به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، نخستین مدرس این دوره از اردوی ادبی تماشا علیرضا سمیعی بود که درباره شعر انقلاب و معرفی نخستین نسل از شاعران انقلاب چون موسوی گرمارودی، قیصر امینپور و سیدحسن حسینی و طاهره صفارزاده به سخنرانی پرداخت.
وی اظهار کرد: با انقلاب، قالبها و صنایع ادبی به میدان آمد که شاعر نسل اول انقلاب برای بیان آنها را انتخاب کرد. از بزرگترین شاعرانی که شعر انقلاب را آغاز کرد موسوی گرمارودی بود.
وی با اشاره به اینکه شعرهای کوبنده و پرمعنای موسوی گرمارودی باعث شد تا از وی به عنوان بنیانگذار شعرهای انقلابی نام برده شود، ادامه داد: موسوی گرمارودی دو شعر بلند دارد که یکی «در سایهسار نخل ولایت» است که در منقبت امیرالمومنین سروده و دیگری «خط خون» که در رثای امام حسین (ع) است.
علیرضا سمیعی بیان کرد: در شعر سپید گرمارودی ساختار بسیار مهم است و وی در شعرش میخواهد ساختاری را به یادآورد که در شعر «در سایهسار نخل ولایت» با صور مبارک قرآنی آغاز و بعد به شگفتی حضرت امیر(ع) ختم میشود.
وی یادآور شد که شاعران انقلاب چندین خصیصه داشتند اول آنکه خود را سخنگوی تاریخ میدانستند. همچنین آنها ایده برابری داشتند و در آثارشان بازگشتی به ساختارهای قدیمی دیده میشود و تلمیح برایشان خیلی مهم است.
سمیعی با اشاره به اینکه گرمارودی به عنوان نسل اول شاعران انقلاب در همه قالبها شعر سروده به بررسی آثار این شاعر پرداخت.
سمیعی در ادامه به معرفی قیصر امینپور به عنوان دیگر شاعر نسل اول انقلاب پرداخت و اظهار کرد: وی تعادلی عجیب و باورنکردنی داشت و خوشاخلاق و ملایم بود و به محض انتشار کتاب «تنفس صبح» محبوبیت پیدا کرد؛ کتابی که هم شعر نیمایی دارد هم رباعی هم غزل.
مدرس کلاس اردوی ادبی «تماشا» عنوان کرد: شعرهای امینپور طبع تغزلی و معنوی دارد و رباعیهایش خواندنی است. او به صنعت تکرار و چند صنعتادبی دیگر علاقه دارد و تناسب لفظی و معنایی، تیزبینی، ظرافت، تصویرسازی از دیگر ویژگی اشعار اوست.
وی درباره سیدحسن حسینی دیگر شاعر نسل اول انقلاب نیز توضیحاتی ارائه کرد و اظهار کرد: وی نوجوترین شاعر بعد از انقلاب است و از توانایی و روحیه خاصی برخوردار بود که باعث شد تا کارهای عجیبی انجام دهد.
سمیعی در ادامه از کتاب «گنجشک و جبرئیل»، «همصدا با حلق اسماعیل» و «از شرابههای روسری مادرم» سیدحسن حسینی سخن گفت.
در بخش دوم اردوی ادبی «تماشا» علیرضا میرعلینقی درباره سلوک هنری و اجتماعی در موسیقی به سخنرانی پرداخت.وی گفت: سلوک اصطلاحی در حوزه عرفان است و به نوعی مکانیزم با بررسی جزء به جزء گفته میشود و سیری است که از یک کیفیت به کیفیت دیگر ختم میشود.
وی با تعبیر مفهوم سلوک به طلب ارتقا و تعالی بیان کرد: سلوک از دو مسیر موازی رد میشود که یکی مسیر فکری است و دیگری مسیر عملی که در خط منطبق بر هم هستند. این طلب ارتقا به شکل فکری و اجرایی دو رویکرد میتواند داشته باشد که یکی رویکرد درونی و دیگری اجتماعی است.
علیرضا میرعلینقی اظهار کرد: هنر جزو مفاهیم متکثره است و جزو مفاهیمی است که دهها و صدها تعریف دارد مثل درک از زندگی و فرهنگ و عشق یا بیان منویات شخصی فرد. ما با انواع موسیقی آشنا هستیم و کارکرد آن را میدانیم و آگاهیم که موسیقی یک زبان است و برای بیان مفاهیمی که زبان عادی قادر به گفتن آن نیست قابل استفاده است.
وی ادامه داد: مردم غالبا فقط خواننده را میبینند و موسیقی که میتواند بیان منویات کند را ندارند و درصد فهم موسیقی ما محدود است و موسیقی خالص به نخبگان ما محدود شده است.
این مدرس اردوی ادبی «تماشا» درباره نحوه بکاربردن هنر تشریح کرد: اگر بخواهیم موسیقی به عنوان محملی برای سلوک و ارتقای کیفیت فکری، روحی و زندگی و زیباشناسی استفاده کنیم دو ابزار در اختیار ما است یکی رسانه و دیگری حامل صوتی. در رسانه ما مجبور هستیم آنچه که رسانه به ما ارائه میدهد را گوش کنیم و در اینجا رابطه یکطرفه است. در حامل صوتی که شامل صفحه موسیقی و نوار کاست است. ما در عصر بیحاملها زندگی میکنیم چراکه اطلاعات یا در فلش یا هارد ذخیره میشود که بسیار ناپایدار هستند.
وی با قیاس حاملهای عصر قدیم و دوره کنونی گفت: موسیقی کالایی است که برای مصرف تولید میشود و در سه جا استفاده میشود که یا به صورت وسیله برای سلوک و تمرکز بر موضوعی معین و ارتقای روحی یا رفع خستگی و وقتگذرانی کردن استفاده میشود. ما به طرز وحشتناکی توسط گوشی و شبکهها و دیگر رسانهها محاصره شدهایم و جایی برای فکر ما نیست و همه چیز با گشتی یک یا دو ساعته در اینستاگرام به ما تحمیل میشود.
علیرضا میرعلینقی تاکید کرد: اگر قصد از واژه سلوک ارتقا و آرامش و کیفیت روحی و معنوی باشد پذیرش موسیقی و تلاش برای درک آن و فهم هستی شکل میگیرد و تلاش برای آموزش و احراز و فهم فرهنگ از طریق مشاوره مطالبه و مراقبه در احوال بوجود میآید.
در بخش دوم دهمین اردوی ادبی تماشا حسنا محمدزاده با هدف شناسایی شعرهای فاخر به چگونگی شناخت شعر و جهان شعر پرداخت.
وی در ابتدا به این نکته اشاره کرد که شناخت کامل با نماد و استعاره حاصل میشود که تصویر را به اندیشه گره میزند و اظهار کرد: نماد کاری میکند که تصویر تبدیل به اندیشه شود همچنین وقتی شعر از استعاره گذر میکند به حوزه نماد میرسد و اندیشه، حس و تصویر به هم گره میخورند و به همین دلیل هم شعر از سطح به عمق حرکت میکند و اندیشه محور میشود.
تفاوت نماد و استعاره
وی در ادامه به تفاوت نماد و استعاره پرداخت و تشریح کرد: استعاره دنبال شباهتیابی است ولی در نماد لزوما شباهت وجود ندارد. وقتی شاعر استعارهگراست و استعاره را تعریف میکند قرینهای تشریح میشود که من متوجه میشوم که شاعر استعاره بکار برده است. به عبارتی دیگر ردپای شاعر در کلام نشان میدهد که یک کلمه به عاریت گرفته شده تا غیرمستقیم و با زیبایی صحبت کند.
محمدزاده تاکید کرد: در تفاوت نماد و استعاره باید گفت که در استعاره قرینه صارفه به کار برده میشود. در استعاره یک کلمه و یک لفظ جایگزین یک کلمه یا لفظ میشود ولی در نماد یک لفظ جایگزین یک معنا و اندیشه میشود. همچنین نماد دالی است که مدلولهای مختلفی دارد و تغییرپذیر است. وقتی کلمهای استعاره واقع شود دیگر خودش نیست در حالیکه برخی نمادها کلیشهای هستند و یکسری نمادها ابداعی هستند و وقتی نماد ابداعی در شعر آورده شود، شاعر هنر کرده است. وقتی صحبت از نماد میشود مهم ابداعی بودن آن است. استعاره بر اساس شباهتیابی شکل میگیرد ولی نماد لزوما اینگونه نیست. همچنین از دیگر تفاوتهای نماد و استعاره این است که تحلیل استعاره روی سطح زبان است و تحلیل نماد در عمق زبان.
وی نماد را دریچهای به ناخودآگاه، جهانی که شاعر درک کرده و روح شاعر دانست و افزود: نماد گاه به واسطه یک شبکه الگویی نمود پیدا میکند و لزوما بر اساس شواهد و قابل درک و دریافت برای همه نیست و ممکن است دهها معنا از آن بتوان کشف کرد.
وی همچنین تاکید کرد: شعر درجه یک شعری است که مخاطب را با خود درگیر کند و در عین حال کسی نتواند به قطعیت بگوید که منظور شاعر از آن چیست. وقتی شعر از قطعیت معنا به چندمعنایی حرکت کند عمق پیدا کرده و به سمت درجه یک شدن میرود. در بخش پایانی دهمین اردوی ادبی تماشا آرش شفاعی و افسانه غیاثوند به نقد مجموعه غزل «یاد» اثر بشری صاحبی پرداختند.
در ابتدا، فریبا یوسفی با اشاره به محتوای این کتاب، به شاعران جوان این اردوی ادبی یادآوری کرد که از تغزل و عاشقانهسرایی غفلت نکنند.
مواجهه با عشق
افسانه غیاثوند در نشست نقد کتاب «یاد» گفت: زبان کتاب بسیار سلیس و روان است و با مطالعه سطحی میتوان فهمید که چه میزان تلاش پشت ۴۳ غزل این کتاب وجود داشته است. این کتاب تلاشی مجزا و تجربهای متفاوت است که شرح حالات شاعر را در مواجهه با یکی از موقعیتهای مهم زندگی به نام عشق مطرح میکند.
وی با اشاره به انسجام و یکدستی اشعار این کتاب بیان کرد: «یاد» منحصر به خویشتن شاعر و شخصیگویی است و به نسبت کتابهایی که چاپ میشود پراکندهگوییهای رایج را ندارد.
غیاثوند عنوان کرد: شاعر گزارشگر و راوی موقعیتهای خود است و رفتارهایی که در مواجهه با عشق دچار میشود را به همراه سرخوشی، ناامیدی، پشیمانی که عمدتا عنوان اشعار شده مطرح میکند و شاید امکانی به شاعر داده که گلایه و بینیازی و غنا را گاه در کلیت اثر و گاه در یک غزل بیان کند.
این منتقد تصریح کرد: اگرچه بیثباتی و تشتت رفتار، مشخصه عشق است ولی باید تمهیداتی از سوی شاعر باشد تا این میزان نوسان را شاهد نباشم.
وی در ادامه به استفاده هوشمندانه بشری صاحبی از زبان و ادبیات اشاره کرد و افزود: شعر توفیق شاعر در خلق و اشتراک گذاشتن عواطف مشترک میان آدمها است.
غیاثوند همچنین افزود: بشری صاحبی سنتگریز و هنجارستیز نیست و با اینکه قالب غزل را انتخاب کرده ولی ردپای کهنگی در اثرش دیده نمیشود بلکه شعر او بسیار سلیس و روان است و نواقص نحوی هم ندارد.
آرش شفاعی که دیگر منتقد حاضر در این نشست بود نیز گفت: شعر عاشقانه یکی از بارزترین حالاتی است که از طریق آن میتوان به گفتمان اجتماعی شاعر پی برد چون شاعر خود را در مقابل یک نفر دیگر احساس میکند و نوع مخاطب مراوده و نگاه به نفر مقابل و بازگوکننده نوع روابطی است که در آن اجتماع وجود دارد.
وی اظهار کرد: عشق در سنت ادبی ما نسبت بیان احساس نیاز یک انسان ناقص نیست بلکه به یک موجود کامل است. این انسان پریوار، مبهم و دستنیافتنی است که باید آن را ستایید و حس خضوع و خشوع کنید. در همه شعر مشخص نیست که «تو» چرا اینقدر بزرگ است و ما برایش احساس عجز و لابه میکنیم.
وی در ادامه به پارهای از کنشهای عاشقانه در اشعار «یاد» اشاره کرد و سپس به جسارت شاعر با خواندن چندین نمونه شعر پرداخت.
وی فرار متن از نگاه به عشق که همچون ۷۰۰ سال پیش است و مخاطب هم به آن عادت کرده را مطرح کرد و یادآور شد که درک موقعیت اجتماعی امروز و تبدیل آن به شعر عاشقانه کار سختی است.
نظر شما