شاید اینگونه تصور شود که فقط اسم عبدالرضا پهلوی -با بازی چشمگیر مجید صالحی- واقعی است، اما رکن اصلی ماجرا نه تنها از تخیل نویسنده نشأت نمیگیرد، بلکه ماجرای آمدن دو مامور امنیتی برای بردن گوزن زرد به اسرائیل، موثق و بر اساس واقعیت است.
ماجرایی که در فیلم در فضایی فانتزی به آن پرداخته میشود و عبدالرضا که علاقه زیادی به شکارگوزن دارد حالا از جانب موساد مامور میشود که گوزن زرد ایرانی را شکار کرده و دو دستی تقدیم آنها کند تا آنها نیز او را از ایران فراری دهند.
مواجهه عبدالرضا پهلوی با دو مامور موساد، وجود حیوانات مختلف، کمدی موقعیت و خندههایی که با لطفات از مخاطب گرفته میشود، خیال خام این عضو خاندان پهلوی برای حکومت به ایران، ریتم قابل قبول پیشروی داستان و تیپ- شخصیتهایی که در فضایی فانتزی هم میتوان با آنها همذات پنداری کرد، تاکسیدرمی را به فیلمی با کمدی خاص و قابل دفاع تبدیل کرده که از وقایع سال ۵۷، انقلاب اسلامی و ماهیت خاندان پهلوی در بستری طنز حرف میزند، خاندانی که حس وطن پرستی شان در شعار خلاصه شده و سر به زنگاه حاضرند سرمایههای زیست محیطی، امنیتی کشور را فقط برای داشتن جایی در آن سوی مرزها تقدیم دشمن کنند و به راحتی آب خوردن وطن فروشی کنند.
گرچه در مواقعی فرم از محتوا در «تاکسیدرمی» پیشی میگیرد و جلوههای بصری آن چشمگیر است، اما همین که شوخیهای آن با کمی اغماض، بی هیچ بیرون زدگی نمود دارد و موسیقی و فیلمبرداری و قابهایی چشمنواز از طبیعت ایران را به تصویر میکشد و داستان تنها روایتی خطی نبود و دارای پیچیدگی است، میتوان از آن به عنوان فیلمی قابل تامل یاد کرد، فیلمی محصول سازمان سینمایی سوره که ریسک ساخت اثری پرخرج و متفاوت را به جان خریده تا شاید سینمای ایران فارغ از محتوا، در فرم نیز فراتر از کلیشههای معمول در راه تعالی قدمی به جلو بردارد.
یادداشت از سمیه دهقان زاده- خبرنگار
نظر شما