۱۴۰۴.۰۳.۰۶

نشست «بیدل خوانی» به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی با حضور یوسفعلی میرشکاک در حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی یوسفعلی میرشکاک در این نشست به شرح و تفسیر اشعاری از بیدل دهلوی پرداخت. میرشکاک در ابتدای جلسه به شرح بیت زیر پرداخت:

به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا/  سر مویی گر اینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا

وی توضیح داد: همانطور که کلیم کاشانی می‌گوید:«منظور شاعر از پهلوی یعنی پشتوانه و تکیه‌گاه چیزی است.»

باریک‌بینی‌ات چو ز پهلوی عینک است/ باید ز فکر دلبر لاغر میان گذشت

این نشان می‌دهد که پهلوی به معنای کنایه‌ای از حمایت و پشتوانه است و به معنای بغل و کنار چیزی نیست.  در ادامه، میرشکاک بیت زیر را خواند:

به سعی غیر، مشکل بود ز آشوب دویی رستن/ سری در جیب خود دزدیدم و بردم پناه آنجا

این شاعر در تفسیر این بیت، تأکید کرد که رسیدن به وحدت بیرون از خود امکان‌پذیر نیست و تنها راه رسیدن به آن، پناه بردن به درون خود و جستجوی حقیقت در آن است. این مفهوم را نجم‌الدین رازی نیز چنین بیان می‌کند:

ای گستره لایتناهی که تویی/فهرست سپیدی و سیاهی که تویی

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست/از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

در بخش دیگری از جلسه، این میرشکاک به بیت زیر اشاره کرد:

خوشا بزم وفا کز خجلت اظهار نومیدی/شرر در سنگ دارد پرفشانی‌های آه آنجا

میرشکاک توضیح داد که اینجا نفی ناامیدی به معنای مطلق آن مطرح است. بزم وفا یکی از القاب دنیا در اشعار بیدل است؛ جایی که یا بزم وفاست یا دام بلا. اظهار ناامیدی در محضر حق خجالت‌آور است. آه، برخلاف ظاهرش، از سنگ هم برمی‌خیزد و شرر ایجاد می‌کند؛ درست مثل جرقه‌ای که هنگام به هم خوردن دو سنگ به وجود می‌آید. بیدل در این‌جا دعوت به تسلیم عارفانه می‌کند که اساس اسلام نیز بر آن استوار است.

این استاد ادبیات افزود که منطق شعر و شاعری با منطق سیاست و فلسفه متفاوت است؛ در فلسفه همه چیز به حساب و کتاب عقلانی مربوط است، اما در شعر، عقل تسخیر می‌شود و عاطفه قاضی آن می‌شود. و اظهار کرد: اگر هیزم لازم داشته باشید چوب درختان بی‌برگ را می‌سوزانید، اما در شعر برای تمثیل آزادی از همان درختان استفاده می‌شود چرا که میوه آن‌ها نماد آزادی است.

در ادامه، اشاره شد که مشکلات عرفای ما از همان ابتدا تا دوران صفویه که آغاز فروبستگی ابدی تاریخ ایران محسوب می‌شود، تغییر چندانی نکرده است و همواره در برابر نفوذ تفکرات خشک و عقل گرای فلسفی ایستادگی کرده‌اند. این عرفایعنی سنایی و عطار که بنیان‌گذاران و شایع‌کنندگان عرفان در ادبیات فارسی هستند، تلاش کرده‌اند  تا با زبان شعر و معنویت، راهی برای ارتباط مستقیم با حقیقیت و باطن وجود باز کنند، در حالی که فضای تاریخ پس از صفویه، موجب محدودیت های فرهنگی و فکری و بسته شدن فضای آزاد اندیشی شد.

وی در ادامه به شرح این بیت بیدل پرداخت: ز طرز مشرب عشاق، سیر بی نوایی کن/شکست رنگ کس‌، آبی ندارد زیر کاه آنجا.

بسیاری ادعا می‌کنند عاشق هستند، اما اکثر این اظهار عشق‌ها ریاکارانه و دروغین است. شعر بیدل و امثال او بازتاب‌دهنده عشق حقیقی است که دیگر ظهور نخواهد کرد. شکست رنگ در اینجا به معنی رنگ‌پریدگی و ضعف در عشق است، و اگر عاشقی دچار این حالت شود، دیگر رنگ حقیقی و صادق ندارد. آب زیر کاه نیز کنایه از فریب و نیرنگ است؛ همانند کاهی که هنگام قدم گذاشتن رویش فرو می‌رود.

در بخش دیگر این نشست، این بیت مطرح شد: ز بس فیض سحر می‌جوشد از گرد سواد دل/ همه گر شب شوی، روزت نمی‌گردد سیاه آنجا

میرشکاک گفت کسانی که فیض سحر یعنی سپیده دم بعد از فجر صادق را دیده‌اند، می‌توانند معنای این بیت را درک کنند. واژه سواد در اینجا به معنای ساحت و گستره دل است. مصراع دوم می‌گوید حتی اگر شب شوی، روزت سیاه نمی‌شود، یعنی در نور فیض سحر، تاریکی از بین می‌رود. این استاد ادبیات با قرائت بیت:

به کنعان هوس، گردی ندارد یوسف مطلب/ مگر در خود فرورفتن کند ایجاد چاه آنجا

درباره این شعر گفت: کنعان هوس همان بزم وفاست؛ یعنی محفل محبت. دنیا در شعر بیدل همواره به صورت تصاویر متعدد و متنوع ارائه می‌شود. جان ادبگاه وفاست و جان کنعان هوس است. بیدل از تکنیکی استفاده می‌کند که بیت‌ها به هم پیوسته‌اند و آغاز هر بیت، ادامه بیت قبل است؛ این شیوه در تمام دیوان بیدل قابل مشاهده است.

میرشکاک در پایان و در بسط مفهوم «نفی واسطه»بیان کرد:  اگر دنبال مطلب بودید، آن را باید در درون خود پیدا کنید؛ یعنی یوسف، کنعان و چاه همه نماد درون خود شما هستند و باید به درون خود فرو روید تا به حقیقت برسید.

محمدحسین یوسفی.خبرنگار

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha