۱۴۰۴.۰۸.۱۷

محمدحسین یوسفی- خبرنگار، با هر متر و معیاری که حساب کنید، ادبیات در تار و پود مردم ایران و این خاک کهن تنیده شده و بخش جدایی‌ناپذیر زندگی مردم این دیار است. حتی اگر غوغای روزمرگی ما را از دفتر نظم و نغمه‌ نثر دور ساخته باشد، و اگر حافظی نخوانده باشیم و خیامی از بر ندانیم، باز هم در وجودمان آوای شعر خوش می‌نشیند و روحمان با هر بیت از حافظ و سعدی جان تازه می‌گیرد. در این میان، افرادی هستند که ارزش و اهمیت ادبیات را به‌درستی درک کرده و انس و الفتی غبطه‌برانگیز با آن دارند. آنان برای بهره‌مندی از فیض کلاسِ درس و شهدِ علم، مسیرهای طولانی را طی می‌کنند و با وجود دشواری‌ها، خود را به مکتب می‌رسانند. از دیرباز، حوزه‌های علمیه نیز برای شعر و شاعری فرش قرمز پهن کرده‌اند. بسیاری از علمای مکتب حقّه‌ تشیّع اهل ذوق، شعر و ادب بوده‌اند؛ آنان با دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی و آثار بزرگان دیگر چنان مأنوس بودند که با صرف و نحو و فقه و اصول.

 این‌بار بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با یکی از دلدادگان راستین شعر و ادب؛ طلبه‌ای از مکتب امام صادق(ع) که ادبیات برای او، فقط وسیله‌ای برای لذت شخصی نیست، بلکه بخش عظیمی از هویت و زندگی‌اش است. متنی که در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی خبرنگار روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی  با ابوالفضل طباخ‌پور بنان، طلبه و فعال حوزه ادبیات است.

علیرغم آشنایی قبلی بنده با شما، لطفاً خودتان را معرفی کنید.

ابوالفضل طباخ‌پور بنان هستم، متخلص به «صوفی». بنده متولد ۸ بهمن ۱۳۷۳ در تبریز هستم و بعد از تولدم پدر و مادرم به تهران آمدند. تا دوره راهنمایی در تهران بودیم و دوباره به تبریز بازگشتیم.

از چه زمانی شعر را به‌طور جدی آغاز کردید؟

سال ۸۷ شعر بنده در جشنواره خوارزمی پذیرفته شد و رتبه آورد. ما در تابلو اعلانات مدرسه این فراخوان‌ها را می‌دیدیم. شرکت در جشنواره‌های استانی هم برای ما امتیاز بود و دوست داشتیم که شعرمان تشویق شود. وقتی لوح تقدیر را به من دادند، یکی از امتیازهایی که در اثر آن پذیرش رخ داد، عضویت در «کانون شعرا و نویسندگان نوجوان تبریز» بود. کمی که سنم بیشتر شد و به ۱۶ سالگی رسیدم، به پیشنهاد اساتید آن‌جا عضو «انجمن ادبی تبریز» شدم. گفتند فضای کانون برای شما کوچک است و بهتر است عضو انجمن شوید. انجمن برای بزرگترها بود و فضای آن‌جا آن‌قدر جدی و رسمی بود که مادر من مرا به آن‌جا می‌برد! حتی قد و قامت من به تریبون آن‌جا نمی‌رسید و روی چهارپایه شعر می‌خواندم.

در آن‌جا چه آموزش‌هایی می‌دیدید؟

در انجمن ادبی تبریز برای ما کلاس‌های متعددی برگزار کردند؛ از عروض و قافیه، دستور زبان، بیان، معانی و بدیع گرفته تا حافظ‌شناسی، خاقانی‌شناسی و خصوصاً شهریارپژوهی چون در تبریز بودیم. ۱۲ سال خدمت استاد جمشید علیزاده حافظ‌شناسی خواندم. در بین این دروس، دواوین شعرای عرب هم تدریس می‌شد. مثلاً دکتر عزیزپور می‌آمد و خمریه ابن فارض را درس می‌داد و همچنین از ملمعات سعدی و حافظ می‌گفتند.

در انجمن، علاوه بر اشعار شعرای متقدم، از شعرای معاصر عرب هم چیزی می‌خواندید؟

بله. آقای دکتر عزیزپور که ابن فارض تدریس می‌کرد، مترجم اشعار نزار قبانی هم بود. آن شعر معروف او را که می‌گوید:

«و ما بین حب و حب أحبک»
 این‌طور ترجمه کرده بود:
«و ما بین عشقی و عشقی تو را دوست دارم.»

اما چون فضای انجمن کلاسیک بود، قرائت اساتید این بود که بیشتر به شعرای کلاسیک بپردازند تا شعرای آوانگارد و مدرن. البته استاد جمشید علیزاده یک دوره‌ای داشت که اشعار شعرای معاصر را هم تدریس می‌کرد. وقتی دیدم در انجمن، دواوین شعرای عرب تدریس می‌شود، ناچار بودم که نحو یاد بگیرم. در واقع، علت ورود من به حوزه علمیه، احساس نیازم به نحو بود.

شما دروس حوزه را در کجا خواندید؟

بنده در تبریز بودم؛ در مدرسه طالبیه که مرحوم شیخ بهائی آن را ساخته بود، خدمت میرزا عبدالحمید حامدی بودم. همچنین در مدرسه ولی‌عصر(عج) و صادقیه تحصیل کردم. تمام دروس حوزه را به صورت سنتی خواندم، البته در علم اصول فقه، دروس جدید را هم مطالعه کردم.

قدمعلی سرامی اگر فقط بنشیند و خاطره تعریف کند، درس است

علاقه شما به ادبیات از کجا شکل گرفت؟ آیا خانواده‌تان هم اهل ادب بودند؟

بله، خانواده‌ام اهل ادبیات بودند. پدرم طبع شعر داشت، البته نه به‌صورت حرفه‌ای، اما چند دفتر شعر داشت. عمو و عمه‌ام نیز همین‌طور بودند. من هم در همان فضا رشد کردم و از همان‌جا علاقه‌مند شدم.

آیا اشعارتان جایی هم چاپ شده است؟

بله. همان انجمن ادبی تبریز یک فصلنامه داشت تحت عنوان «ارمغان» که نشریه تخصصی خود انجمن بود. از اعضای انجمن غزلی انتخاب می‌کردند و در این نشریه چاپ می‌شد.


نظر شما درباره برنامه‌های ادبی دفتر پاسداشت ادبیات فارسی حوزه هنری چیست؟

در سال‌هایی که در تبریز بودم، به تهران رفت‌وآمد داشتم. هر زمان که گذرم به تهران می‌افتاد، می‌آمدم و این اساتید را می‌دیدم. بعدها که همراه خانواده به تهران آمدم و ماندگار شدم، در کنار حوزه علمیه و دانشگاه، از انجمن‌های ادبی حوزه هنری هم استفاده کردم. الان که حوزه هنری همت کرده و شخصی مثل استاد قدمعلی سرامی را با آن وضعیت جسمانی دعوت کرده، این‌که ایشان می‌آیند و ما را قابل می‌دانند، یک غنیمت است. مگر چند نفر مثل سرامی پیدا می‌شود؟ ایشان سعدی را تمام کرده و اکنون مشغول حافظ‌خوانی است. اگر کسی بداند که قدمعلی سرامی کیست، روش تدریسش چگونه است و شاگرد چه کسانی بوده، به این راحتی او را از دست نمی‌دهد. ایشان بدیع‌الزمان فروزانفر را درک کرده‌اند. سرامی حتی اگر فقط بنشیند و خاطره تعریف کند، درس است! خاطرات ایشان بخشی از تاریخ ادبیات معاصر محسوب می‌شود. همین‌طور استاد یوسفعلی میرشکاک. شما چند نفر مثل ایشان سراغ دارید که خودساخته و خودپرداخته باشند و بر علم اسطوره‌شناسی نیز تسلط داشته باشند؟ یک موقع اسطوره‌شناس هستید با منابع رسمی دانشگاهی که هزار ایراد روش‌شناختی دارد. چون اسطوره‌شناسی متعلق به دوره باستان است و در جهان مدرن تحقق پیدا نمی‌کند، بنابراین باید آن را در زبان‌های باستانی مطالعه کرد؛ پس زبان‌شناسی و صرف هم لازم است.

این‌که یوسفعلی میرشکاک ذوالفنون است، نعمتی است. باید حوزه هنری و مردم قدر او را بدانند. شما چند نفر مثل میرشکاک پیدا می‌کنید؟ تازه این از لحاظ نظری است؛ یک موقعی هست شما کتاب «فصوص الحکم» را می‌آورید، من همه لغات و اصطلاحاتش را برایتان توضیح می‌دهم، اما آیا شما عارف می‌شوید؟ خیر، زیرا سلوک هم می‌خواهد. استاد میرشکاک به این معنا اهل فن است و این نعمتی است که باید قدر دانست.

ما ایرانی‌ها به ادبیات علاقه‌مندیم، اما گاهی شناخت‌مان از آن در حد یک فال حافظ است. فکر می‌کنید برنامه‌هایی که حوزه هنری در این زمینه برگزار می‌کند چقدر تأثیرگذار است؟ نقد یا پیشنهادی هم دارید؟

من ضعف خاصی در برنامه‌های حوزه هنری نمی‌بینم که بگویم جای خالی چیزی احساس می‌شود. شکر خدا، از این جهت خوب پیش رفته است. استاد سرامی حافظ می‌گوید، آقای علیرضا قزوه درباره حکمت و حکایت در ادبیات فارسی سخن می‌گوید، آقای زهیر توکلی تاریخ بیهقی را تدریس می‌کند، سه‌شنبه‌ها استاد میرشکاک بودند (که مدتی است برگزار نمی‌شود) و چهارشنبه‌ها در بازار شکرفروشان در خدمت آقای سیدعلی میرفتاح هستیم. عطارخوانی هم به‌صورت برخط و آنلاین از زنجان برگزار می‌شود. همه این‌ها خوب است و تمام هفته را برای کسی که علاقه‌مند باشد، پر می‌کند. در نهایت پیشنهاد من این است که اگر یک دوره عروض و قافیه قدیم و جدید هم برگزار شود، بسیار بهتر خواهد بود.

بیشتر بخوانید:

جایزه پارسی‌جان به شهریار ازهاریان فر، علی بزرگی و محسن چاووشی اهدا شد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha