۱۴۰۳.۰۷.۱۹

محمد پرویزی - خبرنگار، شهر چطور در آیینه هنر، خاصه هنرهای تجسمی منعکس می‌شود؟ شاید بتوان گفت نمایش صحنه‌های شهری در هنر، یعنی انعکاس مستقیم آن؛ از این نظر تمام آثاری که فضای زندگی را در ساختمان‌های شهری، کوچه‌ها و خیابان‌ها، کافه‌ها و رستوران‌ها، جاده‌ها و اتومبیل‌ها نشان می‌دهند، به ترسیم گوشه‌ای از فضای شهر در هنر پرداخته‌اند و در مقوله‌ هنر شهری روزمره می‌گنجند. در این آثار معماری و فضای شهری معمولاً نه به‌عنوان پس‌زمینه، بلکه به قصد نمایش خود این آثار باشکوه و مجلل مورد تأکید قرار گرفته است. تا همین امروز نیز این روش یکی از روش‌های سنتی خلق آثار هنری از فضای شهری است که مخصوصاً در نقاشی و آثار آبرنگی هنرمندان رئالیست و ناتورالیست دیده می‌شود.

در این شیوه از نقاشی به علت پرداخت دقیق و عکس‌گونه از جزئیات فضای معماری، آثاری ماهرانه و عامه‌پسند اما اغلب فاقد روح و بینش شخصی و امروزی پدید می‌آید. در ایران البته، پس از انقلاب اسلامی و بلافاصله با وقوع جنگ تحمیلی، این آثار در قالب­های متنوع، رنگ و بوی دیگری گرفت و حضور بزرگانی از حوزه­های مختلف هنری، توانست هنر شهری را صاحب موضع و در مقام یک سبک هنری معرفی کند. در این باره گفتنی­‌ها بسیار است لکن موضوع این یادداشت نیست.

اما بازنمایی تولیدات هنری انقلاب در فضاهای شهری چگونه­ است؟ در واقع این بار مساله شهر را، نه به عنوان سوژه که به مثابه ظرفی که می­‌تواند تجلی­گاه هنر انقلاب باشد، مدنظر قرار دادیم. هنر انقلاب نه یک سبک و گونه هنری در معنای فرمی است و نه مجموعه‌­ای از شعارها و ایده­های علوم انسانی به­عنوان سوژه و موضوع؛ هنر انقلاب منظری است که هنرمند انقلاب از دریچه آن به پدیده­ها می­نگرد و وقایع را رصد می­کند؛ آنگاه ملهم از فضای ذهنی خود و در ارتباط با محیط پیرامونش، قلم به دست می­گیرد (قلم مجاز ابزار هنری که می­تواند قلم، قلمو، دوربین یا هر چیز دیگری باشد) و یک «آن» هنری را ثبت می­کند. این «آن»، یک جسم بی­جان یا تصویر راکد نیست و عمدتا راوی است؛ پویا است و مخاطبش را دعوت به گفت­وگو می­‌کند. در همین نقطه است که مساله بازنمایی آثار هنری در بستری که امکان به گفت‌­وگو نشستن را فراهم می­‌کند ضروری می­‌نماید. در واقع ظرفیتی که هنر انقلاب برای مفاهمه با مخاطب ایجاد کرده، ظرفی می­‌طلبد تا به تمامه منقح شود. لذاست که مساله بازنمایی آثار هنری، نه به عنوان اضافه­‌ای تزئینی بلکه به منزله تلاشی برای تکمیل چرخه هنرگردانی، نیازمند توجه ویژه است که پیش­تر نگارنده در یادداشتی با اشاره به شأنیت هنرگردان، مواردی را برای نیل به این مقصود احصاء کرده بود.

به سوال ابتدایی بند پیش بازگردیم و کمی آن را بسط دهیم؛ ویترین محصولات هنری انقلاب، هم­اینک کدام بستر است؟ ما جز گالری­ها و نمایشگاه­‌هایی که عمدتا به همت ارگان­‌هایی مثل حوزه هنری برگزار می­‌شود، کجا با مخاطب قرار داریم؟ آیا این رویدادها کفایت عرضه و تبلیغ همه آثار و تولیدات هنری و معرفی هنرمندانشان را دارد؟

به ­نظر می­‌رسد، مراکز یاد شده نه ظرفیت میزبانی و احیانا پشتیبانی آثار هنری انقلاب و هنرمندان انقلابی را دارند و نه بسنده به این مجموعه‌­ها تکاپوی برپاکردن صحنه گفت‌­وگو با مخاطب را می­‌کند؛ مخاطبی که از قضا دیگر قشر خاصی از طبقه متوسط شهری نیست که با عینک روشنفکری در محافل مختلف، «هنر برای هنر» را دنبال کند؛ مخاطب هنر انقلاب، بنا به هویت این هنر، اتفاقا مردمی هستن که در اکثر اوقات از سوی مسئولین و سیاست‌­گذاران و تصمیم­سازان و حتی بخش عظیمی از جامعه هنری هم نادیده گرفته می­‌شوند. اساسا یکی از کارویژه‌­هایی که ذیل مفهوم هنرگردانی توسط وی، بایستی دنبال شود، همین رویت‌­پذیر کردن ایده­های محجور و آدم‌­های محجوبی است که تحت سیطره برساخت­‌های رسانه­‌ای حاکم، مغفول واقع شده‌­اند.

در این میان، و در بین هنرهای تجسمی، شاید هنر مجسمه­‌سازی از دیرباز، حداقل از پس انقلاب ۵۷، جانمایی خود را در میادین شهر، به خوبی پیدا کرد. هنرمندان برجسته­‌ای مثل نادر قشقایی، طاهر شیخ­‌الحکمایی، علی‌­اصغر یوزباشی، ملک گروسیان و قدرت­‌الله معماریان، جزو پیشتازان این عرصه با نگاه عمیق به مفاهیم دینی و انقلابی هستند که آثارشان در میدان‌­ها و مراکز فرهنگی هنری شهر، خودنمایی می­‌کنند.

در سال­های اخیر، نگاره‌­ها هم دیوارهای شهر را به میزبانی فراخوانده­‌اند. دیوارنگاره میدان ولیعصر در تهران احتمالا اولین تصویری بود که رهگذران پیاده و سواره را مهمان ایده و طراحی خودش می­‌کرد؛ اوایل که تصویرسازی­‌های گرافیکی خانه طراحان روی این پرده می‌­رفت، شاید ابعاد قابل توجه و انحنای کمی که سازه پشت آن داشت (تقعر ساختمان به­ واسطه قرار گرفتن در محیط میدان)، توجه و پرسش مخاطب را توأمان به همراه داشت و احتمالا به همین دلیل، مجموعه متولی آن، ویدئوهایی از مراحل ایده‌­پردازی، طراحی و تولید و حتی چاپ و نصب دیوارنگاره را منتشر می‌­کرد. بعدتر اما همان رهگذران، به هر مناسبتی در تقویم و در پس هر واقعه‌­ای، پیاده و سواره، نگاهشان به پرده‌­ای بود که انتظار داشتند به زبان هنر، واکنشی نشان داده باشد و حرفی زده باشد و موضعی گرفته باشد؛ این همان محمل گفت‌­وگویی است که به درستی در محل خودش، در شهر و در متن مردم که مخاطبان اصلی هنر انقلاب­‌اند، شکل گرفته. این تجربه موفق بعدتر در میدان انقلاب و میدان فلسطین تهران و در برخی میادین دیگر شهرها هم تکرار شد و شد محل ملاقات اثر هنری با مردم؛

مصادیق دیگری هم برای حضور هنر انقلاب در بطن زندگی مردم، قابل احصاء هست؛ مثل لایت­‌باکس‌­هایی که در ایستگاه‌­های قطار شهری تحت عنوان «نگاه گذر» میزبان تولیدات و آثار هنری است؛ لکن در این بخش قصد داریم به سراغ یکی از مصادیق کمی مینی­مال‌­تر و البته نوستالژیک برویم؛ تمبر!

چهارگوش کوچک چسبناک

تمبر به طور رسمی اولین­‌بار در انگلستان به نشانه پرداخت هزینه پست به­ طور رسمی بر روی بسته‌­های پستی نصب گردید و از آنجایی که برای انگلیسی­‌ها ملکه شخصیت مهمی محسوب می‌­شد، تصویر ملکه ویکتوریا روی آن نقش بست و با این حرکت رونالد هیل اولین تمبر را چاپ کرد و مخترع آن شد. در حدود ۳۰ سال بعد در دوره قاجار و زمامداری ناصرالدین­‌شاه تمبر به ایران رسید و برای صدا کردنش اسمش از واژه فرانسوی Timbre وام گرفته شد. طرح اولین تمبر ایرانی نشان شیروخورشید در یک دایره بود که در اطرافش بهای آن نوشته و همه این­ها داخل کادر مستطیل شکلی بود.

تمبر نشانی شد که هزینه بسته پستی، پرداخت شده محسوب گردد. و حتی تا امروز هم که فناوری‌های متعددی تقریبا جای پست را گرفته، چسباندن تمبر یا به عبارتی تمبر باطل کردن به معنی پرداخت هزینه بسته پستی است.

تمبرها گویای هنر و وقایع زمانه خود و حال و هوای اجتماعی جامعه­‌اند و رسالت انتقال فرهنگ را به دوش می­‌کشند. تمبر یکی از استنادات تاریخی است؛ همین است که وقتی یک آلبوم تمبر را ورق می‌زنید کأنه تاریخ یک کشور را با کمک مناسبت‌ها به صورت خیلی سریع و کلی مرور می‌کنید. لذا ارزش طراحی تمبر کمتر از طراحی یک پوستر نیست و ماندگاری آن بیش از یک پوسترِ احتمالا مناسبتی است. تمبر به ثبت ملی در یک ارگان ملی (پُست) می‌رسد و به نام یک واقعه و طراح ثبت می‌شود ولی پوسترها ثبت نمی‌شوند و این یکی از دلایل ماندگاری تمبر و احتمالا اشتیاق بسیاری افراد به جمع‌­آوری کلکسیون­ تمبر است.

از همین زاویه و با دیباچه مفصلی که در ابتدای این وجیزه آمد، تمبرها هم به­ واسطه ویژگی­های ذاتی و هویتی خود می‌­توانند محل گفت­‌وگو واقع شوند؛ بروز و ظهور آثار هنری انقلاب در ابعادی مینیاتوری، ایده‌­ای مقارن و هم­‌راستا با ایده همان دیوارنگاره‌­های بلند است. این مهم که تا همین اواخر کمتر مورد توجه اهالی هنر، به­ ویژه مدیران هنری قرار گرفته بود، حدود دوسال پیش برای اولین بار در ایام هفته هنر انقلاب اسلامی و به ابتکار حوزه هنری انقلاب اسلامی، با رونمایی از تمبرهای «پیشگامان هنر انقلاب و دفاع مقدس» در موزه ارتباطات، جامه عمل پوشید. یک بلوک شش­تایی با چینش آثار فاخری از اساتید برجسته هنر انقلاب، آقایان ابوالفضل عالی، ایرج اسکندری، حبیب‌الله صادقی، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا و مصطفی گودرزی منتشر شده که در حاشیه این تمبرها، تصویر هنرمند، سال تولد وی، نام اثر و سال خلق اثر ذکر شده است.

امروز روز جهانی پُست، نام گرفته و نسل ما جز خاطره کارتون پَت پُست­چی و تمبرهایی که با آب دهان خیسشان می­‌کردیم و روی پاکت­های پُستی می‌­چسباندیم، احتمالا اتصال دیگری به مفاهیم و اموراتی که با پُست مرتبط­‌اند نداریم. لکن نقشی که تمبرها در دل­وجان ما مردم زده­اند، محمل خوبی است تا به­ واسطه آن، گره ­بخوریم به آثار هنری انقلاب اسلامی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha