به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نقل از روزنامه جوان، «داغ سرخ« مقطعی کوتاه اما پرحادثه از سالهای تاریک چنبره و اشغال مغول را روایت میکند. داستان درست در نقطهای از زمان و مکان آغاز میشود که تاریخ آبستن حادثهای عظیم است؛ در هشتادمین سال حکومت سلسله ایلخانیان بر ایران و از آبادیای به نام باشتین. فقر و فلاکت و تیره روزی رعیت باشتین که مُشتی از خروار تمام مردم این سرزمین بودهاند، درگیر و دار زندگی جوانی به نام «طاهر» به خوبی به تصویر کشیده میشود؛ رعیت گرسنهای که هشتاد سال خار در چشم و استخوان در گلو زیر سایهی سنگین اشغال و حکومت بیگانه زیستهاند و اکنون درست به اندازه شش جوال گندم که بر زمین میدانگاه باشتین زیر پای ایلچیان مغول پایمال شود و به آتش کشیده شود، تا پایان سکانس پیش از وقوع حادثه فاصله دارند.
«سر به دار میدهیم، ولی تن به ذلت هرگز»؛ این فریادیست که در سحرگاهی سرد، همزمان با صدای اذان برخواسته از گلدستههای مسجد باشتین، از گلوی سه پهلوان نامدار بلند میشود و جرقه حادثهای را میزند که از ابتدای کتاب، خواننده انتظارش را کشیده است. طاهر به همراه «حسن حمزه» و برادرش «حسین حمزه»، دو تن از پهلوانان باشتینی، که سه ایلچی مغول را به ناچار مهمان منزل خود کرده بودند، سرانجام بیش از این بیحرمتی و پردهدری را تاب نیاورده و در طولانیترین شب باشتین، همصدا با غرش ابرهای سیاه آسمان، از حلقوم بسته از هشتاد سال خفقان مغول، نعره یا محمد و یا علی را با صدای برخورد شمشیر و تبر و چهار شاخ در میآمیزند. طولی نمیکشد که وقایع آن شامگاه سرنوشت ساز، جانهای رعیت ترس خورده را زنده میکند. رعیتی که تا دیروز با صدای تاختن اسبهای مغول به پستوی خانههایشان میگریختند، اینک خود را سر به دار مینامند و ردای قیام به تن کرده و مشت گره میکنند تا شیشه عمر ایلچیان مغول را بر زمین زده و بشکنند. سرانجام جایی در نیمه دوم داستان، حماسه به اوج خود میرسد؛ اما نه حماسهای از جنس پهلوانان یکهتاز و اسطورهای، که حماسهای به دست رعیت رنج کشیده و بینام و نشان، که با بیل و چماق و چهار شاخ و دستانی یکی شده، به جنگ دیو مغول رفته و دروازهها را یکی پس از دیگری گشوده و قلعهها را یک به یک فرو میریزند.
نویسنده در کنار ساخت و پرداخت شخصیتهایی نظیر حسن حمزه، حسین حمزه و «عبدالرزاق باشتینی» که همگی دارای پیشینه تاریخی بوده و نامشان با قیام سربهداران در تاریخ ماندگار شده است، با خلق شخصیتهای تخیلی و غیر تاریخی همچون طاهر پسر آقامیر آهنگر و گوهر، دختر پهلوان حسن حمزه، رمانش را بسط داده و ماجرایی عاشقانه را در بطن حماسهی در حال وقوع گنجانده است. عشقی که پای طاهر، جوان سرشناش باشتینی که با پیشبند چرمین آهنگری یاد کاوه آهنگر را زنده میکند، به خانه پهلوان حسن حمزه باز کرده و سرنوشتش را به کلی دگرگون میکند.
متن روان و سهولت خوانش کتاب، آن را به رمانی خوشخوان و همه فهم تبدیل نموده؛ به طوری که میتوان آن را برای گروه سنی نوجوان نیز توصیه کرد.
این رمان تاریخی-حماسی که در مسابقه سراسری داستان حماسه، موفق به دریافت عنوان دوم شد، در ۲۴۷ صفحه و ۱۶ فصل به قلم حسین شمسآبادی به نگارش درآمده است. «شاه توت» و «سرو سرخ» از دیگر آثار این هنرمند سبزواری هستند که پیش از این در زمینه هنرهای نمایشی فعالیت داشته و به تازگی پا به عرصه نگارش کتاب و رمان نهاده است.
«داغ سرخ» مناسب کسانیست که به خواندن تاریخ پرفراز و فرود این سرزمین علاقه دارند اما مایل نیستند آن را از میان صفحات کتب قطور و دشوار تاریخ مطالعه کنند؛ پس چه چیز مناسبتر از یک رمان تاریخی-حماسی با آمیزهای از عاشقانهای دلچسب که با بیانی ساده و شیوا، مقطعی پر مخاطره اما درخشان را به تصویر کشیده است.
نظر شما