۱۴۰۴.۰۱.۱۸

اولین نشست از سلسله جلسات «دوشنبه ها به وقت کتاب» در سال ۱۴۰۴، با نقد و بررسی کتاب «هفت هزار و سیصد و یک روز بعد» در سالن مهرداد اوستا برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در این نشست راضیه بهرامی راد نویسنده اثر و حمید بابایی حضور داشتند و به ابعاد مختلف رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» پرداختند.

راضیه بهرامی‌راد در این نشست گفت: تابستان سال ۱۴۰۰ فراخوانی منتشر شد تا نویسندگان طرحی درباره خرمشهر بنویسند. من هم طرحی نوشتم و در مرحله اول هم پذیرفته شد اما در مرحله بعد که محمدکاظم مزینانی به عنوان استاد من را راهنمایی می‌کرد به من گفته شد که چون داستان با بوم خرمشهر فاصله دارد لازم است که دوباره نوشته شود.

وی ادامه داد: در مواجهه با این موضوع فکر کردم شاید دلیل عدم تایید رمان عدم آشنایی من با خرمشهر و مردم آن باشد بنابراین شروع به مطالعه کردم و همین باعث شد تا احساس نزدیکی بیشتری با خرمشهر داشته باشم. بعد متوجه شدم اکثر نمادهایی که می‌خواهم در رمان از آن صحبت کنم مثل نخل و خرما، تکراری هستند و در نهایت به این نتیجه رسیدم که به آنچه کمتر گفته شده مثل پری دریایی و لنج بپردازم. محمدکاظم مزینانی وقتی طرح را شنید گفت که ایده بسیار خوبی است و اگر باورپذیر باشد می‌تواند این کتاب را به اثری شاخص تبدیل کند.

نویسنده رمان «هفت‌ هزار و سیصد و یک روز بعد» اظهار کرد: در پژوهش و نگارش کتاب خواستم به قدری به خرمشهر نزدیک شوم که حس کنم خرمشهری هستم. در این زمینه سفر هم کمک زیادی به من کرد و از مردم و رفت‌وآمدهایشان صدا ضبط کردم که گوش دادن به آن هم تاثیر زیادی در بهبود رمان داشت.

وی درباره عنوان رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» نیز بیان کرد: در خصوص اسم کتاب هم تعمدا خواستم اسم سخت را انتخاب کنم چراکه رمان به انتظار اشاره دارد و انتظار کار سختی است. من خواستم این سختی حداقل در عنوان وجود داشته باشد.

بهرامی راد افزود: از نظر برخی این عنوان بسیار خوب است چون برای افراد سوال ایجاد می‌کند.

«هفت‌ هزار و سیصد و یک روز بعد» از سختی انتظار می‌گوید

وی درباره انتخاب نام‌های مختلف برای شخصیت رمان تشریح کرد: این پیشنهاد از سوی محمدکاظم مزینانی مطرح شد و من هم خوشم آمد چون دیدم میتوانم شخصیت سلما را با نام‌های مختلف مثل «پری بانو» یا زن لنج نشین معرفی کنم. این ویژگی در فصل اول و دوم کتاب وجود دارد و در ادامه شخصیت با نام‌های متعدد مطرح نمی‌شود.

بابایی که میزبانی این نشست را برعهده داشت در ادامه سخنان راضیه بهرامی راد گفت: بازی فرمی برای نویسندگانی است که قصه نحیف و لاغری دارند و نه برای داستانی که قصه دارد بنابراین نیاز به چنین چیزی نیست و پری دریایی برای کل رمان بس بود. اینکه سه بار نام شخصیت تغییر کند اتفاق خوبی در فصول آغازین کتاب نیست و شاید برای مخاطب آزاردهنده باشد و باعث پرش ذهن شود.

تکنیک باید در خدمت قصه داستان باشد

وی ادامه داد: شاید بهتر بود نام «پری بانو» توسط شخصیت دیگری مطرح می‌شد تا بعد نویسنده بتواند بجای اسم «سلما» از «پری بانو» استفاده کند. تکنیک باید در خدمت قصه داستان باشد و به عبارتی دیگر هرجا تکنیک باعث شود قصه سخت‌خوان شود، انتخاب تکنیک غلط بوده است یا اینکه نویسنده چیزی در دست نداشته است. این مهمترین رکن استفاده از تکنیک است.

یکی از نویسندگان حاضر در این نشست ضمن اشاره به اینکه رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» را دوساعته مطالعه کرده بیان کرد: در خواندن کتاب ابتداعا کمی اذیت شدم ولی بعد کتاب جای خود را باز کرد . این رمان تصویرسازی خوبی داشت و شوکه بودم و حجم غم وارد شده به مردم خرمشهر را به خوبی نشان داده است. پرداختن به اینکه مردم خرمشهر چطور خود را جمع و جور کردند و در کمک به هم بودند، بسیار خوب بود اما این سوال هم برایم وجود دارد که چرا شخصیت داستان متفاوت از جامعه است؟

بهرامی راد در پاسخ به این سوال شرح داد: حس کردم خرمشهر بخش بومی دارد که مغفول مانده است، بخشی که مربوط به موجودات دریایی است که مردم به آنها باور دارند. حس کردم داستان‌هایی که آنها می‌گویند کمرنگ شده است بنابراین فکر کردم از این نمادها استفاده کنم و آن را با پری دریایی ملموس کنم.

یکی دیگر از نویسندگان حاضر در نشست به سخت‌خوانی رمان به واسطه استفاده نویسنده از لهجه جنوب را مطرح کرد.

رمان در حوزه زبان درست پیش رفته

حمید بابایی در این باره توضیح داد: اگر در اثر توهم زبانی ایجاد شده باشد کافی است. رسانه در زبان و تصویری که به شما می‌دهد، تصویر دیگری را توصیف می‌کند. ما یک توهم زبانی داریم و یک توهم زبانی رسانه ایجاد می‌کند در حالیکه توهم زبانی ایجاد شده توسط رسانه درست نیست و به نظر من رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» در حوزه زبان درست پیش رفته است.

راضیه بهرامی راد در بخش دیگری از این نشست در خصوص مواجهه با شخصیت داستانش در دنیای واقعی مورد پرسش قرار گرفت و در پاسخ گفت: در پرس و جوهایی که انجام دادم برخی گفتند که زنی که در لنج کار کند وجود نداشته اما مردم عادی هم گفتند در قدیم زنی که همسرش فوت شده بود و مجبور به ماهیگیری با لنج شد، وجود داشته است.

«هفت‌ هزار و سیصد و یک روز بعد» از سختی انتظار می‌گوید

وی ادامه داد: به نظرم نویسنده آنچه می‌نویسد را بعدها می‌بیند. حتی در موقعیت تراژیک ممکن است نویسنده داستان خود را ببیند. در خصوص شخصیت رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» یعنی سلما هم چنین چیزی اتفاق افتاد که زنی که فرزندش را از دست داده ماهی را نمی‌خورد و من بعد ماجرای شهدای غواص را شنیدم.

نمی‌خواستم کتاب رمانی تاریخی باشد

نویسنده دیگری که در این نشست حضور داشت رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» را اثری دانست که با نشان دادن خانواده درگیر جنگ، گویا جنگ را روایت می‌کند.

راضیه بهرامی راد در این باره عنوان کرد: نمی‌خواستم کتاب رمانی تاریخی باشد بنابراین در آن اشاره کوتاهی به تاریخ کرده بودم و از نظر خودم هم مشهود است. اینکه بنی صدر هیچ کمکی اوایل انقلاب نکرد موضوعی است که مخاطبی که کتاب را می‌خواند می‌داند ولی اینکه منافقینی بودند که ستون پنجم به آنها گفته می‌شد را در کتاب آوردم چون در بستر داستان بود و نمی‌خواستم کتاب خیلی تاریخی باشد.

یکی دیگر از نویسندگان حاضر در این نشست به انواع عشق در رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» اشاره کرد و سپس به استفاده از کلمات تکراری مثل خیره نقد کرد.

رمانی که مفهوم مادرانگی را فریاد می‌زند

در بخش پایانی این نشست حمید بابایی اظهار کرد: رمان «هفت‌هزار و سیصد و یک روز بعد» یک رمان مادرانه است و از لحاظ فرم و ساختار و بیان با اثری روبه‌رو هستیم که مفهوم مادرانگی را فریاد می‌زند. در حوزه‌ای که مادر به عنوان مام میهن مطرح است و لنجی که تمام دارایی مادر است و به وسیله نجات‌دهنده تبدیل می‌شود.

وی افزود: ما با رمان زنانه روبه‌رو هستیم اگرچه اثر مسائل جنگ را روایت می‌کند اما رویکرد آن مادرانه و زنانه است. از نکات مثبت این اثر هم فهم فضای جنوب است که متفاوت از نوشتن صرف است. گره خوردن داستان با مسائل ماورایی و جادویی در جنوب هم جزو لاینفک آن فرهنگ است که در اثر به خوبی به آن پرداخته شده است.

بابایی بیان کرد: ارتباط دوگانه میان بصره و خرمشهر در این رمان اثبات میکند که رابطه میان مادر و فرزند صرفا رابطه خونی نیست. در این اثر نفرت از عراقی‌ها دیده نمی‌شود اما رمان از ساختار سه پرده‌ای کلاسیک تبعیت می‌کند و ما تا صفحه ۱۰۶ کل اطلاعات و فضاسازی‌هایمان زیاد است و به همین دلیل هن رمان کند پیش می‌رود. از سویی دیگر اتفاق عجیب متن سانسور درون متنی نویسنده است چراکه در داستان چیزی مثل بوسه مادر از فرزند  را نمیبینیم.

وی به عنوان کتاب، مطول بودن فصل نخست و انتخاب سه اسم برای شخصیت رمان انتقاد کرد و آن را عامل سخت‌خوانی اثر دانست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha