۱۴۰۳.۱۰.۱۰

احمد یوسف‌زاده، پژوهشگر و استاد دانشگاه کرمان گفت: کارگردان مستند کودک سرباز ادعا دارد که نوجوانان شرکت کننده در جنگ شست‌وشوی مغزی شده بودند که من هم یکی از آنها بودم. اما وقتی اسیر شدم در هشت سال اسارت یک ذره با عراقی‌ها کنار نیامدم.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نقل از ایبنا، کتاب «مثل یک فرمانده لشکر» با حضور احمد یوسف‌زاده، پژوهشگر و استاد دانشگاه کرمان و علی علویان، مولف اثر یکشنبه ۹ دی‌ماه در تماشاخانه ماه حوزه هنری به همت بخش استان‌های حوزه بررسی و معرفی شد.

علی علویان، مولف کتاب «مثل یک فرمانده لشکر» گفت: این کتاب به خاطرات زندگی سردار شهید حاج مهدی طیاری می‌پردازد. او فرمانده گردان علی‌بن‌ابی‌طالب لشکر ۴۱ ثارالله بود. یک گردان خط‌شکن و نام‌آور که در تمام مقاطع جنگ و به ویژه از عملیات بدر در ۱۳۶۳ در هر معرکه‌ای که وارد شد، چه زمانی که سردار حاج بهرام سعیدی، فرمانده گردان بود، چه زمانی که طیاری فرمانده گردان ۴۱۹ شد، این گردان همیشه فاتح، نام‌آور و خط‌شکن بود.

او افزود: نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله علاقه‌مند بودند که در گردان ۴۱۹ حضور داشته باشند. من به همراه دکتر احمد یوسف‌زاده که از افتخارات کرمان است، حق استادی در خلق این اثر به گردن من دارد، داستان‌های جبهه را که با هم مرور می‌کردیم؛ اولین باری که به جبهه رفتم، سال ۱۳۶۲ بود و جنگ هم سال ۶۵ تمام شد، یعنی در این پنج سال که در جبهه حضور داشتم به هیچ شخصیتی دلبستگی و وابستگی نداشتم که به شهید طیاری پیدا کردم.

این مولف اظهار کرد: در عملیات‌های زیادی شرکت کردم، با فرماندهان زیادی همراه شدم، اما به هیچکدام اندازه سردار طیاری وابسته نشدم. گاهی فکر می‌کنم علت این وابستگی شدید چه بود؟ البته می‌توانم علت‌های زیادی برای آن بیاورم. به عنوان یک بسیجی باید بگویم کم‌کاری کردم اگرچه کارم روزنامه‌نگاری بود، اما نسبت به ثبت و ضبط خاطرات جبهه کم‌کاری کردم اگر هم سراغ خاطرات شهید طیاری رفتم، به درخواست زهرا طیاری، دختر شهید بود.

علویان گفت: من خیلی خودم را سرزنش کردم که دیر دست به کار شدم تا خاطرات سردار طیاری را ثبت و ضبط کنم. چون مشغول تحصیل بودم و زمان زیادی صرف آن شد و نتوانستم به موقع خاطرات فرمانده‌ای که عاشقم بودم، در کتابی منتشر کنم. یادم است زمانی کنار سردار سلیمانی بودم و سر بحث را باز کردم و پیشنهادی دادم و گفتم: حاجی به نظرم در حق گردان ۴۱۹ و سردار طیاری ظلم شده و خوب است همایشی در شهر جیرفت با نام فاتحان برگزار شود. فاتحان به این دلیل که در هر عملیات از کربلای ۱، فجر ۸، کربلای ۵ و عملکردی فوق‌العاده داشتند.

او ادامه داد: اما من کتاب «مثل یک فرمانده لشکر» را بدون اغراق و روتوش براساس واقعیت نوشتم. به هر حال طبق گفت‌وگوی من و حاج قاسم قرار شد که همایش انجام شود، اما این گفت‌وگوی دو نفره در ایامی با حاج قاسم صورت گرفت که بعد از مدت کوتاهی به شهادت رسید و … اگر در همان مقطع گفت‌وگوها درباره سردار طیاری را گرفته بودم، آن موقع می‌توانستم گفت‌وگوهایی با خود حاج قاسم درباره سردار طیاری داشته باشم، چون این سردار به حاج قاسم خیلی نزدیک بود به طوری که به حاج قاسم در سوریه گفته شده که دوست داری الان کدام یک از فرماندهان جنگ کنارت باشند؟ او گفته بود: مهدی طیاری.

این پژوهشگر بیان کرد: اگر در آن زمان گفت‌وگوها با دوستان و نزدیکان سردار طیاری انجام شده بود، می‌توانستم داشته‌های بیشتری کسب کنم، اما بعد از شهادت حاج قاسم امکان گفت‌وگوی مستقیم را نداشتم اما خداروشکر که در مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس کرمان گفت‌وگوهایی با حاج قاسم صورت گرفته بود و خاطراتی که حاج قاسم درباره شهید طیاری داشت در کتاب به صورت مفصل آمده است، انعکاس این خاطرات برای نخستین بار درکتاب «مثل یک فرمانده لشکر» صورت گرفت و قبلاً به صورت برش‌های کوتاهی منتشر شده بود. ضمن اینکه خاطرات سایر فرماندهان و همرزمان سردار را از بنیاد گرفتم و خودم آنها را تکمیل کردم.

علویان گفت: یکی از مشکلاتی جدی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم، بسیاری از رزمندگان خاطرات جنگ را از فراموش کردند به ویژه الان که چهل سال از جنگ گذشته است و اگر هم خاطراتی یادشان مانده، به صورت کلیاتی است که چندان دقیق نیست.

او ادامه داد: یکسری از خاطرات کتاب، متعلق به خودم است که شاید از خوبی‌های کتاب باشد. روایتهایی که از خود شهید سرداری داشتم، مثل فتح پادگان قشله که اگرچه در این عملیات همراه طیاری نبودم، اما او بعداً با جزئیات برایم تعریف کرد که چطور قشله را فتح کردند.

کودک سرباز بودم اما شست‌وشوی مغزی نشدم/ تاکتیک نظامی طیاری بی‌نظیر بود

احمد یوسف‌زاده، مولف، پژوهشگر و استاد دانشگاه کرمان گفت: وقتی درباره کتاب‌هایی مانند «مثل یک فرمانده لشکر» صحبت می‌کنید که ناداستان یا بیوگرافی شخصیتی هستند، به نظرم باید به دو مولفه توجه کنید؛ نخست مولف اثر و بعد قهرمان یا شخصیت اصلی اثر. در این کتاب من به هر دو از منظر ویژگی‌های فردی و شخصیتی توجه کردم. متوجه نکته‌های جالبی شدم که به برخی از آنها اشاره می‌کنم.

او افزود: درباره نویسنده کتاب اطلاعات اندکی آمده است که به نظرم مولف در چاپ بعدی کتاب درباره زندگینامه شخصی خودش اطلاعات بیشتری به مخاطب بدهد. چون این کتاب در واقع زندگی‌نامه دو نفر است؛ زندگی سردار شهید مهدی طیاری که قهرمان کتاب است و زندگی مولف که ماجرای زندگی خودش کم بالا و پایین ندارد. شاید برای مخاطب جالب باشد که چه کسی درباره شخصیت سردار طیاری می‌نویسد. این کتاب را علی علویان نوشته که خودش زندگی عجیب و غریبی داشته است.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: درباره مستندی که پگاه آهنگرانی با نام کودک سرباز ساخت و پخش شد، باید توضیحی بدهم. این موضوع مدتی متداول شده است. به نظرم اگر امروز جنگی دربگیرد، قطعاً کسی اجازه نخواهد بچه‌های ۱۵ و ۱۶ ساله وارد جنگ بشوند. اما آن زمان موقعیتش فرق می‌کرد، آن موقع ما انقلاب کرده بودیم و همه چیز تر و تازه بود که یک کشور بیگانه به ما حمله کرد. یک همسایه قلدر و متجاوز وارد خاک ما شده بود، درست مثل زمانی که یک همسایه در خانه شما را بشکند و وارد حریم‌تان شود و پدر خانواده سراغ فرد متجاوز می‌رود تا او را ادب کند. شک نکنید در این میان کوچک‌ترین فرد خانواده هم به این تجاوز واکنش نشان خواهد داد. ما در چنین موقعیتی قرار داشتیم.

یوسف‌زاده گفت: مساله بعدی این است که این افراد کم سن و سال وقتی به جبهه می‌رفتند، سربار بودند یا واقعاً کاری انجام می‌دادند. تجربه نشان می‌دهد که آنها واقعاً تاثیرگذار بوددند. در همین کتاب بخوانید که علی علویان که در سن کمی به جبهه رفت، اگر به درد کار نمی‌خورد، سردار بادرایتی که فاتح چندین عملیات و مورد تائید حاج قاسم سلیمانی است، نوجوانی را که دست و پاگیر است، او را بیرون می‌کند، نه اینکه به عنوان بیسیمچی از او بهره بگیرد تا غم‌انگیزترین صحنه کتاب که شهادت سردار طیاری است. نشان می‌دهد که این نوجوان دست و پاگیر نبوده است.

او ادامه داد: از همه مهم‌تر کارگردان مستند کودک سرباز ادعا دارد که نوجوانان شرکت کننده در جنگ شست‌وشوی مغزی شده بودند که من هم یکی از آنها بودم. من به عنوان یکی از آن ۲۳ نفر از پگاه آهنگرانی سوال می‌کنم اگر او کتاب «آن بیست و سه نفر» را خوانده باشد، درست می‌گوید ما شست‌وشوی مغزی شده بودیم، تبلیغات در ایران زیاد بود و ما برای همین به جبهه رفتیم! اما وقتی من اسیر می‌شوم و هشت سال اسارت را یک ذره با عراقی‌ها کنار نمی‌آیم و آن بیست و سه نفر پنج روز اعتصاب غذای خشک می‌کنند و هیچ چیز برای آرمان‌هایش نمی‌خورند، چطور آن بیست و سه نفر شست و شوی مغزی شدند که این‌قدر محکم پای اهدافشان می‌ایستند!

این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش درباره شخصیت سردار طیاری اظهار کرد: تصور می‌کنم بارزترین نقطه شخصیت این فرمانده، سواد نظامی او بود. البته او در هیچ دانشگاه نظامی درس نخوانده بود. به طوری که یکبار فرماندهان خودمان با فرماندهان عراقی را مقایسه کردم مثلاً ماهر عبدالرشید ۱۵ سال در یک دانشگاه نظامی خارجی تحصیل کرده بود. اما درباره فرماندهان ما چنین نبود، حاج قاسم سلیمانی که قبل از جنگ ورزشکار بود و به مشاغلی غیر از نظامی‌گیری اشتغال داشت. بنابراین با همه اوصافی رفت شخصیتی که قهرمان کتاب است، مخ نظامی خوبی داشت و کارهای محیرالعقولی انجام می‌داد که وقتی خبرش از طریق سردار سلیمانی به محسن رضایی رسید، اصلاً باورش نشد که سردار طیاری فلان منطقه را تصرف کرد!

یوسف‌زاده گفت: من نخستین بار در این کتاب خواندم که تانک ما با تانک عراقی تصادف کرده بود! عراقی‌ها تصور می‌کنند دو تانک مال خودشان است و ایرانی‌ها هم همین تصور را دارند! اما حاج قاسم آن‌قدر سریع وارد قرارگاه عراقی‌ها می‌شود که عراقی‌ها در هنگام فرار به تانک ایرانی‌ها برمی‌خورند. به هر حال شخصیت شهید طیاری برایم شخصیت عجیبی است از نظر تاکتیک‌های نظامی. شاید برای همین است که وقتی از حاج قاسم در سوریه پرسیدند: دوست داشتی چه کسی از فرماندهان جنگ الان کنارت بود؟ از میان آن همه فرمانده نظامی که در ایران بود، جواب داد: مهدی طیاری!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha