به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، برنامه تلویزیونی «ماجرای جنگ» به روایت جواد موگویی، مستندساز و پژوهشگر تاریخ معاصر و با حمایت حوزه هنری انقلاب اسلامی، به بررسی ابعاد مختلف جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل میپردازد. در قسمت نخست، که با حضور سردار احمد وحیدی، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، پخش شد، موضوعات مهمی در زمینه پیامدهای این جنگ مطرح شده است.
در خدمت سردار احمد وحیدی هستیم، اولین فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران. سردار! با توجه به مشغله فراوان شما در میانه جنگ و حجم سنگین کار، بسیار سپاسگزارم که در این ساعت—نیمهشب—فرصت را در اختیار ما قرار دادید تا روایت جنگ دوازده روزه را بشنویم.
-سؤال اول من درباره جلسه شورای عالی امنیت کشور است. در تاریخ کشور، دو بار این جلسه هدف سوءقصد قرار گرفته: یک بار در ۸ شهریور ۱۳۶۰، و یکبار در ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ هجری شمسی. شاید بسیاری ندانند که شما در جلسه ۸ شهریور حضور داشتید. در آن جلسه که منجر به شهادت رئیسجمهور، نخستوزیر، و رئیس شورای عالی کشور شد، برای اولین بار روایت شما را میشنویم.
جلسه بهصورت طبیعی با حضور شهید رجایی عزیز و شهید باهنر، بهعنوان رئیسجمهور و نخستوزیر، شکل گرفت. این جلسه جزو نخستین جلساتی بود که شهید باهنر بهعنوان نخستوزیر شرکت میکرد. شاید حضور شهید رجایی در آن جلسه الزامی نبود، ولی چون نخستین جلسه حضور شهید باهنر بود، وی نیز حاضر شدند.
–شما بهعنوان نماینده کدام نهاد در آن جلسه شرکت کردید؟
من همراه با شهید کلاهدوز در جلسه شرکت کردم. شهید کلاهدوز در آن زمان قائممقام سپاه بودند و من نیز از طرف اطلاعات سپاه در جلسه حاضر بودم. سایر اعضا نیز طبیعتاً حضور داشتند. ما کمی با تأخیر رسیدیم، چند دقیقهای پس از آغاز جلسه وارد شدیم. شهید رجایی و شهید باهنر جلسه را اداره میکردند. چهره شهید رجایی در آن جلسه کاملاً متفاوت بود؛ انگار انسانی که عمیقاً در حال فکر کردند است، درگیر موضوعی جدی بود و ذهن و روحش در فضای دیگری سیر میکرد. من چنین برداشتی داشتم، انگار که در عالم دیگری بود. جلسه طبق روال پیش رفت تا اینکه انفجار رخ داد. انفجار بهشدت مهیب بود، چون مواد آتشزا دقیق طراحی شده بودند؛ بلافاصله پس از انفجار، آتشسوزی گستردهای آغاز شد.
–شما در کجا نشسته بودید؟
نزدیک ورودی نشستیم؛ جایی که به محض ورود در دسترس بود. همراه با شهید کلاهدوز همانجا مستقر شدیم.
–آیا در این فاصله کشمیری را در جلسه دیدید؟ به خاطر دارید چه زمانی آمد، بمب را گذاشت، یا رفت؟
کشمیری فردی شناختهشده بود؛ فعال در امور اجرایی، ارتباط گیرنده با مسئولان، همکاری با دستگاه اطلاعاتی، و در ظاهر فردی موجه. در آن زمان، همه نسبت به او احساس مثبتی داشتند. برآیند چنین نفوذی این بود: منافق خودش را شبیه افراد صالح نشان میداد. اینگونه بود. در آن ایام ابتدایی انقلاب، فرآیند بررسی سوابق فردی چنان دقیق و ساختیافته نبود که همهچیز روشن شود.
–اکنون، با توجه به جنگ دوازده روزه، ترور فرماندهان، و حتی لو رفتن جلسه شورای عالی امنیت در تاریخ ۲۶ خرداد، آیا باید دنبال یک کشمیری جدید بگردیم؟ یا این بار داستان از جنس نفوذ نیست؟ تحلیل اطلاعاتی شما چیست؟
دشمن بخش قابلتوجهی از اطلاعات خود را از طریق سامانههای ارتباطی، ماهوارهها، و فناوریهای نوین بهدست میآورد. متأسفانه باید بگویم که فناوری امروز در خدمت جریانهای تروریستی قرار گرفته است. آنها نیز توان بهرهگیری از این فناوریها را دارند. این موضوع بسیار پیچیده و دارای ابعاد مختلف است. شاید فرصت نشود تمام جزئیاتش را بیان کنم. اما واقعیت این است که از طریق این ظرفیتها، میتوانند افراد را شناسایی کنند، صداها را ضبط کنند، تصاویر را رصد کنند و با ماهوارههای فوق دقیق، نقاط حساس را نشانهگذاری کنند.از منظر فناوری، امروز شناسایی یک محل با دقت بالا، کار پیچیدهای نیست؛ بلکه کاملاً رایج و قابلدستیابی است.
–پس در این جنگ، شما عامل انسانی را در ترورها و شناساییها دخیل نمی بینید؟
نه اینکه مطلقاً موثر ندانم، اما عمده آن مربوط به حوزههای استفاده یکطرفه از فناوریها است. این کاری است که البته رژیم سیهروز قبلاً هم کرده؛ مثلاً در قضیه ترور شهید فخریزاده.البته ما این را انکار نمیکنیم که اسرائیل در ایران جاسوس دارد اما اینکه در این سطوح بالا آدم داشته باشد من تایید نمیکنم.
ـ برگردیم به وعده صادق یک. شاید جنگ از آنجا شدیدتر شد و احتمال شروعش بالاتر رفت. چه شد که این روند تصمیمگیری برای انجام وعده صادق یک شروع شد؟ اگر خاطرتان باشد سفارت ما در سوریه مورد حمله قرار گرفت و بعد تصمیم بر این شد که وعده صادق یک انجام شود. اولین عملیاتی بود که در واقع ما علیه اسرائیل به صورت مستقیم انجام دادیم. روند تصمیمگیری آن چگونه بود؟ شما در آن زمان هم وزیر کشور بودید؟
این وقاحت و گستاخی رژیم صهیونیستی وقتی به اینجا رسید که سفارت ما را زد، دیگر جای این نبود که ما بخواهیم تعامل کنیم و یا در مقابل این اقدامشان واکنش نشان ندهیم. رژیم صهیونیستی به دلایل مشکلات فراوانی که داشت، میخواست مسائل را به بیرون از خودش منتقل کند. جمهوری اسلامی هم با درایت و تدبیر متوجه این وضعیت بود، ولذا در جاهایی که لازم بود پاسخ مقتضی او میداد.
چنانچه در یک حملهای که آنها به تیفور کردند—تیفوری محلی بود در داخل سوریه که بعضی از عزیزان ما آنجا بودند و شهید شدند— یک پاسخ درخور همان وقت شهید سلیمانی عزیز به آنها داد.
اینها فکر میکردند بعد از شهادت شهید سلیمانی ما در منطقه ضعیف شدیم و دیگر قدرت عمل نداریم. تصورات باطل و محاسبات غلطی داشتند. تصور میکردند که مثلاً با زدن سفارت ما اتفاقی نمیافتد. ولی دیگر جایی نبود که پاسخ ندهیم، لازم بود که پاسخ بدهیم.این افتخار به دست فرماندهان عزیز ما—سردار سلامی عزیز، سردار حاجیزاده، سردار باقری عزیز، سردار رشید - خیلی مقتدرانه رقم خورد.
شهید آیتالله رئیسی همان موقع در قید حیات بود. وی کاملاً حامی بود، خیلیها هم تلاش میکردند که این اتفاق نیفتد. دیگران تماس میگرفتند ایران را به خویشتنداری دعوت میکردند و اینها.
اما ایران معلوم بود که در مقابل چنین چیزی ساکت نمینشیند. زدن سفارت ما یعنی زدن خاک ما، یعنی تجاوز به حاکمیت ملی ما. ولذا در یک روند خیلی عادی و طبیعی و آمادگی همگانی این تصمیم گرفته شد. هماهنگی دولت، هماهنگی نیروهای مسلح و خب، شهید امیرعبداللهیان هم آن موقع در قید حیات بودند و نقش برجستهای ایفا کردند.
-مخالفتی نبود، نه از سمت دولت، نه ستاد کل یا بخشهای دیگر؟
اصلاً به هیچوجه نهتنها مخالفت نبود، بلکه همه یکدست بودند. دوره دولت شهید رئیسی بود و همه کاملاً در میدان بودند. نیروهای مسلح که این فرماندهان دلاور و افتخارات جاودان دوران دفاعمقدس ما بودند و حالا هم مسئولیت داشتند، آنها خودشان بنا گذاشته بودند یعنی شهید سلامی عزیز، شهید حاجیزاده، شهید باقری، شهید رشید. اینها خود، جانفدای گذار این قدرت و ادامهدهنده این حرکت بودند که نیروهای مسلح به چنین بلندایی رسیده بود از قدرت و اقتدار. کاملاً همه هماهنگ و یکدست، بودند و این اتفاق افتاد و الحمدلله هم بسیار پژواک مهمی داشت و تاثیرگذار شد.
- بین وعده صادق یک و دو، آیت الله رئیسی شهید شدند. آقای امیرعبداللهیان شهید شدند و دولت در واقع تغییر کرد. آقای پزشکیان و تیمشان آمدند. بین وعده صادق یک و دو فاصله افتاد. برخیها میگفتند که دولت همراه نیست در اجرای وعده صادق دو. برخی دیگر میگفتند که ستاد کل، شخصاً مثلاً شهید رشید، شهید باقری موافق انجام وعده صادق دو نیستند. شما دیگر اینجا از دولت بیرون آمدید، در واقع به مجموعه نیروهای مسلح پیوستید. آنجا چجوری بود؟ از وعده صادق دو چیزی خاطرتان هست؟ اختلافی؟ حرفی؟ چیزی؟
نه، ببینید اصلاً اشتباهه این حرفها. نه شهید رشید، نه شهید باقری، و نه شهیدان دیگهای که الآن نیستند و به ملکوت اعلی رفتند، هیچکدام نهتنها مخالف نبودند، بلکه در میدان بودند. اصلاً بدون خواست آنها اتفاق نمیافتاد، آنها خودشان دستور آمادهسازی میدادند.
به هیچوجه اختلافی نبود در انجام وعده صادق دو و با قدرت انجام شد. دولت هم، آقای پزشکیان مخالفتی نداشتند. بلکه چون این بعد از قضیه ترور شهید هنیه اتفاق افتاد. بهطور طبیعی، آقای پزشکیان و مجموعه وی خیلی متأثر بودند و هیچگونه مخالفتی نبود و با هماهنگی کامل انجام شد. اصولاً این مسائل بزرگ را کسی نمیتواند به راحتی زیر سؤال ببرد. اینها منافع ملی و حاکمیت ملی است، امنیت ملی است. در این مسائل نمیشود اختلاف کرد. اینها خیلی روشن هستند. این اظهاراتی که بعضاً گفته میشود، درست نیست. سرداران ما، من خودم میگویم، مثلاً اینها مسیر خاص خودشان را دارند. نظام جمهوری اسلامی، نظامی قدرتمند و مستحکم است. روال کاملاً مشخص و روشنی دارد برای مسائل اینچنینی و این روالها را به سادگی نمیشود برهم زد.
در ثانی، مسیر این تصمیمگیریها در شورای عالی امنیت ملی است و نهایتاً هم فرمانده معظم کل قوا. اینها طبق روال خودش صورت گرفت. هیچ مشکلی در این مسیر اتفاق نیفتاد که بگوییم مثلاً شورای عالی امنیت ملی با این مخالفت کرد. نه، چنین چیزی نبود. مسیر شورای امنیت همین است، دقیقاً نیروهای مسلح این موارد را آنجا مطرح میکنند، تصویب میشود، بعد هم رهبر معظم انقلاب، فرمانده معظم کل قوا تأیید میکنند و کار انجام میگیرد.
– آیا شما معتقد نیستید تغییر دولت باعث تأخیر یا اختلال در اجرای وعده صادق دو شد؟
نه، من هیچ اشکالی در مسیر نمیبینم که بخواهم بگویم به خاطر تغییر دولت این عملیات انجام نشد. نه، اتفاقاً دیدید که چقدر قدرتمندانه انجام شد. خود آنها هم این باور را نداشتند که با این قدرت عملیات وعده صادق دو که به مراتب قویتر از وعده صادق یک بودـ عمل شود. طبیعی بود؛ ایران هم اعلام کرده بود. ببینید، ایران اصولاً به دنبال بحران و جنگ نیست. ما هیچوقت وارد جنگ نشدیم، اما گفتیم که اگر بجنگید، محکم میزنیم.
– یعنی وعده قبلی داده شده بود؟
بله، وعده آن داده شده بود که اگر شما دوباره تخلف کنید، تجاوز کنید، دفعه دوم محکمتر میزنیم. اتفاقاً همینجور هم شد. وعده صادق دو بسیار محکمتر و تندتر از وعده صادق یک بود. برابر همان وعدهای که داده شده بود. نیروهای مسلح گفته بودند، فرمانده معظم کل قوا گفته بودند، و همه گفته بودند.
– تصمیمگیریها چطور انجام شد؟ آیا دولت جدید همراه بود؟
خیلی طبیعی است که ما آنچه اتفاق میافتد را بر اساس مقتضیات سیاسی و جهانی تصمیمگیری میکنیم. ولی خودمان تصمیم میگیریم، خودمان قاطعانه تصمیم میگیریم، و آن تصمیم قاطع را هم به اجرا میگذاریم.
- نه، من میخواهم بگویم که ممکن است دولتها حالا اصلاً این دولت نه، دولت قبلی، دولت بعدی ممکن است زیر بار تصمیم نظامی کشور نروند. اگر دولتی نرود، چه اتفاقی میافتد؟
ببینید، اگر دولتی این را تشخیص ندهد که منافع ملی ما چیست و موقعی که حاکمیت سرزمینی ما مورد خدشه واقعی قرار میگیرد، ما وارد صحنه نشویم، خب این دولت خودش از مسئولیت میافتد. دولت باید تابعیت از مردم داشته باشد، تابعیت از وظایفی که دارد. باید به هیچوجه قبول نکند که تمامیت ارضی کشور، حاکمیت ملی ما، امنیت ملی ما به خطر بیفتد. اگر چنین دولتی وجود داشته باشد، بهنظر من مشروعیت ندارد چون دولت وظیفهاش این است که اول از همه، تمامیت ارضی کشور و حاکمیت ملی را تضمین کند.
–برخی این وضعیت را با تیرماه ۶۷ و ماجرای جام زهر مقایسه میکنند. نظر شما چیست؟
بله، یک شبیهسازی میشود حالا من نمیخواهم برای تاریخ اسم بگذارم ولی یک شبیهسازی میشود با تیرماه سال ۶۷ و جام زهر و اجبار به نیروهای مسلح و اجبار به امام. در واقع شبیهسازی میشود که دولت حاکم اهل جنگیدن نیست، اهل فرمانبری نیست، اهل همراهی نیست. اینها سوالاتی است که کف جامعه وجود دارد؛ کف خاص جامعه مذهبی یا حزباللهیتر. هرچه وجود دارد، من عرض میکنم: اقتدار رهبر معظم انقلاب و فرمان ایشان به اندازهای است که اصولاً این موضوعات موضوعیت پیدا نمیکند.
–پس تصمیمات بر اساس مصلحت ملی گرفته میشود؟
ببینید، یک وقتی مصلحت و منافع ملی ما اقتضا میکند که به این روش عمل کنیم. این بحث دیگری است. ما طبیعتاً بر اساس مسئله ملی عمل میکنیم، بر اساس منافع ملی، بر اساس مقتضیات. همه اینها را مدنظر قرار میدهیم. ما یک کار عاقلانه میکنیم، نه یک کار ماجراجویانه. عقلانیت ما ممکن است در یک جا یک چیزی را اقتضا کند، در زمان دیگر چیز دیگری را. اینها سر جای خودش طبیعی است.
–این عقلانیت در تصمیمات نظامی هم وجود دارد؟
بله، همه اقدامات ما در کمال عقلانیت و با تدبیر است. این از نظر دشمنان ما هم مورد تأیید و اعتراف قرار گرفته که ایران در کمال خونسردی تصمیمات خودش را میگیرد، با اراده قوی تصمیمات را میگیرد و آنها را اجرا میکند. این اتفاق نشاندهنده بلوغ سطح بالایی است که در مسائل کلان کشور اتفاق میافتد.
– نقش رهبری در این تصمیمات چیست؟
رهبری معظم انقلاب با قدرت و اقتدار تصمیم میگیرند. این حرفها اصلاً نیست که کسی بتواند تحمیل کند. نه، روال دارد. وظیفه هر بخش کشور معلوم است که چه کسی باید تصمیم بگیرد، چه کاری باید انجام دهد. این حرفها درست نیست. حتی در بحث مسائل مربوط به دوران دفاعمقدس هم همینطور بود. یعنی کسی نمیتوانست به امام تحمیل کند. وقتی امام مصلحتی را تشخیص میدادند، میدیدند که به مصلحت ملت است. همواره مصلحت ملت، مصلحت کشور حرف اول را میزند. چه در زمان حضرت امام، چه در زمان رهبری مقام معظم انقلاب. مصلحت کشور چه اقتضا میکند؟ مصلحت مردم چه اقتضا میکند؟ آن را با قدرت و اقتدار تصمیم میگیرند. البته مشورت میگیرند و بعد از مشورت با عزم قوی تصمیمات قوی گرفته میشود.
_نمونهای از این تصمیمات را میفرمایید؟
قبل از این هم همینطور بود. بعد از شهادت شهید بزرگوار، شهید عزیزمان، شهید سلیمانی، دیدید چطور با اقتدار تصمیم گرفته شد که پایگاهها آمریکا در عراق زده شود. کسی باور نمیکرد. از بعد از جنگ جهانی دوم، کسی اینطور با آمریکا رودررو نشده بود.
– پاسخ ترور حاجقاسم را محکمتر گفتیم یا بعد از وعده صادق یک یا دو؟ اگر ما چک محکمتری زده بودیم، بازدارندگی ایجاد میکرد، اصلاً جنگ نمیشد؟
ببینید، این حرف هم دقیق نیست. ما در عینالاسد کار را کردیم. این اظهاراتی که من بعضی وقتها میبینم، بعضی افراد میگویند، اینها درست نیست. اینها بعضاً اثر بیاطلاعی است. دشمن نخواست و تلاش کرد. همیشه هم اینجوری نمیخواهد. این قدرت و اقتداری که جمهوری اسلامی—چه در اراده، در نشان دادن ارادهاش، و بعد اخذ تصمیم و بعد اقدام—دارد را شما یادتان است، در همان مورد، آنها تهدید کردند که ما میآییم ۵۲ نقطه ایران را میزنیم و چه و چه...
و در آن شرایط بسیار حساس، برای تصمیمگیری مقتدرانه، این تصمیم گرفته شد و اقدام شد. بعد از شهادت شهید بزرگوار ما، شهید سلیمانی، مهمترین و بزرگترین پایگاه آمریکا در آنجا زده شد. حادثه بسیار مهمی بود، بسیار بسیار اتفاق مهمی بود. آمریکاییها تلاش کردند این را کوچک کنند، بگویند که آقا ما آسیبی ندیدیم و چه و چه... اینها خب اولاً که دروغ بود.
اول گفتند چیزی نشده، بعد معلوم شد چقدر آسیب دیدند. بعد گفتند آقا اینها مثلاً سرگیجه گرفتند. این دفعه هم چقدر زده شد. ترامپ اول گفت نمیداند، سیزدهتا زدند، دوازدهتا را در هوا زدند، یکی اشتباه خورده به بیابان. این انتظار را نداشته باشید که دشمن بیاید اعتراف کند که من خیلی ضربه سنگینی دریافت کردم. آنها احساس کردند که بیش از این نباید با ایران کلکل کنند.
لذا سعی کردند این را یکجوری به توجیه مسئله برگردانند که بتوانند مسئله را عادی بکنند. اصلاً کسی جرأت میکرد به آمریکا چشمچپ نگاه کند؟ که بخواهد پایگاهش را بزند؟ آنهم با آن قدرت. بسیار مسئله مهمی بود. این را چه کسانی انجام دادند؟ همین عزیزان. همینهایی که الآن البته در بین ما نیستند. همین شهید باقری، همین شهید رشید، همین شهید سلامی، همین شهید حاجیزاده. اینها بودند آن موقع، همینها مسئول بودند دیگر. بعد از شهادت شهید بزرگوار ما، شهید سلیمانی عزیزمان. اینها افتخار آفرینهای بزرگی بودند. همین جنگ اخیر هم ابعادش خیلی مهم است. حالا فرصت بشود، عزیزان ما، دوستان ما بیایند همه توضیح بدهند که این جنگ در چه مقیاسی اتفاق افتاده و ملت ما در چه جنگی پیروز شده. اصلاً تردید نکنید. پیروزی ما بسیار بزرگ بود.
-من معتقدم ما یک-یک شدیم.البته یک ما خودمان بودیم، یکِ آنها کشورهای خلیج فارس بود، یکِ آنها آمریکا بود، اسرائیل بود.
نه این اشتباه است. حتماً ما برنده شدیم. در این تردید نیست. اولین شاخص این است که از مردم میپرسیم. در همین نظرسنجیها. مردم ما قضاوتشان پیروزی ماست. مردم جهان اسلام روایتشان پیروزی ماست. تحلیلشان پیروزی ماست. و افکار عمومی جهان هم همینطور.
–ما درگیر جنگ بودیم. ما این طرف بودیم و تک و تنها. آن طرف اسرائیل بوده و ناتو، فرانسه، انگلیس، کشورهای خلیج فارس. حتی سکوت چین و روسیه. من میخواهم فارغ از شعار بدانم شما بهعنوان یک نظامی طبق چه مولفههایی میگویید ما پیروز شدهایم؟
ببینید، حالا عرض میکنم به مقداری که الان فرصت باشد. اگر ما پیروز نبودیم و اگر دشمن تحت فشار ما له نشده بود، چرا درخواست آتشبس کرد؟ کی درخواست آتشبس کرد؟ درخواست ما بود؟ مطلقاً ما درخواست نکردیم.
–چهکسی درخواست آتشبس کرد؟
آنها درخواست آتشبس کردند. خب، چه کسی درخواست آتشبس میکند؟ آنکه شکست خورده.
-خب، ما چرا ادامه ندادیم؟
حالا آن بحث بعدی است، بذار آن را هم میگویم. فعلاً این بحث پیروزی را مشخص کنیم، به آن هم میرسیم. که درخواست آتشبس کرد؟ دشمن. چرا درخواست داد؟ برای اینکه تحت فشار بود.
الان هم شما روایتهای خود اینها را ببینید. البته انتظار نداشته باشید این نتانیاهو جنایتکار بیاید این حرف را بزند. او که نباید این حرف را بزند. ولی شما روایتهای خودشان را از دیدگاههای مختلف نگاه کنید، در داخل خود رژیم. میگوید آقا ما اصلاً چنین وضعیتی را در تاریخ رژیم صهیونیستی سراغ نداریم. در این هفتاد، هشتاد ساله این رژیم، چنین وضعیت و شدت عملیاتی که علیه ما شده، این را چه کسی میگوید؟ خود عناصر رژیم میگویند. میگویند اصلاً چنین حملاتی در سابقه این رژیم وجود نداشته است. چنین فشاری را ما تا حالا در این هفتاد، هشتاد ساله تحمل نکردیم. خودشان میگویند چنین مشکلات و چنین وضعیت فاجعهباری را در تاریخ خودمان سابقه نداریم. بعضیهایشان حتی از لفظ فاجعه استفاده میکنند. بعضیهایشان میگویند اگر ادامه پیدا میکرد، کلا فرو میپاشید.
دو، اظهارات خودشان. ترامپ چه میگوید؟ ترامپ میگوید که ما خسته شده بودیم. ایران خیلی ضربه زد، آنها هم خیلی ضربه دیدند. این «خیلی ضربه دیدن» در مورد رژیم صهیونیستی از زبان چهکسی در حال گفته شدن است؟ مهمترین حامی و پیمان و حتی شریک آنها.
– ما چرا آتشبس را قبول کردیم؟ باید ادامه میدادیم؟ یا کم زدیم؟
ببینید، همین اتفاق، دلیلی بر پیروزی ماست. ببینید، همه کسانی که میگویند حزبالله یا میگویند ما باید ادامه میدادیم، یعنی ما تا اینجا پیروز بودیم، این را تا آخر ادامه میدادیم. خب، این خودش نشانه پیروزی ماست یعنی آن برادر عزیز حزباللهی یا خواهر حزباللهی که میگوید تو پیروز بودی تا الان، خب ادامه میدادیم. حالا راجع به ادامهاش بحث جداگانهای است، ولی فعلاً همین مسئله را روشن کنیم. یعنی همین اظهاراتی که شما میگویید، نشانه پیروزی ماست.
دکترین نظام ما کاملاً پیروز شد. ببینید، ما دکترین جنگ نامتقارن داشتیم. شما ببینید ما با چه ظرفیت بودجهای، آنها با چه ظرفیت بودجهای، با چه فناوری؟ بزرگترین و بهروزترین فناوریهای دنیا، با مهمترین ابزار روز دنیا علیه ما به کار گرفته شد. یعنی شما F-۳۵، F-۱۵، F-۱۶، بمبهایی که استفاده کردند، B-۲، بمبهای پانزده تنی که علیه ما استفاده کردند، ماهوارهها.
شما حساب بکنید چند ماهواره فقط درگیر این جنگ بود. یعنی ماهوارههای متعدد، کشورهایی که درگیر بودند را ببینید، رژیم درگیر بوده، آمریکا درگیر بوده، سنتکام درگیر بوده، ناتو درگیر بوده، کشورهای اروپایی درگیر بودند. همین الان گزارشهایی که میرسد، چیست؟ از کجا برای اینها مهمات میرسد؟ از آلمان، از کشورهای اروپایی اینها همه درگیر جنگ هستند.
فضای خالی عراق در اختیار آمریکا است، که در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دارد. خب، آمریکا فضای سوریه را که اجازه داد، در اختیار رژیم صهیونیستی قرار بگیرد. شما وقتی نگاه کنید، مواضع اینها تماماً در حمایت از رژیم صهیونیستی است.
پس ما در یک جنگی درگیر شدیم که همه هستند، ما خودمان تنها هستیم. در این جنگی که ما هستیم، ما خب از قبل میدانستیم. خیلی برایش آماده شدیم. دکترینی را جمهوری اسلامی طراحی کرده بود، از زمان دفاع مقدس و ادامه پیدا کرد تا امروز. این دکترین ما پیروز شد. در شرایطی که خودشان میگویند ما دویست هواپیما را با هم آوردیم. ماهوارههای فعال، همه سیستمهای پدافند هوایی. یعنی هیچ سیستمی نبوده که در این منطقه فعال نباشد. سیستم پدافند هوایی دشمن، آمریکا، و حالا بعضی از کشورها که کانالهای پدافندیشان هم در اختیار قرار دادند. بعضیها هم رسماً اعلام کردند که ما در رهگیری دخیل بودیم. اردن، کشورها... اینها خود آنهایی هستند که اعلام کردند.
رژیم هم که با تمام ظرفیت، همه را در منطقه جمع کرده بود. شما دیدید در گزارشها، خودشان میگفتند ۴۰ درصد، ۵۰ درصد، ۶۰ درصد موشکهای تولیدشده تاد برای همینجا مصرف شد. اینها دچار کمبود موشک شدند. ولی شما ببینید، دکترین جمهوری اسلامی پیروز شد.
بله، دکترین جمهوری اسلامی هزینهها را کرد. آن هزینههای میلیاردی فقط مربوط به بودجه نظامی سالانهی آمریکا بود. بودجه هنگفتی که سالها صرف شده بود. هواپیما آمد، ماهواره آمد، تلاش سالیانی... اینها مال امسال و پارسال نبود. کارهایی بود که سالها برنامهریزی شده بود. بارها و بارها تمرین کرده بودند، تمرینهای نظامی، هزینههای گسترده. ولی دکترین جمهوری اسلامی که مبنایش خودش بود، طراحیاش خودش بود، خودش تولید کرد، خودش استفاده کرد و پیروز شد.
– یعنی دکترین موشکی ایران، که خودساخته بود، خودش را در صحنه نشان داد؟
دقیقاً. این دکترین پیروز شد بر همه آن هواپیماها، بر همه آن ماهوارهها، بر همه آن تلاشها، بر همه مراکز کنترل فرماندهی که قبلاً در سیستمهای غربی تعریف شده بود. اینها را از منطقه آسیای غربی آوردند و تحت عنوان همان سیستمها اینجا تعریف کردند. همه اینها در فرماندهی کنترل منطقه بودند. ولی کدام کشور پیروز شد؟ دکترین جمهوری اسلامی پیروز شد. این دکترین از کجا آمد؟ از بوم خود ما. توسط همین شهدای بزرگ ما طراحی شد. سابقهاش همین شهید حاجیزاده، شهید سلامی، همین عزیزانی که شهادت به شهادت رفتند. همینها طراحی کردند. اجرا کردند، موفق شدند. در مقابل آن قدرت جهنمی، این دکترین پیروز شد.
– چه نشانهای از این برتری؟ اگر ما اینقدر پیروز بودیم، چرا آتشبس را قبول کردیم؟ اگر ما اینقدر لهشان کرده بودیم، چرا قطع کردیم؟
ببینید، ما اصولاً دنبال جنگ نبودیم. آنها، آن جنایتکاران، میخواستند و میخواهند الان هم میخواهند که صحنهها را از ظلمی که دارند در غزه انجام میدهند، به جای دیگری معطوف کنند. مسئله را ببرند جای دیگر تعریف کنند. شما میدانید اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، مظالمی که در سوریه اتفاق میافتد، جنایتهایی که در خود غزه اتفاق میافتد. اینها میخواهند ذهنها را از آن مصیبتها منحرف کنند، ببرند به مسئله دیگری.
– یعنی ما با پذیرش آتشبس، فرصت تجدید قوا به آنها دادیم؟
–دو مسئله وجود دارد. اول اینکه ما شروعکننده جنگ نبودیم. ما خواستار جنگ نبودیم. ما باید نشان میدادیم که شروعکننده جنگ نیستیم. متجاوز کس دیگری است و ما ادامهدهنده نیستیم. به همین دلیل، مصلحت دیده نشد که ادامه بدهیم. چون باید فضای جهانی را روشن کنیم، فضای ملتها را روشن کنیم. از طرف دیگر، همانطور که اشاره کردم، آنها میخواستند و میخواهند همین حالا هم در پرتو این مسائل، جنایتهای بزرگی را که دارند انجام میدهند، نادیده گرفته شود، به فراموشی سپرده شود. چنانچه در همین مدت جنگ دوازده روزه، مسائل فلسطین به فراموشی سپرده شد. اصلاً رفت به مسئلهیچ درجه دو و سه. در کل، آنها مشغول جنایتهای خودشان بودند.
مسئله دیگر ما این است که ما باید فرصتهای لازم را برای روشن کردن افکار عمومی جهان داشته باشیم. ما با جهان باید صحبت کنیم. ببینید، متأسفانه دردهایی هم داریم. من الان میبینم بعضی افراد، اظهارات واقعاً بدی میکنند. اظهارات اندک هستند، ولی هستند.
یکجوری نشان میدهند که انگار مقصر جنگ ایران بوده. یعنی ما باید فرصت بدهیم که این حقایق روشن شود. ایران با قدرت همیشه اعلام کرده: ما شروعکننده جنگ نیستیم، اما هر جنگی را محکم پاسخ میدهیم. اما آن را بر اساس منطق، بر اساس حکمت، بر اساس دلایل خاص خودش. جمهوری اسلامی روش خودش را دارد. هیچ تحمیلی از هیچجا در هیچ موضوعی نپذیرفته و نخواهد پذیرفت. ولی منطق خودش را دارد، عقلانیت خودش را دارد، در مبانی خودش تصمیم میگیرد. مهم این است که ما خودمان تصمیم میگیریم. چرا؟ بر اساس چه؟ بر اساس مصالح خودمان، منافع خودمان، موقعیتسنجی خودمان. مهم این است که ما بدانیم، دشمن هم بداند که ما تصمیم گرفتیم. ما تصمیم گرفتیم. این تصمیم در هر مرحله از سوی ما گرفته شد. گفتند شما شروع میکنید ولی پایان با شما نیست. ما تصمیم گرفتیم.
– دولت در تصمیمگیری نقش داشت؟ به این معنا که بخواهد جنگ را به اتمام برساند یا قوای نظامی بخواهد ادامه دهد؟ آیا اختلافی وجود داشت؟
ببینید، دولت یعنی شخص رئیسجمهور و وزیر خارجه کاملاً با نیروهای مسلح در ارتباط بودند، کاملاً هماهنگ بودند، کاملاً حمایت میکردند. ما هیچ تعارضی را در این زمینه مشاهده نکردیم. بلکه کاملاً یکپارچگی وجود داشت. این برنامه بود و من هیچ تعارضی را در روابط نمیبینم. شما در عمل ببینید. در عمل چه شده؟ در عمل، موقعی که نیروهای مسلح لازم بود وارد صحنه شوند، شدند. در همه مراحل قبل، دولتها منظورم همین اتفاق است نه تنها مواضع مخالفی نداشتند، بلکه حامی بودند. شخص رئیسجمهور و وزیر خارجه در این ماجرا نقش ایفا کردند و تلاش کردند. ما از تلاشهایشان هم متشکریم. جمهوری اسلامی یک نظام ساختیافته، قوی و منسجم است. اینطور نیست که هر کسی حکمی دلخواه صادر کند. اینطور نیست.
– روند تصمیم و تشخیص چه بود؟ یک ساعت اطلاعات بدهید. کاملاً بگویید چه شد؟ مثلاً چه کسی به چه کسی گفت؟ چه شد؟ کجا تصمیم گرفته شد؟
این بخشی از آن چیزی است که میتوان گفت. ببینید، وقتی که B-۲ را زدیم، ببینید آنها چرا تصور نمیکردند. یعنی فکر میکردند با ضربهای که آمدند مثلا، ببینید، ما یک B-۲ میگوییم، یک B-۲ میشنویم.
این B-۲ برای ما ایرانیها، برای نیروهای مسلح ما، برای رهبری ما، برای ملت ما چیز خاصی نیست. ولی برای دنیا، خیلی مسئله مهمی است. آقا، B-۲ آمده، چهارده فروند B-۲ آمده، چهارده بمب پانزدهتنی، سیهزار پوندی ریخته. این چیز کوچکی نیست در دنیا.
اولاً تصور میکردند که با نشان دادن چنین قدرتی، در ادامه جنایتهای رژیم صهیونیستی، ایران عقبنشینی میکند. میگفتند بابا، کار خیلی حساس شد، خطرناک شد، برویم عقب. ولی عقب ننشستیم. تصورشان این بود. دیدند برعکس شد.
ایران گفت: «حالا که زدهای، پس ضربت را دریافت کن.» حالا رژیم صهیونیستی است، آمریکا با آن قدرت، عینالاسد زده شد. عینالاسد، بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه و مرکز هواییشان بود. رژیم، یعنی رژیم فکر میکرد یا آمریکاییها فکر میکردند که ایران به خودش اجازه نمیدهد. ولی این تصمیم گرفته شد. این تصمیم، تصمیم بسیار بزرگی بود.
_ یعنی میخواهید بگویید حمله به پایگاه آمریکا باعث پایان جنگ شد؟
وقتی رژیم دید ما متوقف نمیشویم، با آمدن آمریکا به صحنه، تصور میکردند، مسئله عوض میشود. دیدند نه، عوض نشد. ایران همچنان مقتدرانه ایستاده است و تازه کارهای بزرگتری هم میتواند بکند. ولی جمهوری اسلامی فعلاً تصمیم گرفته این مقدار اقدام کند. ما خیلی کارهای دیگر هم میتوانستیم بکنیم. الان میماند برای موقعی که لازم باشد عمل کنیم. ولی ایران خیلی کار بزرگتری هم میتوانست انجام دهد.
خب، طبیعی است که آنها احساس کردند تمام محاسباتشان دارد غلط از آب درمیآید. از آن لحظه که رژیم زده شد، دیدند ایران با قدرت ادامه میدهد، بسیار هدفمند، بسیار دردناک. حالا اینها تاریخش بعداً معلوم میشود، چون یک سانسور عجیبی در رژیم وجود دارد و رژیم صهیونیستی مثل پادگان اداره میشود. این حرفهایی که میزنند، حرفهای بیخود نیست. اصلاً نمیزنند. سانسور شدیدی حاکم است که اطلاعات بیرون بیاید. شما دیدید، این مسئول پدافندشان بلافاصله یک اظهاراتی داد، بعد حذفش کردند. یک اظهاراتی داشت که ما دچار مشکل شدیم، حذفش کردند. اعلام کردند یا تیمی از آدمها را عوض کردند. مهم این است که رسانههایشان اینقدر سانسور است، مسئولانشان حق ندارند حرف بزنند. برعکس کشور ماست که هر کسی از هر گوشه حرف خودش را میزند. بعد آمریکا آمده، B-۲ را آورده. آنها همه فکر میکردند اسم B-۲ بیاد، ایران عقبنشینی میکند. آقا، لرزه بر تنشون افتاد. در اینجا، اینجوری نیست. خبری نیست. ایران برعکس، ایستاد. خب، اینها درخواست آتشبس دادن. طبیعتاً این در سلسله مراتب خودش آمده.
-این روند چجوری بود؟ این آتشبسی که درخواست داده شد؟
به نظرم آقای وزیر خارجه، آقای عراقچی، یه جایی گفتند. روایت صحیح همان است، درخواستشان اعلام شده. ایران مخالفتی نکرده. نه آتشبس رد شده، نه قطع شده. ایران قبول کرده ولی درخواست برای آنهاست، بعد از آن قدرت اولی که ایران نشان داد.
–برگردیم به شب اول. من روایت شما را از سردار وحیدی، روایت شما را از روز اول جنگ، یعنی ساعت سه بامداد بشنوم. اولش اینکه پیشبینی بود که جنگ خواهد شد؟
ببینید، اصولاً از مدتی قبل، برای تحلیل مطلب مطرح بود. کنترل میشد، رصد میشد، حرفها و اقدامات نظامی آنها. در آن شب هم، بله، در آن شب خاص هم احتمال عملیات داده شد. و به همین دلیل هم عزیزان ما که مسئول رده جلو کار بودن—یعنی شهید فرماندهان اصلی ما که باید در پای قبضهها و آتشبارها باشند—آنها آماده بودند. ردههای بالاتر هم آماده بودند. ردهها مختلف است. یک موشکی که میخواهد شلیک شود یا یک آمادگی که باید در پدافند باشد یا هر جای دیگری. طبیعتاً اول به آن قبضهها و پایگاهها مربوط است. یعنی شهرهای موشکی، پایگاههای موشکی، پایگاههای پدافندی—اینها کاملاً آمادگی داشتند.
نه اینکه حتماً صد درصد باشد، ولی این احتمال برای دوستان مطرح بود. اصولاً این مسائل باید با یک نسبتی از احتمال سنجیده شود. بله، احتمال کاملاً داده میشد. آنها کاملاً آماده بودند. ردههای بالاتر آنها بودند. نهایتاً تا دو رده بالاتر، که میشود مثلاً فرض کنید شهید حاجیزاده، اینا هم کاملاً آماده بودند. رده بالاترهایشان هم که شهید سلامی عزیز ما باشد، ایشان هم این احتمال را قوی میدادند و آماده بودند. رده بالاتر هم آماده بودند.
ولی خب ممکن است با یک فاصله به این مسئله بپردازند که اگر این احتمال قطعی شد، خودشان را در آن جایی که باید باشند، بهطور طبیعی قرار بدهند. سطح درگیریها متفاوت بود و بر اساس سطح درگیریها معلوم میشود که چه کسانی باید در چه مقاطع، کجا و با چه درصدی حضور داشته باشند. بعضی از دوستان فکر میکنند در هر احتمالی باید همه فرماندهها بروند در خط مقدم. این غلط است. اصلاً همچین چیزی درست نیست. این حساب و کتاب دارد. بعضی عزیزانی که کماطلاع هستند، فکر میکنند اگر احتمال عملیات است، باید از سطحهای بالا بروند در خط مقدم. نه، همچین چیزی قرار نیست.
در هنگام احتمال خطر جنگ ردهها بهتدریج وارد صحنه میشوند، مأموریتهای خودشان را میگیرند، تا نوبت برسد به ردههای بالاتر و بالاتری که باید وارد صحنه بشوند. بنابراین من عرض کردم، در این قضیه، اول احتمال داده میشد؟ بله، احتمال داده میشد. آیا حاضر بودند یا نبودند؟ بله، حاضر بودند. در صحنه بودند، در میدان بودند. آنهایی که باید در میدان حضور میداشتند، بودند، مثل شهید حاجیزاده، شهید محرابی.
بعضی افرادی که اطلاع ندارند، فکر میکنند که این اتفاق افتاد، پس صد فرمانده باید همان اول بیایند آنجا و صف بکشند. این نیست. این تحلیل اشتباه است. باید متوجه این موضوع باشیم. لذا فرماندهان ما بر اساس آن احتمال، کاملاً آماده بودند. شما ملاحظه میکنید شهید محرابی که معاون اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح بود، در صحنه بودند. دیگر دوستان هم در صحنه بودند.
-رژیم صهیونیستی شهید رشید، رئیس ستاد کل، فرمانده سپاه، فرمانده هوافضا، جانشین اطلاعات؛ جانشین عملیات، و ... را به شهادت رساند. این تعداد فرمانده شهید، واقعاً بههمریختگی ایجاد نکرد، آقای وحیدی؟ این عدد، عدد کمی نیست.
ببینید، اتفاقاً همینجا یکی از شاخصهای پیروزی و اقتدار ما است. اگر این اتفاق در هر جای دیگری غیر از ایران عزیز ما، غیر از نیروهای مسلحی که تحت فرماندهی معظم کل قوا هستند، رخ میداد، کاملاً طبیعی بود که فروپاشی رخ دهد. دشمن هم روی همین حساب جدی باز کرده بود—فرض کرده بود که با زدن سلسله مراتب فرماندهی، کل ساختار میپاشد.
اما شما ببینید این ساختار چقدر قوی است. سازماندهی نیروهای مسلح ما، فرماندهی در صحنه، آنقدر منسجم و قدرتمند بود که با وجود این ضربهها که خسارات بزرگی بودند، بزرگان ما بودند، عزیزان ما بودند هیچ خللی در عملکرد نیروهای مسلح ایجاد نشد.
یعنی بلافاصله، با فاصله کمی، دستور و فرمان منتقل شد، فرماندهان جدید مشخص شدند، مشغول کار شدند، و اقدام عملیاتی آغاز شد. در همان فاصله کوتاه حدود ۱۲ ساعت بعد نیروهای مسلح با همان اقتدار و صلابت وارد میدان شدند. این یعنی پیروزی. یعنی دشمن محاسباتش غلط بوده و ما پیروز شدیم.
– ولی حجم حملات موشکی مثل وعده صادق ۱ و ۲ نبود. مثلاً ۵۰ تا، ۶۰ تا، ۷۲ تا زدیم. بعدش کمتر شد. وزیر دفاع اسرائیل گفته بود لانچرهای سپاه را زدیم و سپاه دیگر قادر به حملات پرحجم نیست. این نگرانی برای من هم بود. چرا مثل قبل نزدیم؟
ببینید، این تحلیلهای غیر متخصصانه است. هدف این نیست که صرفاً تعداد بالا باشد. هدف این است که یک نقطه مشخص را با دقت بزنید. در روز اول، بالای ۱۵۰ شلیک داشتیم—تقریباً برابر با وعده صادق ۲. هیچ کموکاستی نداشت، خیلی هم خوب بود. بعدش چرا کمتر شد؟ این تصمیم فرمانده است. فرمانده بر اساس اقتضائات، نوع عمل را تغییر میدهد. ما لازم نیست طبق ذهنیت دشمن عمل کنیم. فرمانده تصمیم میگیرد که چه زمانی، چه حجمی، و چه نقطهای را هدف قرار دهد.
شما میگویید تعداد کمتر شده، ولی ببینید هرچه جلوتر رفتیم، رژیم بیشتر درد کشید، بیشتر صداش بلند شد، بیشتر ضربه خورد. گزارشهای خودشان را ببینید. در روزهایی که تعداد موشک کمتر بود، اتفاقاً بیشتر آسیب دیدند. حجم انفجارها فشار زیادی وارد کرده بود.
فرمانده تصمیم میگیرد که دشمن را غافلگیر کند. نباید دشمن بتواند الگوی خاصی از ما استخراج کند که مثلاً در ساعت خاصی، با حجم خاصی، حمله میکنیم. تنوع در حملات، تصمیم فرمانده است. یک روز کمتر، یک روز بیشتر، یک روز نقطه خاص. مهم این است که شرق، جنوب، مرکز و تمام نقاط رژیم برای ما باز بود. هر جا خواستیم زدیم. به تعبیر دقیقتر، آنجا یک اتوبان برای موشکهای ما بود. فضای آن دست ما بود. هر وقت خواستیم، عمل کردیم در هر زمان، هر مکان، با هر شدتی که فرماندهان تشخیص دادند. این یعنی ابتکار عمل.
– یعنی این تنوع حملات، بازی با اعصاب دشمن بود؟
دقیقاً. شما با این تصمیمات، با اعصاب دشمن بازی میکنید، با روانش بازی میکنید، با نقاطی که میزنید، بازی میکنید. در روز اول، موجموج میزدیم. بعد فرمانده تصمیم گرفت مستمر بزنیم. فشارها هرچه جلوتر رفت، بر رژیم بیشتر شد. ما روز اول با بیشترین تعداد حمله کردیم. تقریباً نزدیک به وعده صادق ۲. بعد فرمانده تصمیم گرفت با خونسردی، جنگ بلندمدت را طراحی کند. اینکه چطور اداره شود، چطور پیش برود.
– موشکی هست که هنوز نزده باشیم؟ چیزی در چنته مانده؟
اینها را بعداً، وقتی زدیم، معلوم میشود. ولی بدانید، همانطور که رهبر عزیزمان فرمودند، ما در هیچ زمان و هیچ موضوعی، ضعیف ظاهر نخواهیم شد. ما ابتکارات خاص خودمان را داریم. بر اساس طراحیها و دکترین خودمان عمل میکنیم. هر وقت لازم شد، آن را در صحنه نشان خواهیم داد. فرماندهان ما فرماندهان مقتدر و رشید در صحنه نشان دادند که هر وقت خواستند، با اقتدار تصمیم گرفتند و اجرا کردند. این وضعیت حاکم است.
وضع ما اینطور است: با قدرت، با انتخاب، نه از سر عجله، نه از سر نگرانی. با اقتدار، با خونسردی تصمیم میگیریم.
-سردار، نمیدانم شما در این دوازده روز یا بعدش با رهبری ارتباط داشتید یا نه. فقط یک سؤال دارم: میزان ورود رهبری به فرماندهی جنگ، بهخصوص جنگ دوازدهروزه، چقدر بود؟
میزانش اینطور بود که تمام لحظات جنگ و تمام اتفاقات آن، با نظر رهبری و با فرماندهی ایشان انجام شد. رهبری، فرماندهی واقعی در صحنه داشتند. نه فقط در سطح راهبردی، بلکه در میدان عمل بودند. اقدامات ما متکی به نظر ایشان بود.
– اما چون رهبری در ملأ عام ظاهر نشدند، بهدلیل شرایط تهدید، یک احساسی به خود من دست میدهد که انگار فرماندهان مجبور بودند خودشان، بدون واسطه، تصمیماتی بگیرند.
نه، اصلاً اینطور نیست. رهبری در تمام لحظات حاضر بودند. فرماندهان به کرّات حضوری خدمتشان میرسیدند، دستورات دریافت میکردند، و اقداماتشان را انجام میدادند. فرماندهی، فرماندهی واقعی و زنده در صحنه بود.
البته قرار نیست همه از جزئیات خبر داشته باشند. این یک صحنه جنگی است. قرار نیست همه بدانند مراحل چگونه طی شده. توصیهام این است که کسانی که اطلاع ندارند، موضعگیری نکنند. اگر سؤالی است، آنهایی که اطلاع دارند پاسخ بدهند.
– در روز اول، یک فاصله افتاد مثلاً حدود پانزده ساعت تا آغاز زدنها. آیا ما آماده نبودیم؟ زیر فشار بودیم؟ لانچرهایمان چه وضعیتی داشت؟
ما به اندازه کافی لانچر داریم، موشک داریم. آنچه رژیم میگوید، تخیلات است. تصورشان این بود که دولت در حال مذاکره است و قوای نظامی سرگرم مذاکرهاند. به تعبیر آقای عراقچی، شلیک شد به میز مذاکره. اما اینطور نبود. قوای نظامی اصلاً درگیر مذاکره نبودند. آن شب، یگانهای عملیاتی ما با فاصله چند دقیقه آماده پاسخگویی بودند. اگر کسی غفلت کرده باشد، مسئله دیگریست. اما آمادگی وجود داشت. نیروهای مسلح به هیچوجه درگیر مذاکره نبودند. وزارت خارجه وظیفه خودش را طبق چارچوبها انجام میداد. اما نیروهای مسلح کاملاً آماده بودند.
– چرا نیروی قدس یا نیروی دریایی سپاه وارد جنگ نشد؟
قرار نیست در جنگ، همه قوا را یکباره وارد میدان کنیم. به تناسب، بخشی از قوا وارد میشوند. مگر ما همه قوا را وارد کردیم؟ نه. بخشی که لازم بود، وارد شد. قرار نیست همه قدرتمان را اول بیاوریم میدان.
ما تجربه هشت سال دفاع مقدس را داریم. رهبر عزیزمان در همان دوران، بهعنوان فرمانده، در صحنهها حاضر بودند. مثل برخی رؤسای جمهور نبودند که از دور نظاره کنند. ایشان در میدان دفاع مقدس بودند، در خط مقدم، جنگ را با تمام وجود لمس کردند، فرماندهی کردند، حضور داشتند. فرماندهان ما جنگ را میشناسند. خوب بلد هستند با جنگ چگونه برخورد کنند. وقتی جنگی به این وسعت رخ میدهد، طبیعی است که طراحیها باید مقتدرانه، مدبرانه، و حکیمانه باشد. ما هر چیز را در وقت خودش، به موقع خودش، در زمان خودش وارد صحنه میکنیم.
– اینطور که شما میگویید، جنگ ادامه دارد. براورد شما چیست؟
آنچه مهم است، این است که ما برای هر صحنهای آمادهایم. نیروهای مسلح برای هر صحنهای آمادهاند.
دشمن یک سیلی بسیار محکم دریافت کرد بلکه بیش از یک سیلی. اینکه بخواهد دوباره این بخت خودش را بیازماید یا نیازماید، بستگی دارد به عقلانیت دشمن. چقدر سر عقل آمده باشند یا نیامده باشد. اگر دوباره بخواهند این حجم سلاح را روانه کنند، بله، نشانههایی وجود دارد که دوباره جنگ خواهد شد.
اما نه لزوماً. اگر برای دشمن عقل مختصری قائل باشیم، باید بفهمند که این راه، اشتباه بزرگی بود. اگر عقلانیت داشته باشند، باید بفهمند که تمام دستاوردها برای جمهوری اسلامی بود. اگر عقل نداشته باشند، آن دیگر به خودشان مربوط است.
نظر شما