۱۴۰۳.۱۱.۱۸

سینما شاید از قصه آغاز نشود اما حتماً با قصه اوج می‌گیرد و قوام پیدا می‌کند. پیام، مضمون و محتوا اگر در زرورقِ یک داستان استخوان‌دار پیچیده نشود، فیلم را تبدیل به بیانیه می‌کند و سینما را به میدان میتینگ. روی همین حساب است که پیداکردن قصه‌ای روایت‌کردنی و مضمون‌پردازیِ آن، بی‌نهایت دشوار است و اگر فیلمسازی بتواند از این گردنه به خوبی عبور کند، می‌تواند امیدوار باشد که به مرزهای خلق «سینما» نزدیک شده است.

سیدمحمدرضا خردمندان از همان تجربه اولش در سینمای ایران و ساخت «بیست و یک روز بعد» نشان داد عبور از این گردنه را بلد است و قواعد قصه‌گفتن را خوب می‌شناسد. هشت سال پس از آن فیلم، او دوباره به جشنواره فیلم فجر بازگشته است و این‌بار با فیلمی که هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی، سینمای او را ارتقا می‌دهد.

همه‌چیز در خدمت داستان

داستان «ناتور دشت» از یک رخداد واقعی الهام گرفته شده است؛ داستان گم‌شدن «یسنا»، دختری اهل کلاله استان گلستان که ماجرای او اردیبهشت امسال به تیتر یک صفحات حوادث تبدیل شد و در فضای مجازی حسابی سروصدا کرد. ‌ناتور دشت‌ از قصه یسنا آغاز می‌شود اما در ماجرای او متوقف نمی‌ماند و خود را در بندِ واقعیت محصور نمی‌کند. داستان یسنا برای خردمندان یک دستمایه است، فرصتی برای تولد یک قصه و خلق و بسط شخصیت‌هایی پیچیده که تعلیق می‌سازند و ماجرا خلق می‌کنند. با این وصف، فیلمنامه ‌ناتور دشت‌ بر پایه یک واقعیتِ دراماتیزه‌شده شکل گرفته است؛ یک «اتفاق» واقعی که در ذهن فیلمساز بسط پیدا کرده و به یک «قصه» تبدیل شده است. شبیه این روند را در یک فیلم خوبِ دیگر جشنواره هم می‌بینیم، جایی که حسین دارابی (که او هم مانند خردمندان از تربیت‌شدگان مکتب فیلمسازی حوزه هنری است) داستان واقعیِ تولد واحد موشکی سپاه را با خلق شخصیت‌هایی خیالی دراماتیزه می‌کند و «خدای جنگ» را می‌سازد که تمام داستانش واقعی نیست، اما متعهد به روحِ حقیقتِ نهفته در واقعیت است. درست شبیه اتفاقی که در ‌ناتور دشت‌ می‌افتد و خردمندان با آغاز از ماجرای یسنا، وارد مسیری می‌شود که تماشاگر را غرق در دنیای یک داستان جذاب و البته پیچیده می‌کند.

ناتور دشت‌ فیلم پیچیده‌ای است

اما پیچیده‌نمایی نمی‌کند. کارگردانی مسلط و پخته خردمندان، این فیلم را به اثری تبدیل کرده که بدون ادا داستانش را تعریف می‌کند و شعار نمی‌دهد. در ‌ناتور دشت‌ تقریباً سکانسی که از قصه بیرون بزند یا پلانی که وجوه نمادینش بر داستان غلبه کند وجود ندارد. همه‌چیز در خدمت قصه است و فیلم، تماشاگر خود را به دقت و تامل در تک‌تک لحظات فرا می‌خواند؛ چراکه کاشت‌های به‌ظاهر ساده اوایل فیلم، در فرایندی تدریجی برداشت می‌شوند و رمزهای ماجرا را باز می‌کنند. ‌ناتور دشت‌ آداب قصه‌گویی می‌داند و این، مهم‌ترین مزیت فیلم است.

عملیات نجات انسانیت

ملتهب ولی خوش‌آب‌‍ ورنگ

‌ناتور دشت‌ تماماً در خارج از تهران و بلکه خارج از مرکز استان می‌گذرد و همه‌چیز در ‌کلاله‌ رقم می‌خورد، یکی از شهرستان‌های استان گلستان که خود یکی از کم‌تصویرترین استان‌های کشور در سینما و تلویزیون است. فیلم از فرصت حضور در این جغرافیای نسبتاً بکر خوب استفاده می‌کند و می‌کوشد طبیعت و جغرافیای این خطه را به خوبی قاب بگیرد. با وجود قصه تلخ و غم‌انگیز ‌ناتور دشت‌، خردمندان در نمایش بحران بزرگ فیلمش اندازه نگه می‌دارد، برای زجردادن مخاطب تقلا نمی‌کند و حتی برعکس، تلاش می‌کند با استفاده حداکثری از زیبایی‌های استان گلستان، به حال‌وهوای فیلم لعاب بدهد. ‌ناتور دشت‌ سوژه و قصه‌ای دارد که به راحتی می‌تواند به یک «فیلم فلاکت» تبدیل شود اما آگاهانه و عامدانه از آن فضا فاصله می‌گیرد و با بهره‌گیری درست از زیست‌بومِ خطه میزبان، روح پیدا می‌کند و جلا می‌گیرد. خردمندان با ‌ناتور دشت‌ نشان می‌دهد که ساختن فیلم ملتهب و ناظر به مسائل روز، هیچ تلازمی با قاب‌های بی‌رنگ و صحنه‌های خشم‌آلود و شخصیت‌های عصبانی ندارد و می‌شود بدون این‌ها هم فیلم اجتماعی ساخت.

اول ناتور خود باش، بعد ناتور دشت

ماجرا در ‌ناتور دشت‌، داستان یک گم‌شدن است، گم‌شدن دختری خردسال به شکلی مرموز و نگران‌کننده. اهالی روستا با تمام وجود پای کار می‌آیند تا دخترِ گم‌شده را به خانواده‌اش برسانند و ما این وسط با شخصیتی به نام «احمد پیران» آشنا می‌شویم، محیط‌بانی بازنشسته که در جریان ماجرای یسنا، بزرگی می‌کند و در میانه میدان می‌ایستد تا عملیات جست‌وجو را هدایت کند. مسیر قصه اما به گونه‌ای پیش می‌رود که کم‌کم گذشته احمد پیران آشکار می‌شود، گذشته‌ای که او را وارد بحرانی تازه می‌کند. انگار به موازات گم‌شدن یسنا، احمد پیران هم گم می‌شود و از جایی به بعد ما در فیلم شاهد دو عملیات جست‌وجو هستیم؛ یکی در بیرون برای پیداکردن یسنا و یکی در درونِ احمد پیران. محیط‌بانِ بازنشسته برای پیداکردن خود باید مواجهه‌ای بی‌رحمانه با گذشته‌اش پیدا کند، باید ترس را کنار بگذارد، باید از صف اول و جلوی دوربین‌ها فاصله بگیرد، باید حسابش با دوستان قدیمی را صاف کند، باید یک راز بزرگ را افشا کند و باید پرندگان وحشیِ لانه‌کرده در قفسِ تنش را آزاد کند تا به آن کارِ بزرگِ انتهای فیلم برسد. و ‌ناتور دشت‌ بیش از آن‌که فیلم یسنا باشد، فیلم «احمد پیران» و احمد پیران‌هاست، فیلمی در روایت احوالات کسانی که برای تبدیل‌شدن به قهرمان عملیات نجات، اول باید خودشان را نجات بدهند.

در ستایش داستان‌پردازی

‌ناتور دشت‌ بیش و پیش از هرچیز، سینماست. سرجمع با فیلمی مواجهیم که اگرچه برخی ضعف‌های فنی‌اش قابل انکار نیست اما پایبند به قواعد ژانر و خوش‌تکنیک است، اضافه‌گویی نمی‌کند، شعار نمی‌دهد و برای گفتن از مضامینی مثل اتحاد و وفاق ملی اسیر کلیشه‌ها نمی‌شود، معنویتی اغراق‌نشده و به‌اندازه دارد و با بهره‌گیری درست از توان بازیگرانش، جهانی را پیش چشم مخاطب خلق می‌کند که تأمل‌برانگیز و تماشایی‌ است. دومین تجربه سینمایی سیدمحمدرضا خردمندان، مسیر او را در سینمای ایران تثبیت می‌کند؛ مسیر فیلمسازی داستان‌پرداز که قصه‌گفتن را خوب بلد است و از آن بهتر، خوب می‌داند چطور می‌شود حرف‌های مهم و اشاره‌های سیاسی-اجتماعی را به شکلی رندانه و هنرمندانه، در دل یک داستان سرگرم‌کننده قاب گرفت.

محمدصالح سلطانی

روزنامه فرهیختگان 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha