۱۴۰۳.۰۸.۰۶

سمیه دهقان زاده- خبرنگار؛ مجید قیصری  گفت: وظیفه اصلی متن این است که متن پیش از خود را برای مخاطب احضار کند و این یعنی بازآفرینی. اصطلاح کوچه بازاری اش این است که می‌گویند ما می‌گوییم ف طرف می‌رود فرحزاد.حال این متنی که قرار است صاحب هویت شود مربوط به متن‌های قبل از خود است، مثلا در شاهنامه به دفعات بازآفرینی را شاهد هستیم از ماجرای گذشتن سیاوش از آتش برای اثبات بی گناهی تا بردارکشی که منجر به مرگ رستم می‌شود.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، دوازدهمین کارگاه داستان «جایزه داستان و بازآفرینی» باعنوان «چگونه داستان بازآفرینی بنویسیم؟» در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد. این نشست به همت حوزه هنری انقلاب اسلامی استان تهران و با حضور مجید قیصری و بهزاد دانشگر انجام شد.

در ابتدای برنامه بهزاد دانشگر اظهار داشت: ما دو گونه نثر داریم. یکی ادبیات خلاق است که یک شکل آن داستان است، چارچوب‌ها و عناصر خود را دارد. در فضای عمومی مردم به هر ماجرایی که نقل می‌شود داستان می‌گویند، اما در فضای ادبی می‌دانند داستان با چارچوب کاملا مشخص است و به نوشته‌ و نقل ماجرایی داستان گفته نمی‌شود، بلکه داستان پیرنگ، شخصیت پردازی خاص و زبان و دیالوگ و تکنیک‌های مختلف ادبی دارد.

جستار، یک نظرگاه منحصربه فرد است

طرف دیگری در نویسندگی بر پایه آموختن است که مقاله را شامل می‌شود، اما بین این دو گونه، ما قالبی به اسم جستار داریم که هم ترکیبی از هر دوی این‌ها هست، هم نیست. یعنی اینکه مانند مقاله دنبال تحلیل و جست‌وجو در موضوعات اجتماعی است، اما مثل داستان تلاش می‌شود این را با فرایند خلاقه با استفاده از تجربه‌های زیسته، دیدگاه و احساسات نویسنده نسبت به آن موضوع و روایت، ارائه دهد و جستار برخلاف مقاله، یک نظرگاه منحصربه فرد است. 

وی در ادامه بیان داشت: اینکه کارکردهای جستار چیست و چرا این روزها اینقدر جدی گرفته شده است هم سوالی است که در این میان مطرح می‌شود، پاسخ این است که در جستار شما می‌توانید حرف‌هایی جدی‌تر و عمیق‌تر را بیان کنید، بدون اینکه با محدودیت غیرمستقیم گویی در داستان مواجه باشید و حتما لازم نیست پیرنگ داشته باشید.

جستار آمادگی و ظرفیتی در خود دارد که مخاطب به واسطه آن با یک حرف احساسی صرف مواجه نشود، پس ذهن مخاطب را تربیت می‌کند.

در عالم نویسندگی جستار نویسی به نویسنده کمک می‌کند که فهم و درک عمیق‌تری از موضوع داشته باشد به خاطر اینکه فعلا در نوشتن به همه آن چارچوب‌ها دقت باشد و همین باعث می شود به عمق موضوع پرداخته و به لایه‌های جدی‌تر آن بپردازد.

در آثار مکتوب بیشتر معروف تجربه‌هایی چون «نفحات نفت» و «نشت نشا»ی رضا امیرخانی داریم. او کسی است اول حرفی برای گفتن دارد و بعد شروع به داستان گفتن می‌کند.

جز آن «لذتی که حرفش بود» با «قطار باز» کتاب‌هایی است که در تک جستار بلند تلاش می‌کنند که یک موضوع را جست‌وجو بکنند.

وی در ادامه اظهار داشت: من به عنوان یک نویسنده بارها با مخاطبانی مواجه شده‌ام که خیلی با داستان ارتباط برقرار نمی‌کنند، اما جستار را دوست دارند پس شما در جستار نویسی می‌توانید با این مخاطبان ارتباط برقرار کنید. 

در بین داستان نویسان هم همین طور است، داستان نویس باید بداند باشد در صورت لزوم کجا داستان بنویسد و کجا و در چه شکلی جستار بنویسد.

از همین رو دوستان در جشنواره بازآفرینی قالب جستار را قرار داده‌اند که شما در برخی از موضوعات جستار بنویسید، چون حجم داشته‌های فرهنگی اجتماعی ما اینقدر زیاد است که در یک یا دو قالب نمی‌گنجد باید قالب‌هایمان را تکثیر بکنیم و تنوع بیشتری دهیم تا بتوانیم حرف‌های بیشتری بزنیم.

این نویسنده ادامه داد: حال بحث جستار روایی بازآفرینی را می‌توان این طور توضیح داد که اثری در قالب داستان ثبت شده و آن اثر بعدها در قالب دیگری مثل سینما تئاتر و موسیقی بازآفرینی شده، حال شما نسبت به این اثری که از اثری دیگر بازآفرینی شده حرف و حس و بیانی دارید  و این باره می‌توانید جستار بنویسید و در مورد فرآیند این بازآفرینی توضیح دهید. فیلم «گاو» و «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» یا حتی «آن شرلی» از جمله این موارد است که بارها در مورد آنها جستار روایی بازآفرینی نوشته شده است.

 وی در ادامه قسمتی از پادکست نیوفولدر «یاسین حجازی» را قرائت کرد و به بیان نکاتی درباره جستار روایی بازآفرینی پرداخت.

در ادامه دبیر نشست، بخش‌هایی از کتاب «نگهبان تاریکی» نوشته مجید قیصری خواند شد. بعد از آن قیصری در سخنانی درباره بازآفرینی گفت: سوال پیش می‌آید بازآفرینی چیست و پاسخ این است که ما باید یک روایت خلاق از یک متن اولیه داشته باشیم.  روایت خلاق همان فرم است و متن اولیه هم می‌تواند شامل متون کهن ادبیات ما باشد.

می‌توان با متن اولیه برخورد خلاقانه داشت

حال ما قرار است چه رویکردی در مواجه با متون اولیه داشته باشیم. مثلا در متن هنری رستم و سهراب، نویسنده می‌تواند از آن‌روایت نعل به نعل دهد یعنی آنچه در شاهنامه بوده از نظم به نثر درمی‌آید و بعد تبدیل به فیلمنامه ‌شود. اما در روایت دیگر می‌توان متن اولیه عناصری را کم و زیاد کرد به متن اولیه بسیار وفادار بود.

قیصری در ادامه توضیح داد: اما در روایتی دیگر می‌توان با متن اولیه برخورد خلاقانه‌ای داشت و در این حال شاید نتوانیم در نگاه اول آن متن را بشناسیم، مثل فیلم لئون که درباره یک قاتل حرفه‌ای که در آپارتمانی زندگی می‌کند و فقط یک گلدان دارد و بعد اتفاقی با دختری نوجوان مواجه می‌شود و بین آنها رابطه‌ای شکل می‌گیرد حال اگر به ما بگویند لوک بسون، نویسنده «لئون» آن را بر اساس داش آکل نوشته واکنش ما چیست؟ ما می‌گوییم شرق کجا؟ غرب کجا؟ دنیای معاصر کجا؟ رابطه ها به چگونه است؟ اما خود لوک بِسون می‌گوید من لئون را بر اساس یک داستان شرقی نوشتم حالا اسم داش آکل را نمی‌آورد ولی ما چون می‌دانیم رابطه این دو نفر چیست و «داش آکل» کشته می‌شود و مرجان داستان به زندگی خود ادامه می‌دهد و  ماجرایی که با طوطی داش آکل وجود دارد و همان را در نوعی دیگر با گلدان لئون می‌بینم، ما به این می‌گوییم برخورد خلاقه با متن اولیه.

یعنی نویسنده آمده متن اولیه را گرفته و آن را در جغرافیای دیگر و در کل دیگر بازآفرینی کرده است این در دنیای معاصر است.

این نویسنده در ادامه بیان داشت: اگر شما بپرسند در شاهنامه چه کسی رستم را می‌کشد، پاسخ این است که رستم دریک توطئه ای توسط برادرش کشته می‌شود و این یادآور داستان برادر کشی است .

اگر به شما بگویند که به یک پسر جوان تهمت می‌زنند که به یک زن متاهل نظر سو دارد، شما از داستان اثبات بی گناهی سیاوش و گذشتن او آتش یاد داستان یوسف پیامبر و زلیخا می‌افتید و این یعنی در شاهنامه در مصداق‌های مختلف بازآفرینی رخ داده‌ است.

به صورت کلی هر متنی که از نویسنده صادر می‌شود باید هویت داشته باشد و ما چطور می‌توانیم بگوییم که متنی که از ما خلق شده صاحب هویت ایرانی است. تمام بحث این است چراکه خیلی وقت ها متنی از نویسنده‌ای می‌خوانی و با وجود نام ایرانی نویسنده انگار این متن ترجمه است و هیچ عطر و بویی نمی‌دهد و چیزی از گذشته شما یادآوری نمی‌کند که بتوانید این پل را بزنید.

قیصری در ادامه گفت: وظیفه اصلی متن این است که متن پیش از خود را برای مخاطب احضار کند و این یعنی بازآفرینی. اصطلاح کوچه بازاری اش این است که می‌گویند ما می‌گوییم ف طرف می‌رود فرحزاد.

حال این متنی که قرار است صاحب هویت شود را از کجا می‌آوریم و پاسخ این است که این متن مربوط به متن‌های قبل از خود است.

این نویسنده در ادامه بیان داشت: آنچه پیش از شما تکرار شده است و توانسته از پس اعصار خود را به شما برساند، متن اولیه است و شما باید قصص قرآن، شاهنامه، دیوان حافظ، مثنوی و... را خوانده باشید تا بتوانید بازآفرینی کنید چراکه دیگر این یک امر انتخابی نیست و کسانی که چنین متونی را خوانده باشند هر متنی ازآنها صادر شود منجر به بازآفرینی می‌شود و فقط کافی است آنها پل زدن، به فرم آوردن و تبدیل آن به متن و آوردنش به جهان معاصر را یاد بگیرند.

اما اگر بازآفرینی در ذهن ما رخ نمی‌دهد به جهت این است که جای این متن اولیه خالی است و باید روی این وجه از ماجرا کار کرد و باید به این متون مانوس شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha