشخصاً سازمان کار در غرب و در دوره مدرن برده و البته ارجاعاتی نیز به سازمان کار سنتی خودمان در ایران داشته است. در نقاطی نیز اشارات و تنبیهاتی نسبت به تجارب دوره پساانقلابی و از سنخ دیگری از سازمان داشته است. مسئله کتاب با مسئله امروز ایران و انقلاب اسلامی پیوند دارد و برای اینکه یک چیزی به این عقل عملی تصمیمگیری و حکمرانی بیافزاید دغدغهمند است.
نویسنده تا حدی نیرو و فشار تاریخی تجدد را دست کم گرفته است
مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در ادامه به بیان انتقاداتش از اثر نیز پرداخت و گفت: به نظرم چیزی که کتاب از آن رنج میبرد این است که در مورد زمینههای بهوجود آمدن این وضع پرابلماتیک و مسئلهمند موجود، تا حدی سهلگیرانه قضاوت و طرح مسئله میکند. به عبارتی تا حدی مسئله تجدد و مدرن شدن و الزام به آن و فشار و نیروی ناظر به آن را دست کم میگیرد و کمتر از حد واقعیاش به آن وزن میدهد. انگار که با شروع تحمیل مدرن شدن با فرآیند اداره و سازمان و امثالهم، گویی مسئله یک جور بیوفایی و عدم قدرشناسی نسبت به سنتی بوده است که هزاران سال دوام آورده و کار کرده بود. البته که این شیفتگی کودکانه نسبت به مدرنیته و تجدد غیرقابل انکار است ولی به نظرم نباید اصل مسئله را اینگونه دید چرا که فشار تجدد، فشار واقعی بود. به عبارتی نیروی جدیدی وارد تاریخ شده که این نیروی جدید از حد و حدود خودش نیز فراتر رفته است، به گونهای که اجازه نمیدهد وضع سابق ما تداوم پیدا کند و برای اینکه آن استقلال سیاسی را بتوانیم به دست بیاوریم و بازیچه و مقهور و منکوب این مناسبات قدرت نشویم، چارهای علیالظاهر جز اینکه در آنها سهیم بشویم، نداشتیم. به همین جهت، به نظرم ما یک قدری مسئله کسانی که آغازگر نوسازی و مدرنیزاسیون همچون قائممقامها، عباس میرزاها و امیرکبیرها را کمی همدلانهتر ببینیم.
صفار هرندی در پایان با بیان اینکه این مسئله در مورد انقلاب اسلامی نیز صادق است، اظهار داشت: به نظرم باید نسبت به این تلقی و تصور که در جوششهای نهادی اول انقلاب همچون جهاد و سپاه و امثالهم یک کلیت و تمامیت انکارناپذیری بود که هیچ مشکل و بحرانی نداشتند و بعد هم با بیوفایی یا حتی توطئه به حاشیه رفتند را کنار بگذاریم. باید کمی عمیقتر بیاندیشیم که چرا آن سازوکارها ادامه پیدا نکرد؛ بههمین دلیل من اعتقاد دارم ما به کمی کار تاریخی جدیتری در این حوزه نیاز داریم و میتوان به این گزاره که نهادهای اول انقلاب صاحب نظمی غیرمکانیکی و به خصوص روان بودند، تردید روا داشت. همچنانکه نویسنده در فصل آخر به این سمت و سو رفته است باید به فکر تمهیدات نهادی و ساختاری باشیم که با تصرف همین چیزی که تحت عنوان سازمان، بروکراسی و امثالهم داریم بتواند ما را یک گام پیش ببرد و از این بحران کارآیی و نسبتی که نویسنده به درستی آن را نشان میدهد، بکاهد. طبیعتاً راهکار این قضیه نیز تاحدودی همان راهکار سابجکتیو و مسئله نیت و انگیزه است که در فصل آخر به آن اشاره میشود. البته میتوان تمهیدات ساختاری برای آن تبیین و تدارک کرد که امکان بیشتری به ظهور و بروز این نیت بدهد.
لطیفی: کتاب میتواند با مخاطب عام و کارمند ارتباط همدلانهای برقرار کند
دکتر میثم لطیفی با بکر دانستن عرصه نظری بومی موضوع کتاب، عنوان داشت: اگر بخواهم مثال بزنم اولین کتاب از این دست، کتاب «نقش دل در مدیریت» به قلم مرحوم مجتبی کاشانی است. اخیراً نیز کتابی آقای سیدعلی اصغر علوی تحت عنوان «آنچه در دانشکده مدیریت نیاموختم» منتشر کرده که این کتاب نیز سعی کرده است با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. من احساس میکنم کتاب آقای رئوف موسوی نیز میتواند با مخاطب عام و کارمند ارتباط همدلانهای برقرار کند.
در فضای آکادمیک دنیا کسی از نگاه بروکراتیک سنتی دفاع نمیکند
رئیس دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه امروزه کسی حداقل در فضای آکادمیک از نگاه بروکراتیک سنتی دفاع نمیکند، گفت: در مورد کتاب ضمن قدردانی از نویسنده، احساس میکنم حداقل در دانش مدیریت الان اگر جهتگیری اسلحهمان به تمدن غرب است داریم به جبههای تیراندازی میکنیم که دیگر در آن جبهه آدمی حضور ندارد. الان آن سنگرها خالی شده است و مسئله بروکراسی و مسئله اخلاق در بروکراسی و مثلاً نظام سلسله مراتبی در دنیا حداقل در آثار آکادمیکی به عنوان بخشی از تاریخ و نه به عنوان بخشی از کنش قابل تعلیم به دانش مدیریت بحث میشود. آنها جبههشان را عوض کردهاند و الان مفهوم سازمانهای غیردموکراتیک و بدون مدیر مفهوم خیلی روزمرهای شده است. سازمانهایی که در آن فرهنگ و نگاه فرهنگی سکه رایج شده و دیگر کسی از آن نگاه بروکراتیک سنتی دفاع نمیکند.
وی با اشاره به ضرورت این کتاب و بحث در این مورد تصریح کرد: به نظرم این کتاب در کشور ما لازم است، چرا که ما هنوز در همین فضا هستیم و در نظام جبران خدماتمان، مثلاً مدرک حرف اول را میزند. سابقهای که شاید خیلی نیز نسبتی با تجربه نداشته باشد هنوز حرف اول را در تنظیمات جبران خدمات در نظام اداری ما میزند. ضمن اینکه مدیر خودش را فعال ما یشاء و عقل مطلق میداند و زیردستان را به عنوان نیروهای سرکشی که بالقوه قابل تربیت هستند، میبیند.
نظام اداره و کار ما بر اساس مدلهایی است که اول انقلاب ترجمه کردیم
لطیفی با بیان اینکه فضای مدیریتی ما هنوز در بستر سنتی قرار دارد، به دلائل این اتفاق اشاره کرد و گفت: بخشی از این اتفاق به حال و روز دانشگاه ما برمیگردد. متولیان دانش متأسفانه در سالهای پیشین ماندهاند و جلو نیامدهاند. مشکل دیگر ما آمریکایی زده ماندن فضای ترجمه ماست. بعد از انقلاب اسلامی به اعتراف نخست وزیر وقت میرحسین موسوی در کتابی با عنوان «پنج گفتار»، 90 درصد وزاری کابینه تحصیل کرده در آمریکا هستند. نهضت ترجمه در کشور ما نهضت ترجمه آثار آمریکایی است که بلاشک در مدیریت نیز به همین منوال است. این آمریکایی ماندن فضای ترجمه، سرریزش به نظام اداری ما آمده است. واقعیت نظام اداره و کار ما بر اساس مدلهایی است که ما در اول انقلاب ترجمه کردیم. بعد از جنگ مخصوصاً به جای اینکه برویم و مدلهای خودمان را استخراج کنیم، سریعاً مدلهای موجود غربی را آوردیم و ترجمه کردیم و به بدترین وجه نیز ترجمه کردیم.
رئیس دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به تمایز نگاه اروپاییها با آمریکاییها در حوزه دانش مدیریت اظهار داشت: من همیشه مثال میزنم که این نگاه فردگرا به مدیریت آمریکایی ثمرهاش این است که نظام و دستمزد مدیران به شدت از آحاد جامعه در شرکتهایشان فاصله دارد و بعد نیز مدیران را نیز معروف و برجسته میکنند که بیل گیتس از این دسته است. در حالی که شما اصلاً نمیدانید مدیرعامل بنز چه کسی هست و نظام مشارکتی تیمی مردم پایه را جلو میبرد و برایش مهم نیست که مدیر چه کسی است. ژاپنیها نیز چنین کاری نمیکنند و برایشان تیم مهم است. ما اتفاقاً آن مدل آمریکایی را آوردیم.
رئوفموسوی: تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده است بر مدار مردم است
دکتر ابراهیم رئوفموسوی نویسنده کتاب نیز در پایان نشست گفت: مسئلهای که شاید بتواند نوع مواجهه ما با داستان را متفاوت کند این است که فشاری که جهان مدرن و تاریخ مدرن داشت میآورد و این چیزی نبود که بشود آن را انکار کرد یا کنارش ایستاد. اگر بخواهیم همدلی کنیم به تعبیری نه فقط در بحثهای تمدنی بلکه در بحثهای سیاسی نیز گاهی اوقات انسان میگوید که شما به جای عباس میرزا در قرارداد ترکمنچای چه میخواستی بکنی و راه دیگری پیش پایت نبود. به در نظر داشتن اینکه مثلاً شاهِ آن زمان فتحعلیشاه بوده و تبریز هم اشغال بوده، میتوان اینگونه جواب داد که میشده و نمیشده در آن تاریخ کاری کرد. نمیشده، چرا که خروج از آن تاریخ مستلزم امکانهایی بوده که وجود نداشته است. این تاریخ جدیدی که در این کتاب در مورد آن بحث شده، اتفاقی که افتاده است، نامش را تاریخ مردم میگذارم. تاریخی که جایگزینی برای علم و تکنولوژی و چیزی به اسم مردم بود. تاریخی که تاریخ آینده است و با انقلاب اسلامی آغاز شده بر مدار مردم است، میبینیم که سازمان چیزی است که مانع مردم است.
انتهای پیام/
نظر شما